به گزارش پایگاه 598، این روزها شاهد چالش مهمی درباره سرنوشت توافقی است که بهگمان برخی،
قرار بود باطل السحر خیلی از مشکلات و نوشداروی دردهای اقتصادی و سیاست
خارجی ایران باشد. دیرزمانی نگذشته است که دعواها سر نقض و اجرای تعهدات
برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، بالا گرفته و در مواقعی یادآور روزهای
مذاکرات هستهای قبل از رسیدن به توافق سال 2015 است؛ روزهایی که در پی
تحقق رؤیای «ماه عسل با غرب» بودند.
برجام در واقع مهمترین ایدهی حکمرانی حجتالاسلام روحانی بود. او معتقد
بود که از طریق مذاکره هستهای با آمریکا، نهتنها چرخ سانتریفیوژها را در
حال چرخش نگه میدارد بلکه چرخ اقتصاد را هم بهچرخش در خواهد آورد. روحانی
میگفت مذاکرهی هستهای با آمریکا همان «کلید»ی است که او از طریق آن
همهی تحریمها را بلافاصله و بعد از توافق برمیدارد، چنان رونقی به زندگی
مردم ببخشد که هیچ نیازی به یارانهی 45000تومانی نداشته باشند، و پس از
امضای برجام در وین تا ماهها معتقد بود برجام آفتاب تابانی است که اگر کسی
آن را نمیبیند، ایراد از چشمان اوست و نه برجام.
اما حجتالاسلام روحانی در این ایده و استراتژی تنها نبود؛ او در واقع
ایدهای (مذاکره با آمریکا) را پیش برد که «آرزوی» آیتالله هاشمی
رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی هم بود. هاشمی و خاتمی هم معتقد بودند که از طریق
چنین مذاکراتی مسائل اصلی کشور حل خواهد شد و ایران در مدار توسعه قرار
خواهد گرفت، به همین دلیل بود که جریان اصلاحات بهطور کامل پشت سر برجام
قرار گرفت و نهتنها این توافقنامه بلکه آمریکا را هم بزک کرد تا افکار
عمومی بهسمت حمایت از توافق هستهای بسیج شود. اما جملهی آیتالله هاشمی
رفسنجانی در این باره ماندگارتر بود؛ چنین مذاکراتی به چنان آرزو و افقی
برای او تبدیل شده بود که پس از امضای برجام به حجتالاسلام روحانی گفته
بود: حالا میتوانم راحت بمیرم! (حجتالاسلام روحانی، 20 دی 97، سخنرانی در
مراسم سالگرد درگذشت هاشمی)
اما نتیجهی این ایده روحانی و آن آرزوی مشترک خاتمی و هاشمی چه شد؟ هرچند
که کشمکشهای امروز، وعدههای دیروز را به ذهن متبادر میکند، اما بهنظر
میرسد همزمان و با غروب عملی برجام در دنیای واقعی، بهتدریج بر بسیاری از
گزارهها و تصورات که برجام عملاً بهروی آنها سوار شده بود خط بطلان
میکشد، از این جمله عبارتند از:
بزک «کدخدا»ی دهکده
در بحبوحهی رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بود که همزمان با
روحانی، یک جریان سیاسی آمریکا را کدخدای جهان نامیده و معتقد بودند که هر
گونه راهحلی فقط از طریق رئیس قبیلهی غرب ممکن است، در همین راستا بود که
علت ناکامی مذاکرات قبلی، عدم مذاکرهی مستقیم با آمریکا تلقی شد، این در
حالی بود که بر اساس تجربه قبلی، آمریکاییها مانع توافق سهجانبه پاریس در
2003 شده اروپاییها را از عمل به تعهدات بازداشتند. اما تاریخ باز دوباره
تکرار شده و آمریکاییها، با وجود حضور مستقیم در مذاکرات و توافقی
بینالمللی، این بار نیز خلف وعده کردند. این رفتار آمریکاییها باعث شد که
همانهایی که آمریکا را کدخدای جهان مینامیدند، الآن بگویند که آمریکا
کدخدای دوستانش، یعنی اروپاییهاست. هرچند که برجام مشکلات بسیاری را حل
نکرد، اما همینکه در نگاه عدهای، آمریکا از «حلالمسائل» به
«امّالمشاکل» تبدیل شد، خود بخشی از دستاورد، یا بهعبارتی دقیقتر، درس
توافق هستهای است، بدین ترتیب بود که «اعتماد» فرضی به آمریکا، جای خود را
به «بیاعتمادی» در عمل به آمریکا داد.
اعتماد به غرب و اروپا
یکی از وعدههای دیگری که قرار بود در مسیر برجام محقق شود، بحث تعامل با
غرب بود که تحت عنوان «تعامل سازنده با جهان» مطرح شد. تعامل ایران با جهان
شرق پیش از آن جاری بوده و مانع جدی نداشت، به همین دلیل بخش عمده تعامل
سازنده با جهان در پی همکاری با غرب از جمله اروپاییها بود. همکاری با
اروپا پدیده مذمومی نیست که بشود با شلاق انتقاد به آن تاخت، اما توافق
هستهای حقیقتی تلخ را به کام کسانی چشاند که میپنداشتند اروپا در زمینه
سیاست خارجی مستقل از آمریکا عمل خواهد کرد و بنابراین قابل تکیه و اعتماد
است.
هرچند که اروپا در مقام حرف یا حتی اراده بخواهد در مواردی نقطه مقابل
آمریکا باشد، اما وابستگی عمیق سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن به ایالات متحده
عملاً چنین امکانی را از قاره سبز سلب کرده است. اگر اروپاییها بیش از
این تصور میکردند که نجات برجام، نجات ایران است، این روزها به این باور
رسیدهاند که موضوع توافق هستهای جدای از آنکه مربوط به ایران باشد،
دربرگیرنده «هویت» و «اعتبار» اروپایی در مجامع بینالمللی است. امروز چه
موضوع برجام باشد، چه معاهدهی پاریس و چه هر موضوعی دیگر، اروپا استقلال
خود در برابر آمریکا را ازدسترفته میبیند، پس مادامی که چنین وضعیتی جاری
باشد، بهعبارتی عامیانهتر، نمیتوان روی دیوار اروپاییها یادگاری نوشت.
چرخ سانتریفیوژ مانع چرخ اقتصاد؟
زمانی که در گذشته انتقاداتی دربارهی «نحوه» انجام مذاکرات هستهای، و نه
موجودیت مذاکرات، مطرح میشد، با قلب موضوع، بحث چرخیدن چرخهای اقتصاد
کنار چرخ سانتریفیوژها مطرح میشد. اما شاید نیاز به توضیح زیادی برای
اثبات این موضوع نباشد که برجام هم چرخهای برنامه هستهای را کندتر کرد و
هم اینکه چرخهای اقتصاد را در سنگلاخی برد که نسبت به گذشته، عبور از آن
دشوارتر اما هنوز ممکن است. امروز علاوه بر این، حتی چرخهای خود برجام هم
نیاز به پنچرگیری و ترمیم دارد، چه برسد به اینکه این توافق بار بخشهای
دیگر را بهدوش کشد.
لغو یکباره همه تحریمها؟
توافق هستهای قرار بود همه تحریمها علیه ایران را از مسیر بردارد. طرح
چنین موضوعی در ابتدای مذاکرات تنور برجامی را داغ کرد. اما بهمرور لغو
همه تحریمها، به لغو همه تحریمهای هستهای و سپس به لغو یا تعلیق این
تحریمها تغییر یافت. با تحقق برجام، برخی رسانهها با ذوقزدگی خاصی سعی
کردند که فضای متفاوتی از جهان غرب را تداعی کنند و با تیترهایی مانند «صبح بدون تحریم» بهاستقبال رؤیای زودگذر خود رفتند.
تسنیم نوشت؛ با وجود اینکه بحث تعلیق تحریمها هم در عمل جنجالهای خود را
داشت، با اینکه تعلیق تحریمهای برجامی همچنان محل بحث بود، در رقابتهای
انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، بحث لغو تحریمهای غیرهستهای مطرح شد. اما
با خروج آمریکا از توافق هستهای عملاً بحث لغو تحریمها بیمعنا شده و
تحریمها بهشدت علیه ایران اعمال شده و روز به روز افزایش مییابند. در
چنین شرایطی، هرچند تحریمهای جدیدی از سوی سازمان ملل و اتحادیه اروپا
اعمال نشدهاند، اما تحریمهای آمریکایی بهتنهایی توانسته است که فضا را
به شرایط قبل از برجام برگرداند. چهبسا بهواسطه ورود به جزئیات بیشتر در
مقام اجرا، اجرای تحریمها را نسبت به گذشته تشدید کرده است.
برد ــ برد با شیطان
توافق هستهای بر مبنای استدلال برد ــ برد شکل گرفت و قرار بود که منافع
طرفین در این توافق برآورده شود. دستاورد طرف مقابل شفافسازی درباره
برنامه هستهای ایران بود که بر اساس 15 گزارش آژانس مورد تأیید قرار گرفته
است، اما توقع ایران از برجام، برآورده شدن انتظارات و منافع اقتصادی بود
که نهتنها برآورده نشده، بلکه در شرایط بدتری قرار گرفته است، بهعبارتی
سناریوی بازی برد ــ برد الآن به بازی حاصلجمع صفر یا همان بازی برد ــ
باخت تغییر یافته است. امروز از مقامات دولتی میشنویم که میگویند این
بازی یا برد ــ برد باید باشد، یا اینکه به بازی باخت ــ باخت برای طرفین
تبدیل خواهد شد. این خود اذعان به این نکته است که بازی برد ــ برد مورد
انتظار از برجام محقق نشده است و انتظار طرف مقابل هم الآن ادامهی همه
شرایط برد ــ باخت بهنفع خود و بهضرر ایران است، هرچند ایران هم در واکنش
به چنین شرایطی تعهدات هستهای خود در توافق را بهصورت مرحلهای کاهش
داده است.
آنچه در این چند سال بر برجام گذشت، ادعای «توافق تاریخی» را در هالهای از
ابهام فرو میبرد و این سؤال را پیشِرو میگذارد که؛ سرنوشت «پیروزی با
دیپلماسی» سرانجام به کجا خواهد رسید؟
برداشتن سایه جنگ با مذاکره با آمریکا
با کمرنگ شدن منافع اقتصادی برجام برای کشور، این بحث مطرح شد که برجام یک
توافقی راهبردی و ذوابعاد است که یکی از ابعاد آن آوردن امنیت برای کشور و
برداشتن سایه جنگ بوده است، در حالی که آمریکا از توافق هستهای خارج شده،
اما این توافق هنوز اسماً پابرجاست. در همین بستر و زیر سایه برجام، کشور
هنوز زیر سایه تهدیدات لفظی امنیتی قرار دارد. مدتی قبل بود که رسانههای
آمریکایی از لغو دقیقه نودی حمله احتمالی آمریکا به مواضع ایرانی در پی
سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی در حریم ایران گزارش دادند. اما بهنظر
نمیرسد که انصراف از اقدام نظامی علیه ایران بهدلیل رعایت حال توافقی
باشد که دولت آمریکا از آن خارج شده است، بلکه دلیل واقعی توانمندی
بازدارندگی نظامی ایران است که مقامات آمریکایی را از آغاز جنگی با ایران
میترساند. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا که کمپین انتخاباتی خود را با
مباحث ضدجنگی و علیه هزینههای گزاف برای جنگافروزی در منطقه پیگیری کرد،
در حال حاضر بهدنبال جنگ واقعی به ایران نیست. این ارزیابی کارشناسان
نظامی آمریکایی و غربی نیز هست. ترامپ در نهایت بهدنبال چند اقدام نمادین و
کوتاهمدت است که از وجهه خود دفاع کند اما وارد جنگ و درگیری واقعی نشود،
به همین دلیل وقتی بحث اقدام نظامی احتمالی اخیر علیه ایران مطرح شد،
هشدار نظامی ایران از طریق کانالهای مرتبط مبنی بر اینکه جنگی کوتاه در
کار نخواهد بود، و اینکه ایران آماده دفاع از خود است، باعث شد که جلوی
درگیری نظامی گرفته شود. تحولات اخیر از طرفی خط بطلانی بر این گزاره که
«برجام سایه جنگ را از روی کشور برداشت» کشیده اثبات کرد که آنچه مانع حمله
دشمن میشود عمدتاً بازدارندگی دفاعی است.
مجموع آنچه در این چند سال گذشت، بیش از آن است که در یک مقاله کوتاه به
همه آنها پرداخت، اما چند مورد فوق سکانسهای مهمی از رؤیای برجام بودند که
نهتنها محقق نشدند بلکه بهشکل وارونه تعبیر شدند.