گرگانسانهای شهادتطلب
وقتی ماه کامل شد، به روشنی یک اثر اسلامستیز است؛ ستیز با اسلام و جهاد اسلامی در پوشش گفتمان بیگانهی مبارزه با تروریسم و با تکیه بر مشهورات رسانههای غربی؛ اثری سفارشی که حمایت از آن تنها از محافل امنیتی معتقد به ایدهی ساخت سنی سکولار بر میآید.
سادهترین وجه اسلامستیزی وقتی ماه کامل شد، عبور عمدی و عمیق از مرزهای شریعت محمدی در این اثر سینمایی است: کشف حجاب، رقص مختلط، لمس نامحرم، آواز مؤنث.
در دل داستان هم ما از عرف سینمایی روایت غیرمکتبی معمول رد شدهییم و اکنون با روایتی ضدمکتبی مواجه هستیم؛ این به ما میگوید که همهی آنها که به خرج حکومت در بارهی جنگ و نهضت کارهای خنثا و به گفتهی خودشان غیرایدئولوژیک میسازند، به وقتش به جنگ ایدئولوژیک اسلام و انقلاب هم خواهند رفت.
این در گیری صریح با گفتمان انقلاب اسلامی در پوشش زدن تروریسم سلفی شاید تمام دلیلی باشد که دست کم دو وزارت ارشاد و اطلاعات دولت تعلیق را حامی این کار مییابیم و اگر نه این اثر متوسط شایستهی آن همه تقدیر در جشنوارهی دولتی فجر نبود.
نقطهی عطف اثر صحنهیی است که از نیمهی هندی به نیمهی تراژدی میرویم: خورشید در کنار منارهی مسجدی به غروب میرود و شب شروع میشود؛ در آخر باز ماه بالای سر منارهی مسجدی کامل میشود و گرگانسان داستان به مسخ میرسد؛ خود امریکاییها در زدن اسلام کمتر این قدر صراحت نشان میدهند.
کارگردان اثر هر اندازه در بازسازی صحنههای نظامی خامدست است و دفن سلاح و کمین سواره و آموزش رزم را چرند از آب در آورده در تصویر تکفیریها موفق است، به این دلیل ساده که هر چه در تمام این سالها از جوانهای مجاهد بسیجی خوانده و نوشته و ساخته است را یکجا جلوی دوربین آورده است.
همهی ما که عبدالمالک ریگی را دیدهییم تفاوت مبنائی او از احمد متوسلیان و مصطفا صدرزاده را میفهمیم. تصویرسازی یکبهیک وقتی ماه کامل شد اما با برداشتن این تمایز به تجدید تنفر ما از عبدالمالک نمیانجامد و حتا ممکن است این بار شیفتهی هیأت بسیجی مردانه و مجاهدانهی او هم بشویم.
سازنده به هر دلیل پی شکاف شیعه|سنی نمیرود اما اصرار دارد که حرکت قومی شروری چون عبدالمالک ریگی را جهادی تکفیری جا بزند؛ با این همه نمیداند که بلوچها اگر تکفیری شوند باز به طور طبیعی امتدادی از طالبان حنفی خواهد بود و اگر القاعدهی سلفی در ایران جایی داشت داعش تا کرمان میرفت.
خطر مهم اثر وقتی ماه کامل شد حوزوی نشان دادن گرگانسانها است با این تعبیر که آنها که درس دین خواندهاند. با این همه در هیچ جای کار تصویری از اسلام ناب و تفقه سره در کار نیست و قطب مقابل اشرار مشتی شلمذهب هستند، و تنها تبلیغات میانبرنامهی مسجد سکولار مکی میآید و میرود.
در غیبت اسلام حقیقی از این اثر کارگردان بدون تفکیک تشیع از تسنن و سنی خلفی از سنی سلفی با خیال راحت تکتک نشانههای اسلام جهادی را به عنوان افراط و خرافه ترور میکند، و حتا از شبیهسازی شبهای عملیات جنگ هشتساله به عنوان مناسک گرگانسانهای جندالشیطان ابایی ندارد.
متکی بر ایدهی امنیتی ساخت سنی سکولار رهیافت این اثر صریح است: گفتمان ایمان|کفر و تقسیم عالم به دارالإسلام و دارالکفر و نفی دموکراسی مدرن و جهاد با جاهلیت و شهادتطلبی از شما یک گرگ تروریست خواهد ساخت، اگر چه تصور شما این باشد که سرباز الله هستید.
به سختی میتوان مخاطب این اثر را تنها قوم بلوچ یا سنیهای دیوبند حنفی دانست؛ کارگردان شیعهتبار با تفکیک نکردن شیعی از سنی و خلفی از سلفی و تکفیری خوشخیم از بدخیم با یکپارچه زدن تمام اسلام جهادی پیام روشنی به همهی بچهمسلمانهای شهادتطلب میدهد: تفنگت را زمین بگزار...