الگوی تک فرزندی که رفتار رایج بخشی از زوجین ایرانی است در نگاه نخست یک رفتار شخصی و تصمیم خانوادگی است که حتی با استدلال راحتی، ارتقای کیفیت رفاهی زندگی زوجین و تامین بهتر آتیه تک فرزند و والدین محقق می شود، غافل از اینکه طی دهه گذشته همین الگوی غیرعلمی و غیربومی فرزندآوری زوجین ایرانی، باعث بروز و شیوع محسوس پدیدهایی روحی و روانی در دوره میانسالی زوجین ایرانی شده است تحت عنوان؛ سندروم آشیانه خالی.
فرزندان به هر دلیلی مثل ازدواج، تحصیل یا جستجوی استقلال ممکن است خانه را ترک کنند و زندگی خود را مستقل از والدین شکل دهند. والدین در این شرایط احساس غم و اندوه و افسردگی را تجربه می کنند. سندروم آشیانه خالی به احساسی از تنهایی اطلاق می شود که با ترک خانه توسط فرزندان در والدین اتفاق می افتد. والدین که عادت کرده بودند با فرزندان خود تعامل کنند و وقت بگذرانند حالا مجبور می شوند تعامل کمتری داشته باشند و زمان کمتری کنار آن ها باشند. وقت پدر و مادر در طول روز خالی می شود و نمی دانند در آن زمان چه کاری به جز تعامل با فرزند خود می توانند داشته باشند. همچنین کاهش تعاملات و دوری از فرزندان و همچنین تنهایی ناشی از ترک خانه توسط آن ها احساسی از غم و اندوه را ایجاد می کند. معمولا سندروم آشیانه خالی مادران را بیشتر از پدران تحت تأثیر قرار می دهد.
وقتی زوجین الگوی تک فرزندی را پیش میگیرند، بطور طبیعی ضریب ابتلاء به تنهایی زودرس و پیامدهای روحی و روانی آن اعم از افسردگی، اضطراب و اختلال شخصیت اجتماعی را در خانواده خود افزایش می دهند.
حوادث طبیعی، سوانح غیر طبیعی، بیماری های سخت و لاعلاج و حتی ازدواج و تحصیل و اشتغال مبتنی بر مسافرت در فرزندان خانوارهای تک فرزند باعث می شود والدین این تک فرزندها، در دهه چهارم یا پنجم زندگی با خانه ای خالی و بی روح مواجه شوند که به مرور زمینه بروز مشکلات روحی، افسردگی، احساس بیهودگی و ناامیدی را فراهم می نماید.
ناگفته پیداست که سندروم آشیانه خالی تا همین دو دهه گذشته در جامعه ایران هیچ جایی نداشت و از حدود اواخر دهه هشتاد و به واسطه شیوع الگوی تک فرزندی و بی فرزندی در میان زوجین ایرانی در حال بروز و گسترش است. همچنین بدیهی است احساس افسردگی و انزوا و ناامیدی زودرس والدین، تنها یکی از پیامدهای پیچیده پدیده دگرگونی رفتار فرزندآوری و گسترش الگوی بی فرزندی و تک فرزندی است.