* انگیزه اصلی شما و ضرورتی که موجب شد اقدام به تألیف این کتاب کنید، چه بود؟
بنده از قدیم زمانی که اندک معرفتی به ساحت مقدس اهلبیت(ع) پیدا کردم و متوجه شدم آن ذوات مقدس چراغهای رستگاری و هدایت جامعه بشری هستند، این سؤال برایم مطرح شد که؛ چرا این بزرگواران همیشه در فشار، تعقیب و قتل و شهادت بودند و چرا یکی از امامان ما به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند؟ این موضوع همیشه ذهن بنده را مشغول کرده بود. در دوران دانشجویی و در مقطع کارشناسی ارشد، این دغدغه در وجودم بیشتر شد، با مرحوم پدرم که استاد اصلی بنده در همه زمینهها بود این موضوع را در میان گذاشتم و با راهنماییهای ایشان تصمیم گرفتم در صورتی که مورد موافقت دانشگاه قرار گیرد، پایاننامه تحصیلیام در ارتباط با کوفه باشد. کوفه شهری بود که مورد عنایت و توجه اهلبیت(ع) بود، بیشترین حجم و برترین اصحاب پیامبر اکرم(ص) و تابعین را در خود جای داده بود، اگر کوفه در چند مقطع به وظیفه خود بهدرستی عمل میکرد، سرنوشت نهتنها جهان اسلام بلکه سرنوشت تمام بشریت تغییر پیدا میکرد.
همین مسأله باعث شد درباره کوفه تحقیقاتی انجام دهم، البته در آغاز بهعنوان پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد بود اما بعدها آن را بهصورت کتابی که متفاوت از پایاننامه بود، منتشر کردم. چاپ نخست آن بهدرستی انتشار و انعکاس پیدا نکرد، با وجود این، وقتی خلأ آن در بازار کتاب و میان علاقهمندان حس شد، خیلیها میگفتند لازم است این کتاب تجدید چاپ شود، من نیز آن کتاب را بازنگری و مطالب تازهای به آن اضافه کردم و تحولی نسبتاً اساسی در کتاب ایجاد شد.
انگیزه اصلی بنده از پرداختن به این موضوع، گرفتن درسها و عبرتهای لازم از عملکرد بزرگان و خواصی بود که در سرنوشت عالم اسلام و سعادت جامعه اسلامی اثرگذار بودند، ولی بهسبب آنکه نقاط ضعف آنان بر نقاط قوتشان غلبه داشت، ضربات جبرانناپذیری در تاریخ اسلام پدید آمد. مردم کوفه و بهخصوص خواص آنها امیرالمؤمنین(ع) را که کوفه را مرکز حکومت و خلافت قرار داده بود، حمایت و همراهی نکردند، لذا آن حضرت از این مردم رویگردان شد و از خداوند متعال طلب میکرد تا او را از این مردم رهایی بخشد تا کسی مثل خودشان بر آنان حاکم شود. امام حسن مجتبی(ع) نیز بهدلیل خیانت کوفیان بود که مجبور به کنارهگیری از خلافت و پذیرش صلح معاویه شد و در ادامه با خیانت کوفیان، ماجرای روز عاشورا رخ داد.
در مقاطع دیگر نیز عملکرد سوء کوفیان منجر شد برخی اقدامات ارزشمند به نتیجه نرسد؛ مثل قیام زیدبن علی(ع) یا قبل از او قیام مختار ثقفی که حرکتی ارزشمند در خونخواهی اهلبیت(ع) بود، در واقع با این باور که چنین آموزههایی را از عملکرد کوفیان دریافت کنیم، اقدام به تهیه و نشر این کتاب کردم.
* تألیف و نشر این کتاب چقدر طول کشید؟
حدود 6 ماه طول کشید تا این اثر شکل اولیه خودش را پیدا کند اما بعدها که میخواستم آن را بهعنوان یک کتاب چاپ کنم، حدود 9 ماهی هم زمان برد و بعد برای تجدید نظر و چاپ جدید که اثر فعلی باشد، حداقل 6 ماه دیگر نیز طول کشید.
مبارزه امیرالمومنین(ع) با 3 فتنه در کوفه
* این کتاب به چند بخش تقسیم میشود؟ لطفاً به برخی از مهمترین مطالب این کتاب اشاره کنید.
این کتاب در دو بخش تألیف شده است، بخش اول؛ کوفه و تأثیر آن در عرصه سیاسی و اجتماعی عالم اسلام و بخش دوم؛ نقش این شهر و مردم آن در عرصه علمی و فکری و اعتقادی است. مهمترین نقشی که کوفه از خود ایفا میکند، زمانی است که امیرالمؤمنین(ع) مرکز خلافت را از مدینه به کوفه منتقل میکند. سخنان و خطبههای طوفانی و پرمغز امیرالمؤمنین(ع) نیز عموماً در کوفه و بر فراز منبر مسجد جامع کوفه ایراد شده است. حضرت علی(ع) در کوفه با سه فتنه مقابله کرده است؛ فتنه جمل، صفین و نهروان. البته فتنه جمل پیش از این بود که آن حضرت کوفه را مرکز خلافت خود قرار دهد ولی برای آن از کوفیان درخواست کرد و نیروهای اعزامی هم از کوفه بودند که به یاری آن حضرت آمدند و فتنه جمل را در بصره سرکوب کردند.
خیانت کوفیان خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل کرد
بعد از اینکه آن حضرت در پایان جنگ جمل کوفه را مرکز خلافت قرار داد، از کوفه بود که با مردم بهسمت شام برای سرکوبی حاکم یاغی و معزول آنجا (معاویه ملعون) حرکت کرد. خوارج از مردم کوفه پدید آمدند و از درون کوفه جوشیدند و امام علی(ع) با مردم کوفه به مقابله با خوارج پرداخت. شهر کوفه و کوفیان در تغییر ساختار سیاسی عالم اسلام بسیار اهمیت دارد، درست است که بعد از رحلت پیغمبر اکرم(ص)، جایگاه رهبری اسلام غصب شده بود، اما این جایگاه جنبه معنوی داشت و بهعنوان مثال، اصحاب باسابقه و نزدیک به پیغمبر(ص) در این جایگاه قرار میگرفتند؛ چه وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) و چه امام مجتبی(ع) که نوه رسول خدا(ص) بود و چه سه خلیفه غاصب، خیانتی که کوفیان کردند منجر شد تا خلافت و رهبری اسلام از اینکه به دست افراد معتبر و صالح (از دیدگاه کل مسلمانان جهان نه دیدگاه صرفاً شیعه) سپرده شود، به سلطنت و حکومتی موروثی تبدیل شود، آن هم در خاندان پلیدی که سابقهای منفی در دشمنی با اسلام و پیغمبر(ص) داشتند؛ یعنی اصل خلافت به سلطنت تبدیل شد.
خلیفه اول فرزند، برادر یا یکی از خویشان خود را جانشین خویش نکرد، خلیفه دوم نیز همینطور، البته خلیفه سوم میخواست شوهرخواهر خود را جانشین خویش کند که قضیه به هم خورد، انقلابی رخ داد و او کشته شد، اما بعد از خیانت کوفیان امام حسن(ع) مجبور به کنارهگیری میشود و معاویه خبیثی که تا موقع فتح مکه همراه با پدر و خاندانش جزو بدترین دشمنان اسلام بودند، حالا باید رهبری اسلام را تصاحب و در خاندان خود موروثی میکرد، این تحول بسیار مهمی بود که در کوفه رقم خورد؛ یعنی اگر کوفیان امام حسن(ع) را یاری کرده بودند، چنین فاجعهای پدید نمیآمد و همچنین ماجرای کربلا که یک فرصت واقعی بود تا بهوسیله قیام امام حسین(ع) عالم اسلام نجات پیدا کند، رخ نمیداد.
وقتی امام حسین(ع) قیام کرد و با یزید بیعت نکرد، اگر کوفیانی که امام(ع) را دعوت کرده بودند به عهد خود پایبند میبودند قطعاً امام حسین(ع) در ظاهر ماجرا نیز پیروز میشد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در کتاب انسان 250ساله در چند جا به حدیثی از امام باقر(ع) استناد میکند که آن حضرت فرمود: خدا در سال 70 اراده کرده بود حاکمیت اهلبیت(ع) محقق شود، ولی فاجعه کربلا این امر را به تأخیر انداخت. استنباط من از این حدیث این است که اگر کوفیان امام حسین(ع) را یاری کرده بودند، آن حضرت سال 61 کوفه، سال 62 بصره، سال 63 مدینه، سال 64 مکه و سال 65 یمن و تا سال 70 تمام عالم اسلام را تصاحب کرده بود و دیگر حاکمیت طاغوتیان مطرح نمیشد و جامعه بشری و جهانی از دست ظلم و زور رهایی پیدا میکرد.
شیعه در کوفه اقلیتی کوچک بود
بخش دوم این کتاب مربوط به نقش این شهر و مردم آن در عرصه علمی، فکری و اعتقادی است، کوفه پایگاه بزرگ شیعه است و شیعه هیچ جایی مانند کوفه موقعیت پیدا نکرد، البته معنایش این نیست که کوفیان شیعه بودند، من در این بخش بحثی را با عنوان کوفه و تشیع مطرح کردم، دشمنان شیعه میخواستند القا کنند چون کوفه پایگاه خلافت امیرالمؤمنین(ع) بوده است، همگی آنان شیعه بودند و در واقع این شیعیان بودند که به اهلبیت(ع) خیانت و این فجایع را ایجاد کردند، اینچنین نیست، شیعه در کوفه اقلیتی کوچک بود که البته همین اقلیت هم در هیچ منطقه دیگری از عالم اسلام با این کیفیت وجود نداشت. شیعه یعنی پیرو اهلبیت(ع)، آیا میشود اکثر اهالی شهری شیعه باشند ولی نهتنها به یاری اهلبیت(ع) برنخیزند، بلکه به جنگ با آنان بیایند و موجبات کشته شدن آن بزرگواران را فراهم کنند؟ این کاملاً در تضاد با معنای شیعه است. در برخی موارد داریم که برخی شیعیان البته انگشتشمار تحت تأثیر جو جا زدند و در قبال حوادث و پیشامدها سکوت کردند یا اقدامی نکردند، اما این بدین معنی نیست که آنان به جنگ با اهلبیت(ع) بیایند.
چگونه کوفه نمادی از بیوفایی و خیانت به ولایت شد؟
* پس اینگونه شد که کوفه و کوفیان به نمادی از بیوفایی و خیانت به ولایت در جامعه اسلامی تبدیل شدند.
بله همینطور است، در فرهنگ سیاسی ما کوفه مترادف با خیانت، بیوفایی، سستعنصری و رها کردن اهلبیت(ع) تلقی شده است، منظور این نیست که شیعیان آن بزرگواران را رها کردهاند، بلکه منظور کسانی است که برای پیغمبر(ص) و خاندان ایشان حرمت و ارزش قائل بودند، اما در بزنگاه در دفاع از آنان با وجود قول و تعهدی که داده بودند، کوتاهی کردند که این امر بسیار میتواند برای امروز ما درسآموز باشد. یکی از بحثهای مطرحشده در این کتاب وجود صحابه، تابعین پیغمبر(ص) و چهرههای مشهور و بزرگان بوده که بسیاری از آنها در سپاه امیرالمؤمنین(ع) حضور داشتند، وقتی امیرالمؤمنین(ع) میخواست به جنگ صفین برود 2800 صحابی پیغمبر(ص)، در سپاه امام علی(ع) حضور داشتند که 70 نفر از آنان اهل بدر بودند؛ یعنی کسانی بودند که در جنگ بدر حضور نیز داشتند، اینها همگی مقیم کوفه شده بود و این یکی از نقاط قوت کوفه است. همچنین صحابی بزرگ پیامبر(ع) که در سپاه امام حسین(ع) حضور داشتند، همینطور در توابین و فقها و قاریان برجستهای که در لشگر عبدالرحمنبن محمدبن اشعث که علیه بنیامیه قیام کرد، اینها ویژگی منحصر به فردی است.
نکته دیگر روشنبینی و ژرفنگری کوفیان است که نسبت به بقیه عالمان یک سر و گردن بالاتر بودند، اینها نسبت به وقایع تحلیل داشتند و مثل شامیها سطحینگر و مثل بصریها یکجانبهنگر نبودند. نکته دیگر علاقه به اهلبیت(ع) است که لازم نیست حتماً فرد شیعه باشد، کسانی که به پیغمبر(ص) ارادت داشتند حتی اگر ولایت و امامت را هم قبول نداشتند نمیتوانستند نسبت به اهلبیت پیغمبر(ص) بیاعتنا باشند که این امر در کوفه وجود داشت.
جلوگیری از رانتخواری خواص در دوران امیرالمؤمنین(ع)
اما نقاط ضعف کوفیان: یکی ترکیب خاص جمعیتی این شهر است که از قبایل گوناگون تشکیل شده بود و یکدست و یکپارچه نبود، لذا در بزنگاهها نمیتوانستند بهصورت یکپارچه تصمیمگیری کنند، یکی هم نقش مُخرّب خواص و سرشناسان کوفه است که بسیاری از آنان در زمان خلفای پیش از امیرالمؤمنین(ع) بهاصطلاح امروز از رانتها و امتیازات خاص برخوردار بودند و اهلبیت(ع) این رانتخواریها را قطع کرده بودند، لذا اینها با اهلبیت(ع) دچار درگیری و مشکل شده بودند و چون از سرشناسان جامعه بودند، باعث میشدند خیلی از مردم اهلبیت(ع) را یاری نکنند. نکته دیگر توجه به دنیا و جنگیدن برای دنیا در برخی از کوفیان بود، این بهصورت خاص در کوفه نبود بلکه در تمام جهان اسلام بعد از رحلت پیامبر(ص) وجود داشت، وقتی فتوحات صورت میگرفت، اسمش جهاد برای گسترش اسلام بود اما عموماً برای کسب غنیمت و بهاسارت در آوردن زنان و بچههای ممالک مغلوب بود. چون اهلبیت(ع) این روش را قبول نداشتند و جلوی اینگونه فتوحات را گرفته بودند، خیلی از کوفیان حاضر نبودند با امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) در جایگاه رهبری اسلام راه بیایند و همراهی کنند.
سستی اراده و ترس هم یکی از موضوعاتی است که در مردم کوفه آن زمان وجود داشت، با اینکه خوب تشخیص میدادند حق چیست و کجا باید وارد عمل شوند ولی نمیتوانستند بهموقع تصمیم بگیرند و سستی اراده داشتند. این عوامل باعث شد امروز در جوامع اسلامی این تعبیر مطرح شود که "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند". البته بهترین یاران اهلبیت(ع) هم اهل کوفه هستند؛ مثل مالک اشتر، حجربن عدی، عمربن حمق خزاعی، هاشم مرقال، عبداللهبن بدیل خزاعی، حبیببن مظاهر اسدی، بریربن خضیر همدانی، نافعبن هلال جُملی و... . اما جنبههای منفی کوفیان بر جنبههای مثبت آنها غلبه داشت و جبهه حق و آن کسانی که پای ارزشها ایستادند در کوفه در اقلیت باقی ماندند لذا این اقلیت نمیتوانست نقش تعیینکننده در عملکرد تمام کوفه داشته باشد.
امروز بهلطف خدا و بهوسیله جریان انقلاب اسلامی حکومت حق ایجاد شده است، حالا اگر مردم در دفاع از حق و ولایت کوتاهی کنند در موقعی که دشمنان توطئههای گستردهای برای ضربه زدن به نظام اسلامی و از پای درآوردن آن دارند، نتیجه همانی خواهد شد که امام خمینی(ره) فرمود؛ «اگر این نظام جمهوری اسلامی شکست بخورد اسلام شکست خورده است»، در واقع اگر جمهوری اسلامی بهخاطر عدم دفاع توسط نخبگان و تودههای مردم آسیبی ببیند، تا ظهور امام زمان(عج) اسلام کمر راست نخواهد کرد. اسلامی که امروز در عربستان سعودی و سایر کشورهای مدعی اسلامی وجود دارد، اسلام حقیقی نیست، بلکه اسلام حقیقی، اسلامی است که در آن برائت از مشرکان دارد و با ظلم و ستم و استکبار مبارزه میکند که این امر در جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده است.
گفتگو: امیرمحسن شیخان