به گزارش پایگاه 598، نخستین فرزند خاندان نبیالله که در شب
پانزدهم ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود را حسن نامیدند
که تا آن روز در عصر جاهلیت مرسوم نبود، همچنین کنیه او را ابومحمّد
نهادند، که تنها کنیه آن حضرت بود. در بین القاب سید، زکی، سبط برای امام
حسن (ع)، نام مجتبی معروفترین لقب ایشان است.
امام حسن مجتبی (ع)، از خردسالی وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) را درک نمود و در آغوش جدبزرگوارشان تحت تربیت قرار گرفت.
از پیامبر اکرم (ص) درباره امام حسین (ع) و امام حسن (ع) نقل شده است که
میفرمایند: «این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند
(کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند.»
از خلافت تا صلح
پس از شهادت امام علی (ع) مردم برای بیعت به سوی امام حسن (ع) شتافتند و
جمعیت کثیری با امام بیعت کردند، آن حضرت بر منبر رفت و به ایراد خطبه
پرداخت. با پایان خطبه، عبدالله بن عباس مردم را به بیعت فرا خواند. امام
حسن (ع) بیعت عراقیان را با این شرط قبول کرد که با هرکسی که قصد جنگ داشت،
بجنگند و با هرکسی که صلح کرد، صلح کنند.
برخی، که آماده جنگ با
معاویه بودند، از این سخنرانی برداشت کردند که امام حسن قصد صلح دارد. آنان
به سوی امام حسین(ع) شتافتند؛ اما آن حضرت خود را مطیع برادر دانست. آنان
سپس بازگشتند و با امام حسن(ع) بیعت کردند. بدین ترتیب مسلمانان در
سرزمینهای مختلف، چون عراق، حجاز و ایران خلافت حسن بن علی را به رسمیت
شناختند. در این میان منطقه شام که به شدت تحت نفوذ معاویه و یارانش بود در
شمار بیعتکنندگان قرار نداشت. بر اساس برخی گزارشها امام حسن (ع) نزدیک
به پنچاه روز یا بیشتر، پس از شهادت پدر و بیعت مردم، در زمینه جنگ یا صلح
هیچ اقدامی نکرد. نخستین اقدام امام پس از بیعت، افزایش صد درصدی مستمری
جنگجویان بود.
صلح امام
مهمترین حادثه در زندگی امام حسن (ع) جریان صلح معاویه با آن حضرت است.
تحلیل این حادثه ضروری به نظر میرسد زیرا خود امام صلحش را حجتی بر
آیندگان میداند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط
مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.
بررسی مقدمات و شرایط و عللی
که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی
نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربههای سهمگین آن بر جناح باطل بهخوبی
روشن میکند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ
حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلمستیزانه،
پایهریز انقلاب علمی امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در عصر طلایی خلأ
انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی
که در تشیع جلوهگر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل
کرد.
امام پس از صلح تا شهادت
تمامی تلاش امام حسن (ع) پس از قبول صلح این بود که فواید مورد نظرش را از
صلح به نتیجه برساند و بر این اساس در تمام این مدت به حفظ نیروهای کیفی و
خالص، بازسازی نیروهای خسته و وازده و تفسیر صحیح اسلام پرداخت. عملکرد
دشمنشکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به فکر شهادت آن
حضرت انداخت.
چرا امام حسن(ع) شجاعترین چهره تاریخ اسلام است؟
رهبر انقلاب: من معتقدم امام حسن مجتبى شجاعترین چهرهى تاریخ اسلام
است. میپرسید از على(ع) هم شجاعتر است، از برادرش حسین(ع) هم شجاعتر
است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن
داد؟
بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و
ایدئولوژى او است اقدام بکند، اگرچه کسى نفهمد و امام حسن (ع) حاضر شد خود
را و نام خود را و وجههى خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان
نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه
اسلام را بشناسند و اسلام بماند.
آیا امام حسن(ع) میتوانست در
جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمیتوانست. شهید کیست؟ شهید آن کسى است که
جان خود را مایه میگذارد، خون خود را میریزد، براى ابقای فکر و ایدهاى
که به آن احترام میگذارد؛ این شهید است.
امام حسن(ع) اگر در
میدان جنگ کشته میشد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها
کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روشهاى پنهانى و
ریاکارانهى معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود
نبیند.
* امام حسن(ع)؛ ناجی دین اسلام
محمدرضا فخرروحانی، پژوهشگر تاریخ اسلام با بیان اینکه معاویه بدعتهای
زیادی ایجاد کرد و اینها زمینههای بزرگتر انحراف عقیدتی را به دنبال
داشت، گفت: او شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(ع) را مورد تعقیب و آزار قرار
میداد. اینها زمینههایی بود که کمکم باعث بیداری برخی افراد شد. امام
حسن مجتبی(ع) به عبارت دیگر یک ناجی بسیار خوب برای دین اسلام بودند؛ یعنی
در یک حرکت بسیار حساب شده، دین اسلام و تشیع را از خطر نجات دادند.
وقتی
یک رهبر یا امامی بخواهد دین را نجات دهد، مکانیزم بهترین تصمیمگیری را
میداند. یک موقع نجات دادن اسلام این است که امام علی(ع) در صفین با
معاویه بجنگند. چرا؟ چون معاویه لشکرکشی نظامی کرده است. اما یک موقع دشمنی
که تا دیروز شمشیر به دست جلوی امیرالمؤمنین(ع) میجنگید استراتژی خود را
تغییر داده و از جبهه نظامی، وارد جبهه فرهنگی شده است. کسی که از جبهه
فرهنگی وارد میشود، باید در جبهه فرهنگی با او جنگید. مثل شرایط الان که
ما از تهاجم فرهنگی حرف میزنیم. در تهاجم فرهنگی شما نمیتوانید یقه کسی
را بگیرید و بگویید شما حمله نظامی کردهاید؛ چنین نیست؛ آنها اتفاقاً نه
تنها حمله نظامی نمیکنند؛ بلکه شاید به ظاهر سازندگی میکنند ولی در واقع
تخریب فرهنگی صورت میدهند.
* دست پروردگان امام حسن(ع) در رکاب برادر
ناجی بودن امام حسن مجتبی(ع) به دلیل این است که ایشان یک سری از اصحاب را
تربیت کردند. شما میبینید تعدادی از اصحابی که بعداً همراه امام حسین(ع)
از مدینه به کربلا میروند، همان کسانی هستند که در مدینه دستپرورده امام
حسن مجتبی(ع) بودند. فرزندان امام حسن(ع) تا پای جان در کنار امام حسین(ع)
ایستادند. به عبارتی میشود گفت امام حسن مجتبی(ع) زیرساخت فرهنگی را محکم
کردند؛ چرا که معاویه در آن دوره تجلی نظامی نداشت و در جبهه فرهنگی کار
میکرد. ضرورت داشت که در مقابله با او، امام در جبهه فرهنگی کار کند،
شاگرد تربیت بکند و افراد را روشن کند.
نقش
احیاگری فرهنگی در زندگانی امام حسن مجتبی(ع) مغفول و کمرنگ مانده است و
علتش این است که امام علی(ع) به عنوان امام اول و وصیّ پیامبر(ص) جایگاه
مشخص خود را دارند، در دوره امام حسین(ع) نیز واقعه عاشورا خیلی پررنگ است.
فکر میکنم جنبههای تربیتی و فکری که امام حسن مجتبی(ع) به ما یاد دادند
باید پررنگ شود.
متأسفانه شخصیت بزرگی مثل
امام حسن مجتبی(ع) که امام بشریت است، هم از طرف بنیامیه و هم بنیعباس
مورد فشار و تبلیغات سوء قرار گرفته است و امروز ناخودآگاه برخی همان روش
را ادامه میدهند. از این رو باید روشنگری درباره ایشان بیش از پیش انجام
شود.
منابع: جهان نیوز و ایکنا