بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
ترویج همه واقعیتهای اجتماعی، گاهی منشاء انحرافات میشود
در جلسات قبل بیان گردید که گاهی متأسفانه ترویج، ترویج یک رفتار پست است و این تبدیل به هنجار میشود. این از خطراتی است که جوامع را تهدید میکند. ما درباره حرمت این نوع از بیان ترویجی بحث مفصلی کردهایم؛ «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» را بحث کردیم، مستثنا منه و مستثنا آیه را مفصل بحث کردهایم. بحث ما اول در آیه «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا» بود، گفتیم «أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ» همان ترویج رفتارهای پست است. «لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» نهی از اشاعه فحشا شده است.
من دیدم زمانی سریالی پخش میشد که در آن یک منظره بدی را نشان می دادند، نه آنکه فعل حرامی را نشان بدهد. ناقدان به کارگردان این فیلم اعتراض کردند؛ گفتند آقا این خوب نبود که این کار را در فیلم نشان دهید. گفت نه آقا این از واقعیتهای جامعه است، ما باید واقعیتهای جامعه را نشان دهیم. اما این حرف غلطی است، یکی از حرفهای بسیار غلطی که منشأ خیلی از انحرافات میشود این است که چون یکچیزی واقعیت اجتماعی است باید آن را نشان دهیم، اما نشان دادن، یک مقوله دیگری است. البته ممکن است یک رفتاری واقعیت اجتماعی باشد اما نشان دادن ترویج و اشاعه است. به زبان آوردن که فلان کس چنین کاری کرده است. یکی از اشتباهها و غلطهایی که در رسانه امروز ما میشود این است؛ حالا کسی دزدی کرده است، غلط کرده دزدی کرده است، بگیرید و او را اعدام کنید اما اینقدر رسانهها را پر نکنید که این دزدی کرده و آن دزدی کرده، اموال این و آن را برده است.
کسی غلطی کرده، گفتن این در رسانه کار حرامی است، این اشاعه فحشاست اما این کار را میکنند، چون فقه بیان ترویجی را بلد نیستند. برای چه شما این کار را میکنید؟ اگر کسی خلافی کرده باید در دادگاه به خلاف او برسند و رسیدگی کنند. البته در بعضی از موارد تشهیر لازم است که آن موارد خاصی است که در فقه معین شده است که یک مجرم را باید تشهیر کرد که مردم از آن اجتناب کنند. این موارد خاص است نه هر موردی. خلاصه مسئله اشاعه فحشا مسئله مهمی است.
کسی که سنت خوب یا بدی بنا نهد در ثواب و عقاب آن شریک است
روایات زیادی در باب اینکه کسی که سنت خوبی بسازد یا کسی که سنت بدی بسازد یعنی بیانی که هنجارساز باشد اما هنجار خوبی را ایجاد کند یا آنجایی که بیانی است که هنجار زشتی را ایجاد میکند، چه نصیبی خواهد برد؛ داریم. در باب شانزده از ابواب امرونهی کتاب الوسائل میتوانید روایات این مسئله را کاملاً دنبال کنید، روایات زیادی است که برای نمونه به چند روایت از آنها اشاره میکنیم.
روایت اولی که به آن اشاره میکنیم روایت صحیح السندی از مرحوم کلینی است: «عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیم عَنْ أَحْمَد عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَهَ الْحَذَّاء -همه رجال سند توثیق، خاص دارند و در وثاقتشان جای شک نیست- عَنْ أَبِی جَعْفَر علیه السلام که امام باقر صلوات الله تعالی علیه است قَالَ: مَنْ عَلَّمَ بَابَ هُدًی فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا یُنْقَصُ أُولَئِکَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْئاً». کسی که سنتی بگذارد و چیزی را به مردم بیاموزد که این تبدیل به یک رفتار عمومی شود، هر کاری که آنها میکنند این آقایی که به آنها این کار را آموخته است اجر آنها را میبرد به صورتی که از اجر آنها چیزی کاسته نمیشود؛ هم آنها اجر خودشان را میبرند هم او در اجر آنها شریک است. «وَ مَنْ عَلَّمَ بَابَ ضَلَالٍ کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ أَوْزَارِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا یُنْقَصُ أُولَئِکَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْئاً».
در قرآن کریم هم این مضمون در آیات متعددی آمده است؛ وقتی کسی یک رفتار زشتی را در یک جامعهای تبدیل به هنجار کند گناهان همه آن افرادی که از او چیزی آموختهاند در نامه اعمال او هم نوشته خواهد شد، اما از گناه آنها چیزی کم نمیشود. اینکه درآیات کریمه داریم که «یَقُولُ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنینَ» مستضعفان و مستکبران هر دو در جهنم جمع میشوند بعد مستضعفان از خدا میخواهند که خدایا از گناه و عذاب ما بردار و بر عذاب اینها بگذر؛ «رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفاً مِنَ النَّارِ» مستضعفان اینگونه دعا میکنند؛ میگویند خدایا به این مستکبرانی که ما را به این عاقبت دچار کردند، عذاب افزون و عذاب چند برابر بده اما جواب میآید «لِکُلٍّ ضِعْفٌ» هم شما چند برابر و هم آنها به این شکل خواهند بود؛ زیرا هم شما در تبعیتی که از آنها کردید آنها را تشویق کردید به اینکه آن رفتار زشتشان را ادامه بدهند هم آنها شما را تشویق کردند. پس هم شما دخیل در عمل آنها بوده و هم آنها دخیل در عمل شما هستند؛ میفرماید: «لِکُلٍّ ضِعْفٌ». «لِکُلٍّ ضِعْفٌ» از این بابت است که هم شما بار زشتی عمل خود و هم بار زشتی عمل آن مستکبرینی که شما با اطاعتشان آنها را تشویق کردید. برای آنها دست زدید، سوت کشیدید و چه کردید و آنها را تشویق کردید، آنها تشویق شدند که راه زشت خودشان را ادامه بدهند. پس شما هم در عمل آنها شریک هستید، آنها هم بار گناه خودشان را میبرند و هم گناه شما را میکشند. این مضامین درآیات کریمه قرآن زیاد آمده است.
شیوع و دوام دو شرط هنجارسازی
البته گفتیم که مراد از هنجار یعنی عادت و به معنای شیوع و بهطور مداوم است، یعنی دو چیز در مسئله هنجار دخیل است، هم اینکه این اختصاص به فرد دون فرد نداشته باشد و هم اینکه دائمی باشد؛ یعنی بهطور مستمر باشد. پدیدهای که یک روز یا یکبار اتفاق بیافتد و بعد تمام شود را هنجار اجتماعی نمیگویند.
برای مثال حجاب هنجار است؛ چون کسی که میخواهد حجاب بپوشد هرروز هم پوشیدن و هم نپوشیدنش هنجار است. آنکسی که میآید پوشش را هنجار میکند این شریک در ثواب کسانی است که این کار را میکنند، آنکسی هم که آن نپوشیدنشان را هنجار میکند در آن شریک است. یک انسان سیهبختی در یک زمانی در مجلس خبرگان آمد و صحبت کرد و گفت: چرا اینهمه حرف چند تا مویی که بیرون آمده را میزنید!
خب حالا اینها بههرحال معصیت هست و شما با آن عمامهای که روی سرتان است این حرفها را مدام زدید و گفتید و مدام گفتید و مدام این معصیت را در بین مردم سبک کردید. کاری کردید که گاهی شد مسجدی ما هم بچهاش اینگونه میشود، اصلاً فرد مسجدی است درعینحال بیرون گذاشتن یک خورده مو را رعایت نمیکند.
اما باید به او گفته میشد: چطور اگر کسی در سر یک چهارراه یک دقیقه جلو بیافتد، خب یک دقیقه جلو رفته اما چراغقرمز شده است و یک دقیقه جلو رفته است. حال شما سر یک دقیقه جریمهاش میکنید. همین یک دقیقه ممکن است تصادف ایجاد کند، خب یک دقیقه نه اصلاً چند ثانیه.
لزوم جلوگیری از بی انضباطی اجتماعی
ما یکزمانی یک راننده ای داشتیم قضیه مربوط به بیست، سی سال پیش است، سر یک چهارراهی از دور چراغ سبز بود فاصله ما مقدار زیادی نبود. او سرعتش را زیاد کرد تا قبل از اینکه چراغ قرمز شود از چهارراه رد شود. سر چهارراه که رسید چراغ طرف ما قرمز شد و آنطرفی سبز و ماشینها هم منتظر بودند. همان لحظه اول که جلو رفت، به یک ماشین خرد و برای ما به مدت هفت هشت ماه گرفتاری به وجود آورد. او را به بیمارستان بردند زیرا مجروح شد، حالا خدا لطف کرد که او معالجه شد اما یک مشکلی درست شد که شاید شش هفت ماه از عمر، وقت، پول و همهچیز ما خرج این کار شد. گاهی چند ثانیه اینگونه است؛ واقعاً شاید فاصله دو ثانیه یا سه ثانیه بیشتر نبود، آنوقت اینجا که نوبت به حکم خدا میرسد میگویند: اشکالی ندارد و شما سر چهارتا تار مو گیر ندهید. اما بحث سر تار مو نیست؛ بلکه بحث سر انضباط اجتماعی است.
اگر انضباط اجتماعی را شل کنیم کسی که به بیانضباطی عادت کند بعد پول مردم را هم خیلی ساده میخورد. کسی که عادت میکند به بیانضباطی بعد هم بهسادگی اختلاس میکند، کسی که عادت میکند به بیانضباطی بعد هم بهسادگی آبروی مردم را میبرد، کسی که عادت میکند به بیانضباطی همهچیز را بیانضباط میکند. لذا باید در جامعه انضباط تبدیل به یک هنجار شود، انضباط، انضباط است، قانون، قانون است و یکذره از قانون آنطرف رفتن خلاف است. اینها را باید خوب در جامعه جا انداخت و این از اشکالاتی است که به وجود آمده است. یکی از اشکالاتی که ما باید خوب آن را هنجار کنیم این است که قانون خدا، قانون است و باید به قانون خدا پایبند بود و نباید به آن بیاعتنایی کرد، نباید قانون الهی را سبک شمرد، سبک شمردن قانون الهی یعنی سبک شمردن همه اعتبارات و همه موازین و همه ضابطهها. ما اگر بتوانیم یک جامعه منضبط به قوانین الهی تربیت کنیم آنوقت میتوان گفت آن جامعه جامعه اسلامی است. اما در حال حاضر جامعه ما منضبط نیست.
روایت دیگری را هم بیان میکنیم. البته این روایت یک ارسالی دارد ولی چون مضمونش مضمون مؤید به روایات صحیحه دیگر و آیات کریمه است لذا یؤخذ به این روایت. «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَد عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَمَّنْ رَوَاهُ -اشکالش در همین عَمَّنْ رَوَاهُ است- عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، لَا یَتَکَلَّمُ الرَّجُلُ بِکَلِمَهِ حَقٍّ یُؤْخَذُ بِهَا؛ این کلمه حق، همین بیان آنوقت یُؤْخَذُ بِهَا یعنی تبدیل به هنجار میشود، لَا یَتَکَلَّمُ الرَّجُلُ بِکَلِمَهِ حَقٍّ یُؤْخَذُ بِهَا إِلَّا کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَخَذَ بِهَا وَ لَا یَتَکَلَّمُ بِکَلِمَهِ ضَلَالٍ یُؤْخَذُ بِهَا إِلَّا کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ أَخَذَ بِهَا»؛ یک کلمه گمراهی، یک کلمه گمراه کننده، یک بیان گمراه کنندهای که تبدیل به هنجار و یُؤْخَذُ بِهَا شود موجب آن میشود که گناه کسانی که به این هنجار مبتلا میشوند بر دوش آنکسی باشد که این کلمه را گفت و این بیان را از زبانش بیرون آورد. آنطرف هم اگر یک کلمه، کلمه حقی است که این کلمه حق توانست تبدیل به هنجار شود، مثلاً کسی با بیان خوب و زیبایش توانست حق را چنان ترویج کند که این حق را تبدیل به یک هنجار اجتماعی کند در ثواب همه آنکسانی که به این هنجار اجتماعی عمل میکنند شریک خواهد بود.
و صلی الله علی محمد و آله و سلم