تاریخ اسلام پر است از مردان و زنان اسوهای که با اقتدا به آنها، میتوان زندگی سعادتمندانهای را در دنیا و آخرت رقم زد. یکی از آن همه، حضرت خدیجه کبری(س) است. ایشان به مقام زن جایگاهی والاتر بخشید و انسانیت و انفاق را به مردان و زنان آموخت. زندگی حضرت خدیجه را میتوان نمونهای کامل از تحول مثبت و سیر به سمت کمال دانست؛ زیرا ایشان بیش از چهل سال از زندگیاش را در دوران جاهلیت سپری کرد؛ آنگاه با غلبه بر تمام تضادهای موجود اجتماعی دل به اسلام سپرد و به اولین اجتماع کوچک اسلامی گام نهاد.
زندگانی او چون پلی است که ابتدای آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامی است. از اینرو بررسی نقاط حساس زندگانی وی میتواند ما را در دستیابی به الگوی مثبت یاری دهد و برای همه گروههای جامعه، بهویژه زنان، که دوران جاهلیتها، تعصبها و هجوم فرهنگهای بیگانه را تجربه کردهاند، سودمند باشد.(کجاست مثل خدیجه؟، محمّد عابدی، مجله کوثر، ش1)
پرداختن به همه ابعاد زندگی جناب خدیجه کبری(س) در این مجال امری است صعب و سخت که از توان نگارنده خارج است. بنابراین وی برآن است تا در این مقال، به اجمال، بعدی از ابعاد شخصیتی ایشان را بیان نماید.
با مطالعه تاریخ اسلام، آن بخش از زندگی حضرت خدیجه بسیار برجسته مینماید که ایشان نه بهعنوان همسر، بلکه بهعنوان یک مسلمان، رهبر و سکاندار جامعه اسلامی آن روز را در پیشبرد اهداف رسالتش یاری مینماید و از همه توان مالی و معنوی خود در این راستا هزینه میکند. بهعنوان نمونه، پیامبر(ص) در ایام حج، بالای کوه صفا رفته و با صدای بلند ندا دادند که: ای مردم! من فرستاده پروردگارم. آنگاه به کوه مروه رفتند و سه بار سخن پیشین را تکرار کردند. عربهای متعصب هر یک سنگی برداشته و در پی حضرت روانه شدند. ابوجهل ملعون سنگی پرتاب کرد که به پیشانی پیامبر اصابت کرد؛ خون از پیشانی مبارکشان جاری شد. پیامبر به کوه ابوقبیس رفتند؛ مشرکان نیز در پی ایشان روانه شدند.
حضرت علی(ع) خود را به حضرت خدیجه رساندند و موضوع را با ایشان مطرح فرمودند. اشک بر گونههای خدیجه جاری شد. ظرفی از غذا برداشت و با علی برای یافتن پیامبر راهی کوهها و دشتها شد. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: از گریه خدیجه ملائک به گریه آمدند. او را بخواه، سلام برسان، بگو خدا به تو سلام میرساند و او را به خانهای بهشتی که از نور مزین شده، بشارت بده. خدیجه و علی، پیامبر را یافتند و به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه حملهور شده، خانه را سنگباران کردند. خدیجه بیرون آمد و گفت: آیا از سنگباران کردن خانه زنی که نجیبترین قوم شماست، شرم ندارید؟
مردم با شنیدن سخنانش پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. پیامبر اسلام، سلام خدا را به وی رساندند. ایشان در پاسخ گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرییل السلام و علیک یا رسولالله السلام و برکاته»؛ خدا خود سلام است و سلام از اوست و سلام بر جبرییل و بر تو ای رسولخدا، رحمت و برکات خداوند بر تو باد.
حضرت خدیجه(س) نه تنها از همه شئون و اعتبار اجتماعی خود برای دفاع از نبی مکرم اسلام مایه گذاشت، که در مواقع خطرناک و در صحنههای دشوار حاضر میشد و به دفاع از حریم نبوی میپرداخت. ایشان گر چه در طول بیست و پنج سال زندگی خود با رسول خدا، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد و همواره همراه و همسنگر پیغمبر بود، اما سه سال محاصره شدید اجتماعی و اقتصادی مسلمانان، اوج فداکاری جناب خدیجه کبری به حساب میآید. به قدری آن سه سال برای امت اسلام به سختی سپری شد که رهبر معظم انقلاب اوضاع شعب را اینگونه بیان مینمایند:
«آن زمان که در شعب ابی طالب همه راههای عافیت بر مسلمانان و وجود مقدس نبی اسلام(ص) بسته شده بود، نه امکانات زیستی، نه امکانات رفاهی، نه آسودگی خاطر، دائم دغدغه تهاجم دشمنان، دائم خبرهای بد، صدای گریه کودکان از گرسنگی بلند، انواع ناراحتیهایی که در آن دره خشک وجود داشت و این عده خانواده مسلمان برای مدت سه سال مجبور به اقامت شده بودند و چه سختیها کشیدند...» (سخنرانی26/6/76)
در این شرایط سخت و طاقتفرسا، شخصیتی چون خدیجه کبری که در زمره ثروتمندان قریش است، بهرغم داراییهای فراوان خود، برای حفظ ایمان و اعتقاد و انجام وظیفه، همه ثروتش را بهپای پیامبر اکرم و در راه صیانت از شریعت خاتم ریخت و به آنجا رسید که «نقل میکنند: [رسول خدا و همسر بزرگ و عزیزش] مشک را میگذاشتند توی آب و میمکیدند برای اینکه از آن چربی، مثلا از آن چیزی که در مشک هست به آنها برسد.»(صحیفه امام، ج17، ص474)
پیامبراکرم(ص) به کرات از فداکاری حضرت خدیجه یاد میفرمودند و بارها بر این حقیقت که ایشان در راه اسلام چشمش را بر روی ثروت و سرمایه خویش پوشید، تأکید کردند.
در بدو تولد گوهر اسلام، در آن روزها که به لوازم اقتصادی برای تأمین احتیاجات اسلام نیاز بود، حضرت خدیجه، سخاوتمندانه ثروتش را در اختیار پیامبر قرار داد، تا آنکه پایههای اسلام در سرزمین حجاز استوار شد و در مدت زمان اندکی، پیشرفت دین محمدی به صورت عملی محقق گردید.
ثروت خدیجه کبری در ادای قرض بدهکاران، آزادی بردگان، کمک به درماندگان، و فراهم نمودن امکانات ضروری زندگی برای مهاجران و از همه مهمتر استفاده از سرمایه او در محاصره اقتصادی شعب نقش بسیار قابل توجهی را ایفا نمود. به همین جهت، پیامبر اعظم(ص) فرمودند: هیچ ثروتی مانند ثروت خدیجه برای اهداف بلند من سودبخش و مفید نیفتاد.
حضرت خدیجه ضمن آنکه یک همسر شایسته برای رسول خدا بود، آنزمان که پیامبر به حمایتهای مالی نیاز داشتند، با جان و دل ثروتش را، هنگامیکه حضرت به یک همراه نیازمند بودند، در مواقع خطرناک جسم و جانش را و در مواقعی که پیامبر از فرط چشیدن مصائب و ناگواریها به یک همدم و مونس محتاج بودند، او تسلی دل پیغمبر خدا بود و همه اینها حضرتش را برای پیشبرد اهداف عالی اسلامی و اعتلای کلمه «الله» یاری میكرد. نقش جناب خدیجه را آنزمان میتوان درک نمود، که از حالات پیغمبر پس از او مطلع شویم.
ایام پایانی محاصره اقتصادی شعب ابیطالب بود که مرگ جناب ابوطالب و حضرت خدیجه کبری، قلب رهبر اسلام را بهگونهای ماتمزده کرد که پيامبر در سوگ آن دو، يك سال عزای عمومی اعلام فرمودند و آن سال را، سال عامالحزن(سال اندوه) نامیدند. وفات این دو شخصیت در پیشگاه زعیم امت اسلام، چون ویران شدن دژی استوار بود که بر دو پایه محکم قرار داشت.
دیگر اینکه پیامبر اکرم(ص) هم در حیات و هم در ممات حضرت خدیجه در مورد وی چنان تعابیر بلندی به کار میبردند و درباره ایشان چنان به عشق و محبت سخن میگفتند که به تصدیق نویسندگان متقدم و معاصر اهل سنت، عایشه(همسر پیامبر و دختر جناب ابیبکر) به حسادت میافتاد. شوقی ابوخلیل نویسنده دانشور و معاصر اهل سنت یکی از آنهاست. او مینویسد:
«عایشه همواره میگفت: امکان نداشت بحثی از همسران پیامبر به میان آید جز آنکه پیامبر از خدیجه نامی به (ثنا و تأیید، تحسین و تمجید) نبرد و ما اگر صحبتی از پیامبر میشنیدیم در مورد خدیجه او بود و نیز تا سه سال پس از مرگ خدیجه ازدواج نفرمود.»(اسلام در زندان اتهام، شوقی ابوخلیل، اکبری مرزناک، 496)
در نهایت این بانوی بزرگ پس از بیست و پنج سال خدمت عاشقانه و خالصانه در آستان مقدس حضرت رسول، در سن شصت و پنج سالگی از دنیا رفت و همسرش را در سوگ خود نشاند. نه تنها پیامبر در مصیبت او گریستند که نقل است حضرت سیدالشهداء(ع) نیز بر سر قبر او آمدند و گریستند و مشغول نماز شدند و سپس دست به دعا برداشتند.