1- نامبرده در جریان قتل و شهادت طلبه همدانی این چنین موضعگیری کرد که: برای کسی که در انقلاب بوده و فعالیت هم داشته است، قابل تصور نبود، روزی برسد که از سوی برخی افرادی که خود را مدافع انقلاب و حتی میراثدار آن میدانند (اصولگرایان و نیروهای ارزشی) از فردی چون تتلو تقدیر و قدردانی شود و او را در جمعی علنی و رسمی تشویق کرده و هدیهبارانش کنند، آن هم در لباس روحانیت به او تابلوی تصویرش را هدیه کنند! جماعت اوباش ابتدا خود را در قالب تجمعات به ظاهر دینی و مناسکی بازتولید کردند. سپس ادبیات آنان وارد ادبیات رسمی شد. ادبیاتی رسمی که در سالهای 1384 تا 1392 رایج بود، بازتابی از این فرهنگ بود. بعد کمکم از حاشیه به متن وارد شدند. ابتدا برای بیرون کردن دیگران از میدان بهکار آمدند. سپس در نشستهای انتخاباتی و با کلاههای مخملی حاضر شدند موسیقی خود را به بازار دادند و بهطور رسمی قدر دیدند.
هر عقل سلیمی که اندکی درک سیاسی داشت و از فهم دینی برخوردار بود، میدانست که سیاست تقدیر و تشویق این جماعت خلاف است. تتلو همان بود که از ابتدا بود و امروز هم همان است اینها ویژگیهای آنان است. آنان را به صورت ابزار دیدن خطرناک است. این ابزار فقط در خدمت یک هدف خواهد بود و آن هم ابتذال است. البته این ابزار استقلال خودش را هم دارد. (1)
2- در دومین و آخرین موضعگیری وی این چنین میگوید: از سوی دیگر رسانههای جدید در خدمت برخی گروهها با اندیشههای خطرناک و منافع نامشروع و خشونتآمیز در آمده است. قبلاً شرح دادهام که چگونه افراد خشونتطلب خود را پشت نقاب دموکراسیخواهی پنهان کردهاند و این ایده را تبلیغ میکنند که باید قاطع و رادیکال بود و در نتیجه همین سیاست است که برخی کشورهای منطقه را به روز سیاه نشاندند. نمونه آن لیبی، مصر، یمن، سوریه و... است. در آینده توضیح خواهم داد که چگونه عبور از اصول سیاست مسالمتآمیز و اصلاحطلبانه، جوامع را وارد چرخه خشونت میکند. ولی مهمترین وجه این ماجرا حمایت غربیها به ویژه ایالات متحده از این فرآیند خطرناک است. غربیها در چنین مسائلی جدی هستند و حقوق بشر نیز بازیچهای بیش نزد آنان نیست. (2)
3- عبدی در این باره میگوید: ترور یک روحانی از سوی اوباش اتفاقی مهم بود که باید مورد توجه کافی قرار گیرد. هرچند قصد ندارم که هر اتفاقی را به سرعت به پای بخشی از جناح اصولگرا بنویسم، ولی در این مورد خاص و به علل گوناگون مجبوریم که چنین اتهامی را متوجه آنان کنیم. به ویژه آنکه انحراف رفتاری این جماعت در حمایت ضمنی از فرهنگ الوات و به کارگیری آنان در حذف دیگران و نیز همراهی آنان با مناسک دینی موجب شکلگیری یک فساد عجیب و غریب رفتاری شد که اکنون آثار خود را نشان میدهد. (1)
این مواضع در حالی نوشته شده است:
* عباس عبدی بخوبی میداند که نمیتواند مستقیماً تخریب زیر ساختهای اقتصادی و سیاسی دولت مورد حمایتشان در طول 6 سال گذشته را لاپوشانی کنند در نتیجه در محور اول با بهره گیری از یک حادثه سیاسی – اجتماعی برخاسته از تبعات سیاستهای غلط اقتصادی و امنیتی دولت اعتدال، جریان اصولگرا را مسببان اعلام میکند و مشخصاً هیات مذهبی را مورد حمله قرار داده و هیئتها را باز تولید کننده جماعت اوباش قلمداد میکند.
* عباس عبدی کینههای خفته خود را که ریشههای آنرا باید در فتنههای سالهای گذشته جستجو کرد با "لقب کلاه مخملیها" تمام انتخابات آن دوران را زیر سئوال میبرد و چنان فضاسازی روشنفگرانه ای ارائه میدهد که خواننده بدون پیش زمینه قبلی، فکر میکنند که جریان ارزشی و پیروز انتخاباتها و همچنین شکست استحاله طلبان و براندازان نه توسط مردم که بوسیله اوباش هویت داده شده توسط جریان رقیب قدرت را بدست آورده است و مردمی بودن نیروهای انقلابی واقعیت ندارد.
* عبدی نه تنها از موضع پیشین خود عذرخواهی نکرده بلکه سطح تهمت را از یک جریان سیاسی به عموم جامعه کشانده و تلویحاً از افکار عمومی خواسته تا به قاتل طلبه مظلوم همدانی هم حق بدهند! این سطح استدلال عبدی بیشتر از آنکه مضحک به نظر برسد، یک مسئله خطرناک تلقی میشود. چرا که وی در مطلب گذشته با جابجایی جای جلاد و شهید، با دلایلی عجیب قاتل را به رفتارهای جریان اصولگرا منتسب نمود و خواسته یا ناخواسته برای کینه توزی مردم از یک جریان انقلابی تلاش کرد و این بار تلاش کرده است تا به یک فرد جانی که سابقه تجاوز به عنف و شرارت هم در پروندهاش داشته حق بدهیم.
* عبدی اشاره نمیکند که چگونه است که شرورترین ازاذل و اوباش را همفکران وی در جریان فتنه 88 به خیابانها کشانده و با قمه و چاقو مردم و نیروهای انتظامی و نظامی را مورد حمله قرار دادند. در آنجا این عناصر با تولید جلادان شمرده نمیشوند اما در اینجا چنین ادعایی براحتی مورد اشتناد قرار میگیرد.
در هر صورت باید عباس عبدی را از عناصر اتاق فکر استحاله طلبانی دانست که در ادامه این روند در روزها و ماهای آتی منتهی به انتخابات از این مواضع شاذ و خطرناک برای کوبیدن رقیب و تسهیل در تغییر رفتار انقلاب اسلامی نسبت به استکبار زیادتر دیده خواهد شد و شاید تغییر نظام سیاسی مورد نظر غرب نیز در لایههای عمیق فکری این جریان دور از انتظار نباشد.
* منبع
1- تحلیل عباس عبدی از قتل طلبه همدانی / فرارو/ 9 اردیبهشت 1398 / کد خبر: 397693
2- کی به کی خط میدهد؟/ فرارو / 11 اردیبهشت 1398/ کد خبر: 397898