* کسی با مردم صحبت نمیکند، کسی حداقل وعده نمیدهد که این مقطعی است و ما درست میکنیم. بلکه همه سکوت میکردند و عجیبتر این بود که یک زمان قیمت ارز یک مقدار افت کرد، رئیس کل بانک مرکزی گفت اینچنین نیست، قیمت ارز دوباره بالا رفت. این نشان می داد ارادهای وجود دارد که قیمت ارز نباید این چنین باشد.
* من شنیدم که آن دوستانی که به آقای روحانی این پیشنهاد را دادند، بعداً آقای روحانی در دانشگاه تهران یک اظهاری کرد که تایید کرد و گفت اینها به من گفته بودند قیمت ارز از 5 هزار تومان بالاتر نمیرود. یعنی یک عده ای این پیشنهاد را دادند و اطمینان به آقای رئیسجمهور دادند که مثلاً از 5 هزار تومان و 6 هزار تومان قیمت ارز بالاتر نمیرود ولی بعد عنوان کردند که از دست ما خارج شد.
* آقای روحانی و آقای عارف از کاندیداهای اصلاحطلبان باقی مانده بودند و یک کارگروهی درست شد زیرنظر شورای مشورتی آقای خاتمی تا نظرسنجی بین این دو نفر شود تا ببینند وضعیت اینها چطور است.
* آن کارگروه در نظرسنجی که انجام داد اعلام کرد که آقای روحانی حدود 13 درصد و آقای عارف حدود 8 درصد رای دارند و مبنای تصمیمگیری برای حمایت از آقای روحانی هم همین شد. بنابراین این سند الان موجود است که آقای روحانی آن زمان 13 درصد اقبال عمومی داشت.
* اصلاحطلبان پشت آقای روحانی آمدند و از ایشان حمایت کردند. معنا این نیست که اصلاحطلبان 8 درصد بودند چون آقای عارف کاندیدای اصلاحطلبان نبود. ایشان شخصاً آمده بودند.
* من از ابتدا کنار آقای عارف بودم ولی اصلاحطلبان کاندیدا اعلام نکردند، بلکه آقای عارف به عنوان یک کاندیدای مستقل ورود کرد، به امید جلب حمایت اصلاحطلبان بود و این ایراد و اشکالی هم نداشت. اصلاحطلبان کاندیداهای حداکثری داشتند و آنها را دنبال میکردند. از ابتدا گفته بودند، خاتمی یا هاشمی!
* بخش قابل توجهی از اصلاحطلبان با رد صلاحیت آقای هاشمی کاملاً کنار کشیدند یعنی من در جلسهای بودم که با ناراحتی و عصبانیت اظهار میکردند که ما در انتخابات شرکت نمیکنیم و توصیه هم میکردند که آقای عارف هم کاندیدا نشوند. جو به این صورت بود ولی به هر حال مردم یک خواسته داشتند.
* من به همراه آقای عارف به استانها میرفتم، خواسته مردم را این طور دیدم که ائتلاف، کاندیدای واحد! نمیخواستند مثلا سال 84 تکرار شود. برای همین شورای مشورتی آقای خاتمی تدبیری اندیشید که بتواند یک کاندیدا معرفی کند.
* جناب آقای واعظی در وزارت پست و تلگراف وزیر موفقی بود. برای پست ریاست دفتر چنین کسی که پیشینه اینگونه دارد و به ویژه در وزارت خارجه هم بوده و شاید طالب وزارت خارجه هم باشد دفعتاً بخواهد ریاست دفتر رئیسجمهور را ترجیح دهد، این یک مقدار شائبه سیاسی دارد.
* آقای واعظی قبلاً در جریان انتخابات مجلس برای جلب اعتماد اصلاحطلبان برای ائتلاف خیلی تلاش کرد. در دوره دوم انتخابات - چون انتخابات به دور دوم کشیده شد - ما یک جلسهای در کتابخانه ملی داشتیم با همه کاندیداهایی که در لیست امید بودند و به دور دوم کشیده شدند، ایشان صحبت کرد.
* صحبتهای ایشان و تحلیل ایشان این بود که مردم از اصولگرایان و اصلاحطلبان خسته شدهاند و به جریان سومی روی آوردهاند و آن جریان سوم اعتدال و توسعه است. این خیلی غیرمنطقی بود اما ایشان این ادعا را داشت. بعدها هم بیشتر تلاش کرد که آقای روحانی را از عقبه رای خودش که اصلاحطلبی بود جدا کند. اینها هم کاملاً مشهود بود. هم در ارائه لیست کابینه مشخص بود که از همانجا این زاویه کاملاً آشکار شد و هم اینکه آقای واعظی خودش را اصولگرا میداند.
* اگر ائتلاف بود، ائتلاف سازوکاری دارد. وقتی اسمش ائتلاف است یعنی اینکه ما دو گروه و دو جریان در کنار هم قرار میگیریم و در ادامه هم با هم خواهیم بود. ائتلاف تا دم در مجلس یا ائتلاف تا دم در ریاست جمهوری و کابینه معنا ندارد. باید این ائتلاف خودش را در کابینه نشان میداد ولی نشان نداد.
* در برخی جاها بالاخره باید از دولت حمایت کرد، بلکه از کل نظام باید حمایت کرد. انقلاب ما انقلاب آرمانی بود و از همان آرمانها هم من دفاع میکنم. در جایی که بحث بین آقای روحانی و براندازان باشد، از آقای روحانی دفاع میکنیم و محکم هم میایستیم. اعتقاد به این داریم و قبلاً هم این کار را کردیم اما اگر امر دایر بین مردم و دولت شد ما طرف مردم هستیم. مردم، اصل هستند.
* من این را نمیدانم به ویژه با قانون منع بکارگیری بازنشستگان فکر نمیکنم اصلاحطلبی هم باقی مانده باشد. (میخندد). استراتژی ما سلبی بود یعنی ما میگفتیم این مدیریت آقای احمدینژاد نباید استمرار یابد. این نباید باشد و این برای کشور خطرناک است و هزینههای سنگینی برای ما به وجود آورده و قابل اعتماد نیست. هر کس دیگری باشد بهتر از این جریان است.
* در جریان مجلس هم گفتیم این تندروهایی که در مجلس هستند نباید باشند هر کس دیگری باشند. اصولگرای معتدل باشد بهتر است. کما اینکه در برخی جاهای لیست امید اصولگرا هستند. میگفتیم اصولگرای معتدل باشد بهتر از این مجلس است.
* استعفای آقای جهانگیری به نفع خودش است. به نفع اصلاحطلبان را نمیتوانم الان جمعبندی کنم. اینکه گفتم به نفع خودش است بالاخره دولت آن اعتباری را که در جریان انتخابات سال 96 داشت، به سرعت از دست داد و بالاخره الان ارزیابی از محبوبیت آقای روحانی خیلی پائین است.
* محبوبیت آقای روحانی زیر 10 درصد شنیدم. وصل شدن به چنین دولتی با چنین نارضایتی که وجود دارد جزء هزینه کردن چیز دیگری ندارد. نمیدانم چه فایدهای دارد.
* عملکرد آقای روحانی در دوره اول قابل دفاع بوده است. دستاوردهای بالایی داشته است و آقای جهانگیری هم شریک بوده بنابراین آقای جهانگیری وقتی در مناظرات آن حرفها را بیان میکرد در واقع از عملکرد خودش دفاع میکرد که ما این کار را کردیم. صراحتاً بیان کرد کاندیدای اصلاحطلبان هستم.
* تداوم همکاری با دولت به آقای جهانگیری لطمه میزند. نمیدانم برای 1400 چیزی از او باقی بماند یا خیر. ببینید، در دوره دوم ریاست جمهوری زمان مفید دولت دو سال اول است. دو سال دوم بستن کیفها و جمع و جور کردن وسایل است. نگاه کابینه هم به قدرت آینده است. نگاه افراد برای حفظ موقعیت خود است.
* اینجور پخش شده که آقای جهانگیری استعفا داد؛ تصمیم به استعفا گرفت یا استعفا داد. به دنبال آن استعفا چون رئیس ستاد اقتصاد مقاومتی بود، باید اذن رهبری را هم میداشت. بنابراین نامه ای به مقام معظم رهبری نوشتند و شرایط را بیان کردند که من نمیتوانم مفید باشم و اقتصاد مقاومتی هم پیش نمیرود، لذا اجازه خواستند که استعفا بدهند ولی ایشان مصلحت ندیدند.
* اگر آقای روحانی کابینهای که انتخاب کرده، دقیقاً آن چیزی بود که مورد انتظار بود، باید تلاش میکردند و باید جلو هم میافتادند، ولی وقتی این نبود و زمزمهها و نارضایتیهایی وجود داشت، نظرات مخالفی که از سوی اصلاحطلبان اعلام میشد، حداقل به عنوان اصلاحطلب باید واکنش نشان میدادند ولی این دیده نشد.