آويني فيلم: فاطمه گودرزي بازيگر شناخته شده و
تواناي سينما و تلويزيون اين روزها مشغول بازي در تله فيلمي براي ايام عيد
است و تعطيلات سال نو را سر كار و مقابل دوربين خواهد بود. دوربين فريدون
جيراني، كارگردان جنجالي كه مخصوصا بعد از اجراي برنامه تلويزيوني «هفت» به
شهرت بيشتري رسيد، تله فيلم «مسافر شب» را با بازي فاطمه گودرزي براي پخش
در هفته دوم نوروز 91 آماده مي كند.
گودرزي در سال 90 فيلم «شيرين» عباس كيارستمي را روي پرده سينما داشت و در
حالي كه 117 بازيگر زن سينماي ايران حضور داشتند كيارستمي بازي فاطمه
گودرزي را مورد تحسين قرار داد. او همچنين سريال «امروز فردا» را روي آنتن
سيما داشت كه پسرش پويان هم در كنار او در اين مجموعه نقش آفريني كرد. با
او درباره 10 دغدغه مهمش در سال 90 صحبت كرديم سالي كه در توصيفش گفت:
«كار، كار و فقط كار». او اميدوار است بتواند سال 91 را هم با كار بگذراند؛
چراكه كار را مهم ترين درگيري ذهني اش مي داند.
*مهم ترين دغدغه اين روزهاي من چندان دغدغه شخصي نيست و دغدغه همه مردم
است. مشكلات اقتصادي و دغدغه مسائل مالي و اقتصادي كه همه مردم و طبيعتا من
هم به عنوان يكي از مردم با آن دست به گريبان هستم دل نگراني و مسئله مهم
اين روزهاي من است. من واقعا براي مردم غصه مي خورم و ناراحت هستم.
*مسئله، تنها فشارهاي مالي و كمبودها نيست، كه شايد اگر فقط اين بود باز مي
شد راحت تر تحمل كرد. مسئله تاثير اين مشكلات بر رفتارهاي مردم و آسيب هاي
فرهنگي و اجتماعي ناشي از آن است. اين مشكلات اوقات مردم را تلخ مي كند و
آنها عصباني مي شوند اين عصبانيت باعث مي شود با هم خوب و درست رفتار نكنند
و احترام همديگر را نگه ندارند. ما مردم متمدن و اصيلي هستيم و اين مشكلات
و مسائل حق ما نيست. ما بايد در رفاه و آرامش زندگي كنيم. مهم ترين دغدغه
من، دغدغه خودم نيست، دغدغه مردم و وطنم است. دغدغه همسايه گرفتار و همشهري
گرسنه و... است. وقتي هم مشكلي، مشكل عمومي همه مردم باشد و همه مردم از
آن رنج ببرند من هم جدا از ديگران نيستم و درد مردم، درد من هم هست.
*آلودگي محيط زيست كه آلودگي هوا هم بخشي از آن است از دغدغه هاي هميشگي من
است به خصوص كه شهر ما، تهران، از آلوده ترين شهرهاي دنياست. جا به جايي
هوا در اين شهر باتوجه به موقعيت جغرافيايي آن كه اطرافش با رشته كوه هايي
بسته است، مشكل ساز بوده و ما هميشه چشم انتظار وزيدن باد و نسيمي هستيم تا
بلكه هوا ذره اي بهتر شود. البته خدا را شكر به لطف نزديكي بهار و سال نو
اين روزها كمي هوا بهتر است و بعد از مدت ها مي توان در تهران آسمان آبي را
ديد.
*ترافيك و ازدحام يكي ديگر از دغدغه ها و شايد بتوانم بگويم درگيري هاي من
است، كه البته باز خود آن يكي از عوامل آلودگي هوا هم هست. ترافيك به خصوص
در برخي ساعات و يكسري مسيرها وحشتناك است. نگاه كه مي كنيد، مي بينيد در
هر ماشين يك نفر پشت فرمان نشسته و كل شهر مثل يك پاركينگ بزرگ شده است كه
البته آن هم علت دارد.
علتش هم اين است كه وسايل حمل و نقل عمومي كافي نيست و گاهي در بعضي ساعت
ها حتي دسترسي به آنها سخت و غيرممكن است. حالا مسئله امنيت و اينها بماند.
خوب كه فكر مي كنم مي بينم مشكلاتي كه همه ما درگيرشان هستيم و دغدغه شان
را داريم به صورت زنجيروار به هم متصل هستند. مثلا اگر از بودجه عمومي،
بيشتر صرف وسايل نقليه عمومي شود. مردم كمتر از وسيله نقليه شخصي استفاده
مي كنند و بالطبع ترافيك كاهش پيدا مي كند و بعد هم آلودگي هوا كمتر مي
شود.
*تيم واليبال هنرمندان يكي ديگر از دغدغه هاي اين روزهاي من است. من هميشه
اهل ورزش بوده ام و از دبيرستان واليبال بازي مي كردم؛ اما نه به صورت حرفه
اي. بعد مدتي آن را كنار گذاشتم، اما بدنسازي و شنا را مرتب كار مي كردم،
تا اينكه چند سال پيش يك تيم واليبال هنرمندان تشكيل شد و من هم به آنها
ملحق شدم منتها بعد از مدتي فعاليت اين تيم ادامه پيدا نكرد تا اينكه امسال
دوباره بچه ها يك تيم واليبال جديد تشكيل دادند و الان چند ماهي است كه
اين تيم فعاليتش را شروع كرده و من هم به آ نها ملحق شده ام.
تمرينات ما تحت نظر سرمربي مان خانم دكتر مهري خرازي انجام مي شود. تا آنجا
كه من اطلاع دارم ايشان مربي بازنشسته واليبال هستند و جالب اينكه خيلي به
هنر علاقه دارند و كار ترجمه هم انجام مي دهند. ترجمه بعضي از كتاب هاي
مجموعه هري پاتر از نمونه كارهاي ا يشان است.
*من عاشق ورزش هستم و ورزش از اصلي ترين دغدغه هاي هميشگي من است. ورزش
باعث مي شود كه با افسردگي دست به گريبان نشوم. در زندگي مدرن شهري امكان
افسرده شدن زياد است و به نظر من هركسي بايد دستاويزي پيدا كند تا به دام
آن نيفتد.
دستاويز من هم ورزش است و به نظرم بهترين راه براي پر كردن اوقات خالي ام.
ورزش، هم بسيار لذت دارد و هم مرا از خيلي چيزهاي اذيت كننده مثل آلودگي
هوا دور مي كند. ورزش، هم مراقبت روحي است و هم مراقبت جسمي و آدم را واقعا
از لذت سيراب مي كند؛ به خصوص ورزش هاي جمعي و گروهي كه لذتبخش ترند.
*يك بازيگر اگر كارش را عاشقانه دوست داشته باشد بايد دغدغه مراقبت از خود
را هم داشته باشد؛ چون مردم او را مي شناسند و شايد يك جوري الگويي براي
آنها باشد. پس بايد مراقب خيلي چيزها در زندگي و رفتارش باشد. شايد كلمه
رضايت، كلمه سنگيني باشد؛ اما واقعا بازيگر بايد گاهي به خودش رياضت بدهد و
از بعضي لذت ها بپرهيزد. مثلا در خيلي مهماني ها و حتي بعضي مهماني هاي
خانوادگي شركت نكند.
باورتان نمي شود من عروسي برادرزاده ام نرفتم؛ چون فكر كردم بالاخره عروسي
است و خانم ها مي خواهند عكس و فيلمي بگيرند و اگر من بروم هم خودم معذب مي
شوم و هم آنها. مخصوصا جوان ها بهتر است حواسشان را بيشتر جمع كنند و
ملاحظه بيشتري به خرج بدهند.
*يك موقعي دغدغه كارهاي هنري ديگري مثل نقاشي يا نواختن سنتور را هم داشتم؛
ولي الان هم وقت نمي كنم و هم آن قدر مشكلات خانواده زياد است كه سعي مي
كنم از اين سرگرمي هاي شخصي ام به نفع ديگر اعضاي خانواده بگذرم.
*پوست هم يكي ديگر از آن مراقبت هاي جسمي لازم براي بازيگران است. من سعي
مي كنم با تميز نگه داشتن پوست حسابي هواي آن را داشته باشم. پشت دوربين
آرايش نمي كنم و خيلي ساده تر از اكثر زنان عادي هستم. از پوستم هميشه تحت
نظر پزشك مراقبت مي كنم. البته گاهي هم اگر حوصله پيدا كنم سراغ روش هاي
گياهي مي روم مثلا از ماسك هاي خيار و زردآلو استفاده مي كنم.
*براي من و هر مادري قطعا فرزندان مهم ترين دغدغه هستند. پسرم اين روزها با
من همكار شده و بازيگري مي كند. البته من و پدرش به خاطر مشكلاتي كه در
اين كار هست و خودمان هم هركدام به نوعي تجربه اش كرده بوديم ابتدا مخالفت
كرديم و گفتيم در كنار درس به هنر بپردازد و آن را شغل دومت قرار بده، آن
هم اگر خيلي مشتاق هستي. خب، منتها خودمان هم مي دانستيم اين حرفه جدي تر
از آن است كه بتوان در كنار حرفه اصلي به آن پرداخت. او را به خارج از كشور
فرستاديم تا آنجا كامپيوتر بخواند. مدتي هم مشغول بود، اما دوام نياورد و
برگشت.
علاقه اش به بازيگري و هنرهاي نمايشي آنقدر زياد بود كه اينجا دوباره از
صفر شروع به خواندن كرد و دانشگاه رشته هنرهاي نمايشي قبول شد و ادامه داد.
سال 90 براي اولين بار در سريال «امروز فردا» در كنار من بازي كرد. دخترم
هم درگير هنر است، منتها در شاخه هاي ديگري. او عكاسي مد و فشن مي كند. من
بچه ها را در انتخاب آزاد گذاشتم و از انتخابشان حمايت مي كنم. ما صحبت
هايمان را كرديم و پيشنهادهايمان را داديم اما تصميم نهايي با خودشان است و
من هم به آن احترام مي گذارم و در كنارشان هستم. براي آنها آرزو مي كنم در
سال 91 به هدف هاي يكه دارند برسند و سالم و خوشحال باشند.
*تابستان 90 را با استرس بيماري وبا گذرانديم، بحث بيماري وبا خيلي داغ
بود. البته هر روز بالاخره يكي از اين بيماري ها مي آيد و مدام مي گويند
اين را بخوريد و آن را نخوريد و... راستش خيلي آدم وسواسي اي نيستم. با
خودم فكر مي كنم اگر بخواهم سخت بگيرم تمام وقتمن را بايد روي مسائل
بهداشتي بگذارم. در مورد خوردن و تغذيه هم خيلي سخت نمي گيرم. عاشق غذاي
چرب و شيرين هستم همين طور شكلات، شيريني، بستني و دسر و اين چيزها. حسابي
هم مي خورم. البته خدا را شكر استعداد چاقي هم ندارم اگر هم داشتم اين قدر
ورزش مي كنم كه چاق نمي شوم. آشپزي را هم دوست دارم. همه هم مي گويند آشپزي
ات خوب است. همه جور غذا از ايراني و فرنگي مي پزم.