درباره فیلم سینمایی یلدا فقط باید یک سوال پرسید: فیلمی که از ابتدا انتهایش معلوم است را چرا باید دید؟ وقتی کل فیلم برپایه بخشش یک اعدامی در یک برنامه زنده تلویزیونی توسط ولی دم پایه گذاشته شده باشد، باید منتظر چه چیزی باشیم؟ آن هم وقتی بازیگر اصلی فیلم یعنی دختر متهم به اعدام هیچ برگ برندهای برای عرضه ندارد.
کسی که مهمترین بازیها و واکنشها را باید نشان دهد، حتی از پس چند قطره اشک در حساسترین صحنه داستان بر نمیآید. مسعود بخشی در فیلم نشان داده مناسبات پخش یک برنامه زنده را به خوبی میداند و آن را در فیلمش به خوبی بازنمایی میکند. تلاش برای نداشتن حفره حقوقی و قضایی در فیلمنامه هم کاملا به چشم میآید. همین هم قدری به همراه شدن نصفه نیمه مخاطب با فیلمش کمک کرده اما این همه ماجرا نیست. او یک فیلم سینمایی را در حد یک برنامه تلویزیونی چالشی پایین آورده است. تازه وقتی در کنار بازی تخت بهناز جعفری، ایفای نقش بازیگر مجری برنامه و بازی ناپخته او را هم میبینیم که در بعضی صحنهها خندهدار هم شده، این جذابیت پایینتر هم خواهد آمد.
جذابیت چنین فیلمی که تقریبا تمام آن در استودیو، اتاق فرمان و پشت صحنه یک برنامه تلویزیونی میگذرد و اصلا ماجرای همان برنامه تلویزیونی است از همان برنامه تلویزیونی فراتر نخواهد رفت. واقعا کسی حاضر است مثلاً برای تماشای یک قسمت از برنامه «ماه عسل» به سینما برود؟!