پیرنگ داستان بر قصه شاهزاده و گدا استوار است که در این میان مثلث عشقی هم وارد میشود، اما معشوقه قرار نیست برای هیچکس باشد، او فقط به دنبال سوءاستفاده است و میخواهد راه خودش را برود. این معشوقه (با بازی مهناز افشار) قرار است شخصیت پیچیدهای باشد اما گرهافکنیهای قصه کافی نیست و مخاطب خیلی زود میتواند ادامه فیلم را حدس بزند.
با بازشدن گرههای داستان، مخاطب میتواند تا حدودی پایان سریال شبکه خانگی «عاشقانه» را به یاد آورد که در آن گیسو (مهناز افشار) مأمور یک تشکیلات مخفی بود و داستانهای عاشقانهاش بهانهای برای انجام مأموریت بود.
«آشفتهگی» اگر چه در روایت به شدت ضعیف است و حتی مخاطب نمیتواند بفهمد فیلم مربوط به چه دههای از دوران معاصر است، اما در تکنیک ضعفهای اندکی دارد و حتی در برخی بخشها از جمله فیلمبرداری، نورپردازی و جلوههای ویژه رایانهای میتواند حتی کاندیدای سیمرغ بلورین شود.
به نظر میرسد کارگردان در ساخت این فیلم بیش از آنکه به جذابیت اثرش توجه داشته باشد، برای ارضای حس فیلمسازی خود پشت دوربین ایستاده است. با این حال، در عصری که کارگردانهای جوان در پی تقلید از فیلمهای جایزهبگیر این سالها به ژانر تلخ اجتماعی و بی سر و ته علاقه دارند، فریدون جیرانی ۶۷ ساله گونههای دیگری از فیلمسازی را تجربه میکند و این قابل ستایش است.
* محمد کلهر