یکی از شاخصترین چهرههای مبارز در تاریخ حوزه های علمیه شهید آیتالله سید حسن مدرس بود.
سید حسن طباطبایی زواره که بعدها به مدرس مشهور شد؛ از مشهورترین و تاثیرگذارترین چهرههای مذهبی سیاسی اواخر دوره قاجار و اوائل دوره پهلوی است. وی که دروس حوزه را در اصفهان و نجف فراگرفته بود، بعد از بازگشت به ایران به تدریس فقه و اصول و منطق و فلسفه پرداخت و تلاش نمود تا نظم نوینی را در حوزههای علمیه پایهگذاری نماید. مدرس که جامعه را گرفتار رنج بردگی میدید در تمام عمر سراسر افتخار خود تلاش نمود تا زمینه را برای رشد و تعالی تودههای مردم فراهم نماید و به همین خاطر در ابعاد مختلف اقدام به فعالیت نمود که گوشهای از فعالیتهای او در همین نوشتار خواهد آمد.
مبنای فکری مدرس
مدرس برخلاف بسیاری از علمای شیعه هم عصر خود معتقد بود که مجتهد باید در تمام شئون جامعه دخالت کند و برای نیل به تمدن اسلامی باید دین به جایگاه اداره جامعه برسد؛ برآیند این تفکر همان جمله معروف مدرس است که فرمود "سیاست ما عین دیانت ماست. " در واقع میتوان مدرس را از معتقدین راستین به ولایتفقیه دانست؛ هرچند زمانه او اجازه طرح گسترده این مبحث را نمیداد و هنوز بلوغ سیاسی و فکری برای پذیرش این اصل مترقی در جامعه به وجود نیامده بود؛ اما از منش و عملکرد او میتوان دریافت که مدرس به ولایت فقیه و اداره شئون اجتماعی توسط فقیه جامع الشرائط اعتقاد راسخ داشت. عارف کامل و فقیه متبحر مرحوم آیة الله العظمی بهاءالدینی در مورد مدرس فرمودند: مرحوم مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمییابد. [۱]
فعالیتهای سیاسی مدرس
بنا بر آنچه در متمم قانون اساسی آمده بود پنج نفر از مجتهدین مورد تایید علمای نجف باید به عنوان ناظر شرعی در مجلس ملی حضور میداشتند تا نسبت به تطابق مصوبات این مجلس با شرع مقدس اظهار نظر کنند. در ابتدای دور دوم مجلس ملی نام مدرس به عنوان یکی از این ناظرها مطرح شد و با حمایت علمای تهران او توانست در زمره شورای نظارت بر مصوبات مجلس حضور پیدا کند؛ اما از آنجا که مدرس نظارت را کافی نمیدانست برای تاثیرگذاری بر روند مصوبات در دوره سوم به نمایندگی از مردم تهران راهی مجلس شد و به مدت چهار دوره در این سمت به تلاش سیاسی برای عینیت یافتن احکام اسلام پرداخت.
مدرس معتقد بود که امور جامعه صرفا از روی منبر اصلاح نخواهد شد و علما و اندیشمندان باید به مراکز قدرت و قانونگذاری نفوذ کنند و به همین دلیل تلاش کرد تا جامعه متدین را به دخالت در امور سیاسی و اجتماعی ترغیب کند و خود به عنوان مجتهدی تراز اول پیشاپیش همه به فعالیت علیه انحرافات، قانون گریزیها و ویژه خواریها پرداخت.
مدرس در امور سیاسی و اجتماعی اهل ملاحظه و مصلحت اندیشی نبود و هرجا که نیاز به فریاد بود بدون ملاحظات شخصی به میدان میآمد و جلوی هر انحرافی میایستاد.
در بحبوحه مبارزات مشروطه با پیروزی قوای مردمی اداره امور به انجمن ولایتی سپرده شد، صمصامالسلطنه که فرمانده نیروهای عشایر بختیاری بود در یک سهم خواهی واضح به حکومت اصفهان رسید و پس از استقرار در قدرت دستور داد تا خساراتی که ایل او در مبارزه با استبداد قاجاری متحمل شده است توسط مردم اصفهان جبران شود. او برای متقاعد کردن مردم به پرداخت غرامت به ارعاب متوسل شد و هر روز تعدادی از مردم را به بهانه مامنعت از پرداخت غرامت در میدان شهر شلاق میزد. مدرس که در آن زمان نائب رئیس انجمن ولایتی اصفهان بود از این منش صمصامالسلطنه به خشم آمد و در نطقی در مسجد جامع اصفهان فرمود: حاکم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعی است پس در صلاحیت مجتهد میباشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک میزنند!
صمصمامالصلطنه به خاطر مخالفت صریح مدرس تصمیم به تبعید او گرفت، اما این حکم در برابر حمایت مردمی از مدرس چند روزی بیشتر دوام نیاورد و مدرس در میان فریادهای "زنده باد مدرس" به اصفهان بازگشت.
مدرس و قرارداد ۱۹۱۹
در سال ۱۹۱۹ میلادی مطابق با ۱۲۹۸ شمسی دولت انگلیس پس از هفت ماه مذاکره پنهانی با وثوق الدوله به عنوان نماینده دربار ایران و در ازای پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه قراردادی را با دولت ایران امضا نمودند که بر اساس آن دولت ایران موظف بود تمام امورات کشوری و لشکری و قرار دادهای اقتصادی خود را زیر نظر مستشاران انگلیسی انجام دهد و برای هر عزل و نصبی از آنها مجوز بگیرد، بنا بر این قرار داد در واقع ایران از پایتخت انگلستان اداره میشد و شاه و تمامی وزار و وکلا نماینده دولت انگلیس در ایران و حافظ منافع او میشدند.
خبر این قرار داد باعث آشفتگی در میان مردم و علمای ایران و نجف گردید، اما در این میان باز این صدای سید حسن مدرس بود که به اعتراض بلند بود.
وی به همراه افرادی، چون مشیرالدوله پیرنیا، حاج امام جمعه خویی، ممتازالدوله، محمود افشار یزدی، حاج میرزا یحیی دولتآبادی، عبدالله مستوفی، محمدعلی فروغی، مستوفی الممالک و ... کمپینی برای مخالفت با این قرار داد به راه انداختند که به لغو قرار داد منجر گردید. سید حسن مدرس که رهبری مخالفان قرار داد ۱۹۱۹ را بر عهده داشت در نطقی پیروزمندانه در مجلس ملی گفت: مثلاً آمدند قرارداد درست کردند. دستی از غیب بیرون آمد و بر سینه نامحرم زد. هرچه کردند نشد ...
هر چند مدرس با همه جایگاه علمی که داشت به احترام علمای نجف هیچگاه حاضر به چاپ رساله نشد، اما فی الواقع میتوان او را نمونه یک عالم شجاع دانست که پس از عنصر علم، اصلیترین مؤلفه مرجعیت عامه یعنی شجاعت و آگاهی به امور زمان را در حد کمال دارا بود.
مدرس در تمام طول دوره مبارزات سیاسی خود در مقابل هیچ کژی و انحرافی کوتاه نیامد، او چه در دوره قاجار و چه در دوره پهلوی اول جزء اصلیترین منتقدان نظام حاکم بود؛ تا آنجا که رضا خان تسری فکر او به عموم جامعه را مایه سرنگونی پهلوی دید و او را به کاشمر تبعید کرد، اما تبعید هم کابوس شبانه رضاخان را پایان نداد و بالاخره پس از تحمل نه سال اسارت از قلعه خواف به کاشمر منتقل شد و در روز ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ قمری مطابق با دهم آذرماه ۱۳۱۶ شمسی دیانتدر حالی که روزه بود با عمامهاش خفه شد و به شهادت رسید.
اندیشه اقتصادی مدرس
مدرس علاوه بر فعالیتهای سیاسی در حوزه اقتصاد نیز صاحب نظر بود، او به شدت به استقلال اقتصادی اعتقاد داشت و میفرمود تا زمانی که اقتصادمان دست اجانب است در هیچ جهتی استقلال نداریم. وی مصمم بود تا تمام لباسش از پارچه کرباس ایرانی باشد و از هیچ کالای خارجی استفاده نمیکرد. وی بارها در مقابل اعتراض نمایندگان به ظاهرِ سادهاش میگفت من کرباس ایرانی را به حریر انگلیسی ترجیح میدهم و به هیچ وجه از این موضع کوتاه نمیآمد.
مدرس در راستای استقلال اقتصادی با همکاری گروهی از علما و تجار اصفهان از جمله آقا نجفی اصفهانی، نورالله نجفی اصفهانی و میرزا ابوالقاسم زنجانی به راه اندازی شرکت اسلامیه اقدام نمود؛ در اساسنامه این کارخانه هدف از تشکیل آن بی نیازی به امتعه و البسه اجنبی بیان شده است و همین هدف مقدس باعث شد تا پارچه کرباس به عنوان اولین پارچه ایرانی با استقبال عمومی مردم و حتی مسلمین در بلاد دیگر مواجه شود تا آنجا که این کارخانه به سرعت گسترش پیدا نمود و با همه گسترشی که داشت توان تامین درخواستهای رسیده از داخل و خارج از کشور را نداشت؛ جالب این است که کرباس به عنوان پارچه وطنی در میان طلاب نجفی به عنوان پارچه مقدس معروف شد و زمانی که طاقهای از آن به نجف میرسید برای گرفتن قوارهای از آن در میان طلاب ایرانی مقیم نجف رقابت صورت میگرفت.
از آنجا که بانکهای خارجی در ایران فعالیتهای قابل توجهی داشتند و با توجه به اینکه بازار تصریف ایران عمدتا در اختیار یهودیان بود با پیشنهاد مدرس شرکت اسلامیه در زمینه بانک و تصریف نیز وارد شد، اما فضای آشفته ایران و نیز مشغولیت مدرس به مبارزات سیاسی اجازه تکمیل این بخش را به شرکت اسلامیه نداد.
نگاه نو و جامع
مدرس در تحلیل مسائل روز از مسائل اجتماعی تا امور نظامی و استراتیژیک انسان نواندیشی بود و هرگز در حصار تحجر گیر نکرد؛ نمونههایی از این نواندیشی را میتوان لابهلای نطقهای مدرس پیدا کرد؛ به عنوان نمونه زمانی که بحث از نیروی نظامی در مجلس مطرح شد مدرس برای اولین از ضرورت تشکیل نیروی هوایی در مجلس سخن به میان آورد و گفت به جای آنکه به فکر ملحفه و رخت خواب برای ارتش باشید به فکر تشکیل نیروی هوایی برای ایران باشید؛ چراکه جنگ از روی زمین به آسمان رفته است و دیگر بدون داشتن نیرویهایی قدرتمند در هیچ جنگی نمیتوان پیروز شد.
در مکالمهای که با خسرو معتضد مورخ و تحلیلگر برجسته تاریخ در تعریف از مدرس داشتم ایشان مطرح کردند که هرچه قانون مترقی در ابعاد فرهنگی سیاسی و اجتماعی در مجلس مطرح میشد یک طرف آن مدرس بود و جالب این است که در تصویب قانونها همیشه طبقات مردم را در نظر میگرفت و میگفت قانون باید طوری باشد که مردم بتوانند با آن تطبیق پیدا کنند و به عنوان نمونه زمانی که قرار شد حمامها به طرز نوین ساخته شوند و خزینهها خراب شود مدرس با اصل طرح موافق بود، اما با انجام ضربتی آن مخالفت کرد و گفت اولا باید به صاحبان حمامها فرصتی داد تا بتوانند زمینه این کار را فراهم کرده و متضرر نشوند و سپس ابتدا در کنار خزینهها دوشها قرار بگیرد و بعد از آن که مردم به آن عادت کردند خزینهها خراب شود.
مدرس در بعد شخصیتی نیز انسان سادهزیستی بود و در عین خوشبرخوردی، صریح بود. مشی متواضعانه وی باعث رغبت تودههای مردم به او شده بود و فعالیتهای عامالمنفعه از او شخصیتی محبوب در میان فقرا ساخته بود.
بحث از مدرس و ابعاد شخصیتی او آنقدر گسترده است که با همه تالیفاتی که در پیرامون شخصیت او صورت گرفته است، اما هنوز میتوان او را فردی ناشناخته و قابل تحلیل دانست.
تاریخ در مورد مدرس شهادت خواهد داد که آنچه مدرس را به شهادت رساند مجاهدتهای او در راه آزادی انسان و اندیشه استعمار ستیز او بود؛ تحمل کسی که بار بردگی انسان برایش گران بود برای آنان که به دنبال استعمار انسان هستند دشوار است./918/ی701/س
عبدالصالح شمساللهی
[۱]مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل ۱۶، ص ۴۲.