سرویس بین الملل پایگاه 598 - رضا حیدری/ اوضاع سیاسی سوریه با توجه به نقش کلیدی و استراتژیک آن در منطقه به عنوان یکی از محورهای مقاومت و هم پیمان ایران از اهمیت بسیار بالای برخوردار است.
تحولات این کشور که با دخالت های برخی از کشورهای منطقه ای و اروپایی فضایی رادیکال را به خود گرفت و پوشش های یک طرفه رسانه های بین المللی تحلیل فضای داخلی این کشور را برای هر فردی دشوار می کرد.
بر اساس این موارد گفتگویی را با جناب دکتر هانی زاده یکی از کارشناسان طراز اول مسائل خاورمیانه ترتیب داده ایم تا به بررسی رویداد های داخلی این کشور و علل شکل گیری آن بپردازیم. گفتگوی جناب دکتر هانی زاده با پایگاه 598 به شرح ذیل است:
به صورت کلي اوضاع سوريه بعد از بحران به چه سمت و سويي رفته است؟ آيا دولت بشار اسد آن مقبوليت را بين مردم دارد يا خير؟
دولت سوريه پس از نزديک به يک سال بحران شديد داخلي و فشارهاي منطقهاي و بين المللي تقريباً هشتاد درصد از خطر را پشت سر گذاشته و به سمت آرامش و ثبات حرکت ميکند.
هر چند ممکن است که گروههاي تروريستي که شامل سلفيها و وهابيها و گروهها و طيفهاي مختلف سوريه هستند در آينده تاکتيک خودشان را تغيير بدهند و به سمت ترورهاي فردي و عمليات انتحاری حرکت بکنند اما با توجه به وجود يک سلسله شاخصهاي و مولفههاي منطقهاي و بين المللي تاکنون دولت بشار اسد توانسته در برابر اين تهديدها ايستادگي بکند و موج ترور و درگيريها را مهار بکند.
تظاهراتي که در اين کشور در نزديک به يک سال پيش در شهر درعا آغاز شد اگر با تدبير مقامات محلی اين تظاهرات به خوبي برگزار ميشود طبيعتاً وضعيت به اين جا کشيده نميشد ؛ مردم در سوريه در ابتدا مطالبات کاملاً مشروعي داشتند اما ورود سلفي به فاز تظاهرات موجب تشديد خشونتها شد و سلفيها با کمک عربستان و قطر و حمايت آمريکا و اتحاديهي عرب خواستههاي مشروع مردم سوريه را به سمت و سوي ديگري براي سرنگوني دولت علوي بشار اسد هدايت کردند.
با توجه به اینکه يک سال از شورشهاي خياباني سوريه ميگذرد، جبهه قدرتمندي با محوريت آمريکا اتحاديهي اروپا، اتحاديهي عرب، ترکيه، عربستان و قطر در سه بعد امنيتي، سياسي و رسانهاي تشکيل شده و در طول نزديک به يک سال تهاجمات گستردهاي در فازهاي مختلف انجام داده اند.
در محور ديگر ، جبههي با محوريت جمهوري اسلامي ايران ، لبنان ،چين و روسيه حمايتهاي خودشان را به لحاظ سياسي از سوريه به عمل آوردند و تقابل اين دو جبهه يعني جبههاي با محوريت ايران و جبههاي با محوريت آمريکا و عربستان و ترکيه موجب خواهد شد که دو وضعيت در آينده در سوريه پيش بيايد.
اگر دولت آقاي بشار اسد بتواند استقامت بکند و از اين مرحله به سلامت عبور بکند و ترورهاي احتمالي را مهار کند و سلفيهاي جنايتکار را در واقع سرکوب بکند آيندهي خاورميانه بر اساس شاکلهي ايران، سوريه ، لبنان ، عراق ، چين و روسيه شکل خواهد گرفت که در اين خاورميانهي جديد نقش آمريکا، کشورهاي غربي و عربستان و قطر و اسرائيل به شدت کمرنگ خواهد شد و مديريت خاورميانه به اين عهدهي کشورها به ويژه جمهوري اسلامي ايران سپرده خواهد شد.
اما اگر فشارها تشديد پيدا کند ترورها ادامه پيدا کند و احتمال اين که آمريکا هم دخالت کند يعني دخالت نظامي بکند و دولت بشار اسد سرنگون بشود قطعا وضعيت خاورميانه دگرگون خواهد شد و کليد طلايي خاورميانه در دست رژيم صهيونيستي و آمريکا قرار خواهد گرفت و بازيگران منطقهاي مانند عربستان و قطر در راستاي تضعيف مقاومت اسلامي و انزوي سياسي ايران گام خواهند برداشت.
جناب دکتر هاني زاده دليل ناآراميهاي داخل سوريه به چه دليل بود و با چه بهانهاي این نا آراميها صورت گرفت؟ آيا دليل اقتصادي داشت يا نه همان برنامهي از پيش تعيين شدهي آمريکاييها براي ايجاد خاورميانهي جديد بود؟
در واقع تظاهرات مردم سوريه در اوايل به دليل يک سلسله تراکم های چندين ساله سياسي، اجتماعي و اقتصادي بوده در واقع مردم سوريه خط قرمز آنها را بشار اسد تشکيل ميدهد يعني هفتاد درصد از مردم سوريه طرفدار بشار اسد هستند ولي از عملکرد حزب بعث نگراني هايي دارند انحصار حزب بعث بر روي قدرت و تسلط اين حزب بر ارکان قدرت، مردم سوريه را نگران کرده همچنين فضاي امنيتي و سياسي سنگين در سوريه موجب شده که مردم يک سلسله مطالباتي براي اصلاح داشته باشند.
اين تظاهرات ابتدا از درعا آغاز شد که بافت قبايلي عشايري دارد ، ولي به دليل بي تدبيري مقامات محلي اين تظاهرات به خشونت کشيده شد لذا اين تظاهرات و خشونتها سريعاً به شهرهاي مختلف سوريه گسترش پيدا کرد و سلفيها و وهابيها سريعاً وارد عمل شدند و تظاهرات مردم سوريه را منحرف کردند و به سمت خشونت و مطالبه براي سرنگوني نظام بشار اسد کشيده شد و تا حالا گسترش پيدا کرد.
بعد از به وجود آمدن این ماجراها که بلافاصله عربستان ، قطر ، آمريکا اتحاديهي اروپا و کشورهاي منطقه و همچنين رژيم صهيونيستي و اتحادهي عرب يک جبههي قدرتمندي عليه سوريه تشکيل دادند و تلاش کردند تا خشونتها را در سوريه تشديد بکنند لذا به نظر ميرسد که اگر سوريه از اين وضعيت خارج بشود و بحران را مهار بکند قطعاً اوضاع خاورميانه دگرگون خواهد شد و همچنين آقاي بشار اسد در اجراي اصلاحات لازم جديت بيشتري به خرج خواهد داد و آقاي بشار اسد هم در اجراي اصلاحات و همچنين تغيير قانون اساسي و همه پرسي قانون اساسي که پنجاه و هفت درصد مردم سوريه به آن راي مثبت دادند کاملاً جدي هست و سوريه به سمت تشکيل يک نظام پارلماني حرکت خواهد کرد.
جناب آقاي دکتر ما شاهد همه پرسي بيست و ششم فوريه بوديم اين همه پرسي چه سيگنال هايي را به داخل و خارج از سوریه مخابره کرد؟
در واقع همه پرسي قانون اساسي سوريه نشانهي جديت و رويکرد جدي دولت سوريه و آقاي بشار اسد براي انجام اصلاحات است و اين پيام را بلافاصله مردم سوريه دريافت کردند و از آن رمزگشايي کردند و حضور پنجاه و هفت درصد از مردم سوريه علي رغم تهديدهاي امنيتي و داخلي که از سوي سلفيها صورت ميگرفت مشارکت آنها نشان ميدهد که اکثريت مردم سوريه با اصلاحات آقاي بشار اسد موافق هستند و بايد فضايي پيش بيايد که آقاي بشار اسد همچنين انتخابات پارلماني و انتخابات رياست جمهوري را برگزار بکند و شخص بشار اسد و شاکلهي دولت مايل هستند که اين اصلاحات در فضايي آرام و بدون برخوردهاي خشونت آميز صورت بگيرد لذا به نظر ميآيد که سوريه اگر آرامش لازم را پيدا بکند قطعاً به سمت در واقع تشکيل يک نظام پارلماني و همچنين اجراي اصلاحات و کاهش اختيارات حزب بعث حرکت خواهد کرد.
جناب دکتر برخورد کشورهاي منطقه با ناآراميهاي سوريه چه طور بود ؟سوريه چه پيام هايي را از طرف این کشورها دریافت کرده است؟ چرا که يک سري فعاليتهاي شيطنت آميز را از طرف ترکيه و برخي از کشورهاي عربي شاهد بودیم به نظر شما روابط آيندهي خاورميانه با توجه به ثباتي که در حال حاضر در سوريه است به چه ترتيبي رو به جلو خواهد رفت؟
در واقع ترکيه يک نقش تخريبي و موذيانهاي را در حوادث و رخدادهاي سوريه ايفا کرد. آقاي رجب طیب اردوغان در حقيقت با اقدامات فريبندهي خودش توانست افکار عمومي را به خودش جلب بکند اما واقعيت امر اين است که آقاي رجبطیب اردوغان نه تنها رويکرد اسلامي ندارد بلکه يک در واقع از فاز سکولاريسم فرانسوي به سمت سکولاريسم انگليسي حرکت کرد يعني در گذشته ترکيه در دوران پان ترکيستها و نظاميان يک رويکرد سکولاريسم فرانسوي را دنبال کرد اما با آمدن آقاي رجب طيب طیب اردوغان و تشکيل دولت حزب توسعه و عدالت آقاي رجب طيب اردوغان از سکولاريسم فرانسه به سکولاريسم انگليسي تغيير جهت داد به اين معني که سکولاريسم فرانسه رويکردي کاملاً ضد ديني و تقابل با دين داشت اما سکولاريسم انگليسي نوعي مماشات با دين و مذهب دارد.
لذا آقاي رجب طيب اردوغان رويکرد مذهبي ندارد بلکه رويکرد سکولاريسم انگليسي را دنبال ميکند و اين يکي از مهمترين مسائلي است که ملتها کمتر به آن پي ميبردند و لذا از اين سو تلاش ميکند که در واقع محوريتي در خاورميانه داشته باشد با انگيزههاي امپراطوري عثماني يعني الان هم رجب طيب اردوغان و هم عبدالله گل و هم احمد داود اغلو وزير خارجه اينها تلاش ميکنند تا يک دولت دست نشانده در سوريه ايجاد بکنند و به همين دليل شوراي حکومت انتقالي سوريه در استانبول تشکيل دادند و تقويت کردند.
ترکیه سعی می کند تا برهان غلیون يکي از افراد وابسته به غرب را پس از سرنگوني بشار اسد در راس قدرت قرار بدهند تا استان الدب را که ترکها سالها نسبت به اين استان چشمداشت ارضي دارند تجزيه بکنند همچنان که در سال 1939 استان اسکندران را از سوريه تجزيه کردند
لذا ترکها يک رويکرد عثماني نسبت به سوريه دارند و تلاش ميکنند تا دولت بشار اسد که يک دولت علوي و زيرمجموعهي شيعيان است تجزيه ، تخريب و سرنگون کنند و در ادامه سوريه را تجزيه کنند.
عربستان سعودي علي رغم اين که ظرفيت لازم را براي ايفاي نقش فراگير ندارد اما تلاش ميکند با استفاده از دلار و رسانه های گسترده دولت بشار اسد را سرنگون بکند تا محور تهران دمشق بيروت را قطع کند ، حزب الله را نابود و جمهوري اسلامي ايران را منزوي کند.
قطر هم به نيابت از آمريکا تلاش ميکند که دولت بشار اسد را سرنگون کند و نقشي در زمينهي آيندهي خاورميانه ايفا کند.
بنابراين نگاه قطر و عربستان نسبت به دولت علوي بشار اسد يک نگاه کاملاً طايفي و مذهبي است و برخاسته از کينهي آنها نسبت به شيعيان است.
نگاه ترکيه به سوريه يک نگاه برخاسته از تفکرات امپراطوري عثماني هست که تلاش ميکنند تا سوريه را در اختيار بگيرند تا يک امنيت کامل براي داخل خودشان مخصوصاً براي کردهاي ترکيه ايجاد کنند و دولت علوي بشار اسد را هم سرنگون کنند اين مجموعهي رويکردهاي اين کشورها طبيعي است که آمريکا هم حمايت ميکند زيرا آمريکا وجود بشار اسد و مقاومت اسلامي را مغاير با منافع رژيم صهيونيستي ميداند.
نقش ايران را در کنترل ناآراميهاي سوريه چطور ارزیابی می کنید؟ آیا بهتر نبود ایران از سوريه حمایت نکند؟برخيها معتقد هستند که از حمايت ايران از سوريه باعث شکستن وجه بين المللي ما به خصوص در کشورهاي انقلاب کردهي خاورميانه شده آيا اين نظر، نظر درستي است يا خير؟
اين نظر کاملاً اشتباه است. قطب نماي سياسي جمهوري سياسي ايران را در مورد سوريه رهبر معظم انقلاب اسلامي ترسيم کردند و اين قطب نما را به سمت و سويي جهت دادند که دستگاه ديپلماسي ايران و نظام جمهوري اسلامي ايران موضعي کاملاً شفاف در رابطه با رخدادهاي سوريه اتخاذ کرد.
در واقع آن چه که در سوريه ميگذرد يک انقلاب مردمي نيست بلکه تفکرات سلفي و وهابي است که از عربستان و قطر تغذيه ميشوند و تلاش ميکنند تا محور مقاومت تهران دمشق بيروت را قطع بکنند.
آنچه که در سوريه مشاهده کرديم اين است که يک مجموعهي انحرافي سلفي با تفکرات جاهلي هدفشان اين است که جنگ طايفهاي و جنگ مذهبي در سوريه ايجاد کنند.
حمله به ساکنان مستضعف در حمص و کشتن دويست و هشتاد کودک ، زن و پيرمرد در حين بياض که عمدتاً شيعهي مستضعف هستند آيا اين را ميتوان انقلاب گذاشت؟ آيا حمله به اماکن مذهبي شيعيان درحمص و درعا اين انقلاب است؟
به همين دليل جمهوري اسلامي ايران بهترين موضع را اتخاذ کرد براي اين که سوريه با ايران روابط استراتژيک دارد و هدف قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي قطع محور تهران دمشق، بيروت و نابودي مقاومت اسلامي لبنان و فلسطين است و آمريکا قصد دارد که از طريق سرنگوني دولت بشار اسد مديريت خاورميانه را در اختيار اسرائيل قرار بدهد در واقع کليد طلايي خاورميانه با سقوط بشار اسد در اختيار اسرائيل قرار خواهد گرفت.
رهبر معظم انقلاب اسلامي این موضوع را به خوبي دريافتند و تحليل ايشان اين است که سوريه بايد اصلاحات را انجام بدهد و در عين حال جمهوري اسلامي ايران در کنار دولت و ملت سوريه باقي خواهد ماند براي اين که سوريه تنها کشور عربي است که در مقابل رژيم صهيونيستي ايستادگي ميکند و به همين دليل دولت ايران کاملاً موضع درست و قابل قبولي اتخاذ کرد زيرا سقوط بشار اسد به معني ايجاد يک خاورميانه جديد بر اساس تعريفهاي آمريکا و اسرائيل خواهد بود و به همين دليل بايد با قدرت در کنار قدرت بشار اسد ايستادگي کرد و در کنار مقاومت قرار گرفت.
و هر کسي در واقع انتقاد ميکند از موضع گيري ايران در واقع ناخواسته از سياستهاي تخريب گرانهي عربستان، قطر، آمريکا و اسرائيل حمايت کرده است.
جناب هانی زاده دکتر کنفرانس تونس با عنوان دوستداران ملت سوريه برگزار شد. اين کنفرانس در چه راستايي برگزار شد و چه پيام هايي را به سطح بین الملل منتقل کرد ؟
در واقع اين با شکست مواجه شد علي رغم اين که حدود شصت وزير خارجه و در هيئتهاي بلندپايهي شصت کشور مختلف جهان در کنفرانس تونس شرکت کرده بودند اما مقاومت مردم تونس و تظاهرات مردم تونس عليه اين کنفرانس و همچنين وجود اختلاف ميان کشورهاي مختلف شرکت کننده در اين کنفرانس موجب شد که همهي تلاشها براي ايجاد يک جبههي جهاني عليه سوريه با شکست مواجه شده و سوريه هم در عرصهي ديپلماسي يک تحرک کاملاً هوشمندانهاي داشت و از طريق بسيج افکار عمومي توانست تصميمات اين کنفرانس را خنثي بکند و کشورهاي غربي و آمريکا نتوانستند به يک راه حلي براي سرنگوني دولت بشار اسد برسند.
دليل اين که اين کنفرانس در تونس برگزار شد چه بود؟ با توجه به اینکه تونس يکي از کشورهاي انقلاب کرده بود و حتي انتخابات پارلماني اش هم با قاطعيت اسلام گرايانها به پايان رسيد ، آيا این کشور با هدف انتخاب شده بود و در واقع غربي به دنبال و استحاله کردن اين نوع انقلابها هستند؟
بله،اينها يک نوع راستي آزمايي در مورد وضعيت اسلام گراياناست و آمريکا در تشکيل کنفرانس تونس قصد دارد به جهان بفهماند که علي رغم اين که دولتهاي اسلامي در اين کشورهاي انقلابي حاکميت پيدا کردند ولي با رويکردهاي آمريکا و با اهداف آمريکا همخواني دارند و اينها در حقيقت ميتوانند اهداف آمريکا را اجرايي بکنند و دولت تونس هم متاسفانه همراهي کرد هر چند که آقاي المنصف المرزوقی رئيس جمهور تونس در سخنراني خود در کنفرانس تونس هر گونه دخالت نظامي در سوريه را مردود دانست.
نکته ای که در خصوص خاورمیانه باید مورد بررسی قرار داد این است که اوضاع الان با توجه به وضعيت موجود در سوريه کاملاً غبارآلود است و بعد از فروکش کردن اين غبارها در صورتي که دولت بشار اسد به سلامت از اين بحران عبور بکند قطعاً اوضاع به ضرر عربستان، قطر، اسرائيل و آمريکا پيش خواهد رفت و سوريها در واقع آرام نخواهند نشست و به بازنگري در سياستهاي منطقهي خودشان خواهند پرداخت و يک محوريت جديدي در تهران، دمشق و بيروت شکل خواهد گرفت که قدرتمند تر از گذشته براي حل مناقشات منطقه ومقابله با رژيم صهيونيستي تشکيل خواهد شد.