به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، حسین شمسیان در یادداشتی که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد با عنوان "فانتزی عدالت یا کاریکاتور قانونمندی!؟ " نوشت:
آری برادرم حق با توست!
قانون ازهمه چیز بالاتر است، حتی از عدالت و انسانیت!
اصلاً این قوانین درست شدند تا ما انسان بشویم ولو به قیمت بی خانمان شدنمان!
مهم نیست! مهم قانون است
با همین قوانین مترقی بود که عدهای ماهی چند صد میلیون حقوق میگرفتند، آنهم در روزگاری که کارگر بی نوا و معلم بیچاره، بر اساس قانون یک میلیون تومان حقوق داشت!
آری برادرم! کاملاً قانونی
با همین قانون، کارخانجات مهم و صنایع مادر، به ثمن بخس، حتی به قیمت ضایعات کارخانه به خواص و نورچشمیها واگذار شد و حالا کارگران آن هفت ماه هفت ماه حقوق نمیگیرند!
نام هپکو و پیشینه آن را بخوان تا بدانی وقتی از قانون سخن می گویم منظورم چیست!؟
آری برادرم!
قانون مهم است
همین قانون، هیجده اردیبهشت امسال از زبان اسحاق جهانگیری، ثروت یک ملت را به یک پنجم کاهش داد و حداقل صد و پنجاه هزار میلیارد تومان پول بی درد سر را به جیب عدهای نور چشمی ریخت!
میبینی که قانون چقدر مهم است!؟
ما نباید از قانون سرپیچی کنیم و حتی نباید به آن اعتراض کنیم، حتی اگر همه مستضعفین، همه محرومان و پابرهنگان، همه صاحبان اصلی انقلاب زیر چرخهای توسعه، زیر تیغ قانون نویسان خاص قربانی شوند، ما نباید اعتراض کنیم و بلکه باید خوشحال هم باشیم که پای قانون قربانی میشویم!
قانون چنان لطفی به ما میکند که گاه با هک کردن یک سامانه (!!) بیش از چهار هزار خودروی لوکس و اشرافی خود بخود و بدون دخالت هیچ کس، وارد کشور میشود و آب از آب تکان نمیخورد و همان شب، قالپاق دزد محله ما به جرم قانون شکنی بازداشت میشود!
قانون کاری میکند که آنکه در خزانه کشور را گشود، از بانک مرکزی به مشاورت رئیس جمهور میرسد و آنکه ارز و سکه از او گرفت، مجازات و اعدام میشود (که البته این سزا رواست و حرف بر سر گریز قانونی امثال سیف است) گاهی شعار قانون دوستی، از سر شکم سیری و بی خبری از حال مردم است.
راستی برادرم، آخرین باری که ساعت پنج صبح به میدان تره بار رفتی و در سوز سرما با مردم مستضعف، در صف مرغ ارزان و گوشت ارزان ایستادی را یادت هست!؟
حرفهایی که آدمهای آبرومند و دردمند آن صف میزدند چطور!؟ آنها را به یاد داری!؟ باید مستضعف بود، باید مثل فقرا منتظر یارانه اول ماه بود بعد مقاله نوشت و از فانتزی سخن گفت و گرنه با حقوق تقریباً پانصد هزار تومان برای هر روز (ماهی دوازده میلیون تومان) بهتر است سخن گفتن درباره عدالت را به دیگران واگذار کرد و مثلاً از تجارت گفت به جای عدالت!
بقول سعدی:
تورا که دیده ز خواب خمار باز نباشد
ریاضت من شب نا سحر نخفته چه دانی؟
پی نوشت یک:
قانون شکنی خوب نیست و مراد متن شورش بر قانون نیست، اما با سازوکارهایی که اغلب در اخبار قانون شکنان قانون دان و منفعت طلب است، چقدر میتوان بدون اعتراض، حقوق مستضعفان را حفظ کرد؟
پی نوشت دو:
در اغلب روستاها یا حاشیه شهرهایی که میروم، به مغازههایی بر میخورم که دهها کارت عابر بانک و رمز آن را در اختیار دارند! اینها متعلق به مردم مستضعفی است که پولی برای خرید نقدی ندارند، کارتشان را به مغازه دار میدهد تا سر ماه، یارانه را به عوض بدهیشان بردارد! عکس یکی از این مغازه هارا منتشر کردم.