به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، با معضل شدن برجام برای جریان غرب گرا در کشور، مدافعین و تئورسینهای
برجام از چند ماه قبل، بدون در نظر گرفتن نقش خود در تحمیل برجام به مردم و
جمهوری اسلامی، در اقدامی وقیحانه رهبری را مسئول و تایید کننده برجام
معرفی کردند. اما حال که شرایط سخت تر نیز شده و بی فایده بودن آن بر همه
ثابت شده، می گویند، رهبری در نهایت باید تصمیم بگیرد که برجام را آتش
بزنیم!
به گزارش جهان نيوز،
سیدحسین موسویان از اصلی ترین چهره های پشت پرده برجام نوشته است:
همانطور که اجرای برجام با تصمیم همه ارکان کلیدی نظام اعم از مجلس، دولت،
شورای امنیت ملی و در راس آن مقام معظم رهبری صورت گرفت، آتش زدن برجام هم
باید قاعدتا همین مسیر را طی کند. ضمن اینکه طبق قانون اساسی، شخص مقام
معظم رهبری به تنهایی اختیار کامل دارند.
در یادداشت سیدحسین موسویان در روزنامه اعتماد آمده است:متاسفانه هر چه
فشارهای امریکا و تلاشهای مثلث امریکا-اسراییل و اعراب تکفیری علیه ایران
بیشتر میشود، اختلافات داخلی کشور درمورد مسائل حیاتی سیاست خارجی و امنیت
ملی مانند برجام، مذاکره با امریکا، لوایح مبارزه با پولشویی، کار با
اروپا و امثالهم هم بیشتر میشود.
لذا به چهار موضوع مهم مورد دعوا اشاره میکنم:
1- رابطه با اروپا:
برخی معتقدند اروپا در مقابل ایران نقش پلیس خوب و امریکا نقش پلیس بد را
بازی میکند. بر اساس این ادعا، دست اروپا در دست امریکا است، ازپشت به
ایران خنجر میزند و خلاصه باید گفتوگوی با اروپا را هم قطع و بساط روابط
را جمع کرد!
حقیقت این است که منافع اروپا در روابط با امریکا حیاتی و استراتژیک است و
لذا باید از اروپا در حد منافع اروپا توقع داشته باشیم. البته این موضوع در
مورد روسیه، چین و هند هم صدق میکند. از ابتدای خروج امریکا از برجام،
بارها نوشتم که اروپا اراده سیاسی را برای حفظ برجام دارد اما ظرفیت آن را
ندارد. به نظرم از ابتدا توقعات غیرواقعبینانه از اروپا مطرح شده و لذا در
افکار عمومی هم توهمات بیاساسی در مورد توان اروپا به وجود آمده است.
اختلاف اروپا و امریکا در مورد برجام واقعی و جدی است اما اختلافات اروپا
با ایران در مورد سایر موضوعات مانند بحرانهای منطقه، آزمایشهای موشکی،
تسلیحات، ایدئولوژی و غیره خیلی گستردهتر و جدیتر است.
2- مذاکره ایران با امریکا:
با وضع فعلی شرایط داخلی، مذاکره با دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا موجب
تعمیق شکافها و اختلافات داخلی شده و روند ازهمگسیختگی داخلی را تقویت
میکند. مباحث جاری درمورد برجام و قطعنامه ۵۹۸، لایحه پولشویی و...
نمونههای روشنی است که نشان میدهد وضعیت داخلی ما بهگونهای است که هر
مذاکره و توافقی چه خوب یا چه بد، به موضوع اصلی کشمکش داخلی و تفرقه و
شکاف بیشتر تبدیل خواهد شد.
شانس پایداری هر مذاکرهای با امریکا درباره یک مورد خاص، کم است چون دامنه
اختلافات و مسائل دو کشور به یک یا دو موضوع محدود نمیشود. گفتوگوی جامع
با امریکا در صورتی ممکن خواهد بود که در ایران، ابتدا راس نظام و بعد همه
نهادهای کلیدی متفق، هماهنگ و متحد در این زمینه عمل کنند و یکی دیگری را
خنثی یا متهم به خیانت یا وطنفروشی نکند. هر مذاکرهای ممکن است به توافق
یا به شکست برسد. اگر به توافق برسد، هم امتیاز گرفته میشود و هم امتیاز
داده میشود. امتیاز یکطرفه غیرممکن است. بنابراین هر نوع توافق احتمالی
هم هزینه خواهد داشت و هم فایده. شرایط داخلی باید بهگونهای باشد که همه
در هزینهها و هم در فواید شریک باشند و مسوولیت بپذیرند. ضمنا همین مساله
در مورد داخل امریکا هم صدق میکند. هر توافقی باید با حمایت دولت، کنگره و
دو حزب اصلی دموکرات و جمهوریخواه باشد، در غیر این صورت پایدار نخواهد
ماند. ترامپ مذاکره برای معامله میخواهد، اما مشاور امنیت ملی، وزیر خارجه
و اکثریت کنگره چنین چیزی را نمیخواهند.
3- خروج از برجام:
همانطور که اجرای برجام با تصمیم همه ارکان کلیدی نظام اعم از مجلس، دولت،
شورای امنیت ملی و در راس آن مقام معظم رهبری صورت گرفت، آتش زدن برجام هم
باید قاعدتا همین مسیر را طی کند. ضمن اینکه طبق قانون اساسی، شخص مقام
معظم رهبری به تنهایی اختیار کامل دارند. منتها سابقه رهبری ایشان نشان
میدهد که در موارد حساس، نظرشان عمدتا بر همفکری و تصمیم جمعی بوده است.
بنابراین سبقت بر رهبری مجاز نیست.
اما متقاضیان خروج از برجام به یک نکته کلیدی عنایت کنند که خروج ایران از
برجام به معنی قابلیت بازگشت 6 قطعنامه قبلی شورای امنیت است که در دوران
ریاستجمهوری آقای احمدینژاد به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید. آن 6
قطعنامه بدون مذاکره و توافق با ایران آن هم با اجماع هر پنج قدرت جهانی
تصویب و اعمال شد و بعد هم منوط به اجرای برجام و قطعنامه 2231 شورای
امنیت، لغو شد.
طبق این قطعنامهها:
اولا: کلیه فعالیتهای غنیسازی، آب سنگین، موشکی، تجارت تسلیحاتی و...
ایران باید معلق شود آن هم به مدت نامعلوم و تا زمانی که قدرتهای جهانی به
ایران بتوانند اعتماد کنند!
ثانیا: تحریمها با اجماعی جهانی اعمال شد،
ثالثا: ایران در فصل هفت منشور سازمان ملل قرار گرفت و به عنوان تهدید صلح و امنیت بینالملل تلقی شد و...
در حقیقت یک فرضیه اصلی ترامپ درمورد خروج امریکا از برجام این بود که
ایران هم خارج خواهد شد و هر 6 قطعنامه قابلیت بازگشت مجدد خواهند یافت.
امروز هم همه تلاش امریکا و اسراییل و عربستان و متحدانش این است که شرایط
بهگونهای باعث خروج ایران از برجام شود.
4- احتمال حمله نظامی امریکا به ایران:
ترامپ شخصا دنبال معامله است و نه حمله نظامی. اکثریت دو حزب بزرگ و کنگره
امریکا هم با حمله نظامی به ایران و اصولا هر جنگ جدید امریکا در
خاورمیانه مخالف هستند. اروپا و روسیه و چین و اکثر کشورها هم مخالف چنین
سناریویی هستند. اسراییل، عربستان و متحدان امریکاییشان که در برخی
پستهای حساس در واشنگتن هم در قدرت هستند، به دنبال ایجاد سناریویی هستند
که ترامپ را در این دام گرفتار کنند. لذا باید مراقب بود که بهانه به دست
آنها داده نشود. ضمنا هر چه شرایط داخلی ترامپ بدتر شود، احتمال بهراه
انداختن یک جنگ برای خروج از بحران داخلی افزایش پیدا میکند. سابقه تاریخی
نشان میدهد وقتی رییسجمهور امریکا وارد یک جنگ خارجی میشود؛ پروندههای
داخلی علیه او به تعلیق در میآید.
نکته اول و آخر هم اینکه مهمترین عامل مقابله با تهدیدهای فعلی، همدلی،
وحدت ملی و همکاری ملی است. لذا معتقدم با توجه به موارد فوق، برای تحقق
این مهم چارهاندیشی شود.