ندای انقلاب، چندی پیش روزنامه توقیف شده روزگار در مصاحبه ای به گفتگو با محمدرضا خاتمی رئیس شورای راهبردی حزب منحله مشارکت پرداخته بود که مقتضیات زمان و حساسیت انتخابات مجلس مصلحت را بر پرهیز از پاسخ به اظهارات غیرواقعی نامبرده قرار می داد.
البته آن روز نیز به روشنی امروز عمق اشتباه در تحلیل و سطح بسیار پایین تفکر استراتژیک مدعیان اصلاح طلبی مشخص بود اما چه سود که اثبات آن مستلزم ظهور و بروز حماسه ای از جنس ۲۲ بهمن و ۱۲ اسفند بود.
بی تردید حضور پر شور و شعور مردم در انتخابات مجلس نهم نشان داد که چگونه برخلاف نظر «رئیس شورای راهبردی حزب منحله مشارکت» حضور اصلاح طلبان در انتخابات «داغ کردن تنوری» نیست که «نانش را دیگران بخورند» که به عکس این جریان سیاسی اصلاح طلبی بود که در برهه ای سوار بر اسب پوپولیسم، نان خواری مردم و انقلاب را می کرد.
آقای خاتمی! در بخشی از مصاحبه حتی اصل برگزاری انتخابات را منکر شده اید و گفته اید «هیچ شرطی که بشود اسم انتخابات را روی این انتخابات گذاشت وجود ندارد.» که جای سئوال است که در چنین پدیده ای چگونه برادر شما اقدام به شرکت در آن نمود و ۸۰۰ کاندیدا اصلاح طلب به صورت فعال در سراسر کشور در آن به رقابت پرداختند.
پشتوانه این تحلیل برای نگارنده همچنان پوشیده مانده اما گویا شما، با یک «تحلیل عقلایی و با نگاه به جامعه ایرانی» و البته همصدا و همراه با اپوزیسیون خارجی و حامیان آنها تصمیم به عدم «شرکت» در انتخابات گرفته بودید تا «مشروعیت» انتخابات در ایران را زیر سئوال ببرید، غافل از اینکه ملت مدت هاست تکلیف خود را با تفکرات امثال محمدرضا خاتمی ها روشن کرده اند. تفکری که حتی به یاران دیروز خود نیز اعتماد و اعتقادی نداشته و بر مبنای آپارتاید حزبی شکل گرفته است.
به واقع چه کسی است که نداند اصلاحات اگر در انتخابات هفتم ریاست جمهوری زاییده شد بر بازوان توانمند احزاب و نهادهای کارگری بود و نه مجامع شبه روشنفکری.
اما شما همانگونه که خود در گفتگو با الهه طباطبایی، خبرنگار ایرانی الاصل مقیم آلمان اذعان داشته اید به لطف وابستگی های نسبی به رئیس جمهور اسبق ایران شهرت یافته اید و احساس می کنید اصلاحات و اصلاح طلبی چون رسوم متحجر نظامات فئودالی مبتنی بر رگ و ریشه است که در مصاحبه اخیرتان اصلاح طلبان واقعی وفادار به قانون را چنین تخطئه می کنید که: «امروز ما می بینیم که ۹۹ درصد جریانهای اصلاح طلبی در این انتخابات شرکت نخواهند کرد». آیا حزب مردمسالاری، مدیران دولت اصلاحات، خانه کارگر و... دوستان شما در ائتلاف ۱۸ گانه جبهه اصلاحات نبودند؟
اگر شما آنچنانکه در مصاحبه مذکور خود را وابسته به بدنه جامعه می دانید و مدعی هستید «هیچ وقت در این ۱۵ سالی که از جریان اصلاحات گذشته این وحدت فکری و انسجام» را نداشته اید تا در انتخاباتی که به زعم شما شرکت در آن «معنی ندارد» شرکت کنید پس چگونه چنین مشارکت قابل تأمل و توجهی رقم خورده است؟!
آیا احساس نمی کنید که زمان بازخوانی پایگاه اجتماعی شما فرا رسیده است... آیا ریشه این اشتباه استراتژیک در فهم شما از حوادث خرداد ۸۸ نیست.
آنجا که می گویید«می بینم که بعد از انتخابات اصلاح طلبی روز به روز محبوبیت بیشتری در بین مردم پیدا کرده است.» ای کاش دقیق تر این موضوع را توضیح می دادید که منظورتان از محبوبیت اصلاح طلبی چیست؟ اگر محبوبیت شما در بین برخی افراد خاص یک بیمارستان و محبوبیت در مجتمع (...) شرکت نفت است که جای هیچ گونه گله از آن وجود ندارد اما اگر مقصودتان محبوبیت اصلاح طلبان فتنه گر است که شما را به بازخوانی رخدادهای ۱۲ اسفند سال جاری ارجاع می دهم و در آخر اگر منظورتان افزایش محبوبیت در بین معدود عمله و اکله هایتان است که پیشنهاد می کنم سری به سایت صهیونیستی بالاترین بزنید و فحاشی آنها را به برادرتان و همفکرانش ملاحظه بفرمایید.
بخش دوم مصاحبه شما مملو از احساس تحقیر و یأس نسبت به دولت و کشور است. موضوعی که مدت هاست رسانه های بیگانه به بهانه تحلیل تحریم های یکجانبه و ناجوانمردانه غرب بر علیه ایران آن را در دستور کار خود قرار داده اند و به نحوی شرایط را مورد بررسی قرار می دهید که احساس می شود با شنیدن اخبار آن، آب از لب و دهنتان جاری شده است و قرار است در صورت حمله نظامی به ایران و یا تغییر نظام سهمی داشته باشید.
شما در حالی نسبت به باقی ماندن مملکت ابراز «تردید» کرده اید که گویا از تصمیمات و اتفاقات پشت پرده ای با خبر هستید و برای خود پیش فرض حرکت «کشور در سراشیب سقوط» را امری واضح دریافته اید. در حالی که واقعیات موجود حتی به اذعان کارشناسان غربی چیزی برخلاف نظر شما را منعکس می کند.
امروز تأسیسات تعطیل شده غنی سازی ۵/۲ درصد علیرغم فشارهای ۷ ساله غرب و خوش خدمتی عوامل فریب خورده داخلیشان، غنی سازی تا مرز ۲۰ درصد را تجربه می کند، ماهواره های رصد و امید و نوید با تکنولوژی بومی به فضا فرستاده می شود، پروژه تحول اقتصادی در کشور کلید زده می شود، جایگاه علمی ایران در منطقه و جهان به سرعت رو به افزایش است و دانشمندان ایرانی در حال عبور از مرزهای دانش هستند اما شما و دوستانتان، خود را به خوابی زده اید که دیگر قادر به بیدار شدن هم نیستید.
حالا آیا باز هم معتقدید «الآن وضع خیلی بدتر از خرداد ۷۶ است»؟!
آقای دکتر! شما به سیاق هم مسلکان سیاسی تان دو پهلو و سه پهلو و پر ابهام سخن می گویید. یک بار به کنایه می گویید «رضایت مندی مردم را باید سنجید. این هم که امروز کاملا مشخص است.» و جای دیگر در پاسخ به سوالی خود ساخته که «ضریب نفوذ حرف آقای خاتمی در مردم بیشتراست یا حرف آقای احمدی نژاد» حکم می دهید «تردید نکنید که حرفهای آقای خاتمی». اما گویا حرفهای آقای خاتمی برای خود نیز منفذی ندارد زیرا علیرغم تأکید تلویحی و علنی ایشان به تحریم انتخابات نهم مجلس، شاهد حضور وی در پای صندوق رأی در دماوند بودیم.
آقای خاتمی!
متأسفانه عدم اعتقاد قلبی به اظهارات لسانی سبب شده تا شما حتی در یک مصاحبه استرلیزه هم نتوانید تناقضات تحلیلی خود را بپوشانید. یکبار سخن از «فشار» و «محدودیت» بر رهبران و چهره های شاخص سیاسی همسو با خود می زنید اما در جای دیگر می گویید «من نمی خواهم بگویم که دست بسته اند این نیست که اصلاح طلبها برنامه هایشان را به گوش کسانی که باید برسانند نرسانده اند. این نیست.»
بله، قطعا اصلاحات و اصلاح طلبان نه تنها در فشار محدودیت نبوده اند که سعه صدر نظام آنها را تا جایی آزاد گذاشته است که با خانم...... مقیم خارج از کشور ، قرار نوشتن کتاب خاطرات سیاسی می گذارید، به دنبال خرید ویلا در اسپانیا و دبی هستید و با دلال رابطه با آمریکا قرار ملاقات می گذارید و به راحتی به تبادل نظر در مسائل داخلی ایران با سفیر آلمان می پردازید و در خلوت خویش آن کار دیگر می کنید.
علی ایحال از یک دکتر ارولوژیست که یک شبه با دوستانش حزبی سیاسی تشکیل می دهد و تصمیم به ورود به مسائل سیاسی می گیرد و همه داشته هایش را مدیون برادر خود می باشد انتظاری جز اظهارات پر تناقض این چنین نباید داشته باشیم.