به گزارش پایگاه 598، حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیه آیتالله
ابن الرضا خوانسار گفت: یکی از ابواب بسیار مهم کتاب شریف «اصول کافی»،
بابی در جلد اوّل تحت عنوان «الاضطرار الی الحجه» نیاز شدید مردم به حجت
الهی است؛ اضطرار هم یعنی لزوم و ناچار بودن مردم به بودن حجت، چرا که نمی
توانند همهٔ خطرها را بدون حجت بشناسند و گاهی هم خطر را خیر می دانند.
وی ادامه داد: حال چرا در عنوان این مسأله میگوید: «الإضطرار الی الحجة»؛
مردم چاره ی در زندگی ندارند، جز اینکه حجت داشته باشند؟ عمق معنایی جمله
این است که مردم، هر کسی باشند و هرچه باشند و در هر درجهای از علم باشند،
زندگی و راهشان تاریک است و چراغ لازم دارند؛ آن هم چراغی از سوی پروردگار
مهربان عالم که به عقلشان، روانشان و به راه زندگیشان تا هنگام مرگشان نور
بدهد. در این نور، هم خطرات مربوط به زندگی خودشان را و هم آنچه خیر و
مصلحت زندگی شان است، بفهمند.
عقل، قدرت ندارد که تمام خطرات را بشناساند
استاد اخلاق حوزههای علمیه با طرح پرسشهایی مبنی بر اینکه مگر مردم
خودشان عقل ندارند که بفهمند؟ چه نیازی به حجت دارند؟ گفت: خدا هر کسی را
خلق می کند، نعمت عقل را هم به او میدهد و عقل هم در ذات خودش یک چراغ
است. تجربه تاریخ حیات از زمان آدم تا همین لحظه ثابت کرده است. عقل، آن
قدرت را ندارد که تمام خطرات را بشناساند و تمام خوبیها و مصلحتها را به
انسان بفهماند؛ اگر این طور بود، مردم دنیا همه خوبیها و خطرات را با
عقلشان میشناختند. دانشمندان ملتها هم خیلی راحت مینشستند و کتاب
مینوشتند که کل خطرات در مسیر زندگی شما این است و کل خیرها و مصلحتها هم
در زندگیتان این است.
عقل نمیتواند به تنهایی چراغ جامعی برای تشخیص خطرات و خوبیها باشد
مترجم کتاب ارزشمند «اصول کافی» تصریح کرد: این گفتار یکی از پیغمبران خدا
به امتش است که تمدن، علم، درآمد و اقتصاد داشتند، ولی طبق آیات قرآن در
سوره هود، شعراء و سورههای دیگر، همین امت گرفتار فسادهای گوناگونی بودند.
یک فسادشان اختراع خودشان بود که پیغمبرشان میگوید: این فسادی که شما
پایهگذاری کردید، در جهانیان قبل از شما سابقه نداشته و نبوده است.
اقتصاددانان بعد از موسی بن عمران (ع) که عمدتاً یهودی بودند، بیسواد
نبودند و همه استاد و مدرسه دیده بودند و در جامعه اثرگذار بودند. اینها
بعد از موسی (ع) ربا را اختراع کردند که قبل از آنها در دنیا سابقه نداشته
است. عقل هم داشتند و ربا را اختراع کردند و فرهنگ آن را به مردم و سایر
امور زندگی امتها دادند که هیچ کدامشان بی عقل نبودند؛ ولی انبیا به آنها
میگفتند: «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» اعمال شما جاهلانه است و
روی همین حساب هم بوده است که عقل نمی تواند چراغ جامعی برای تشخیص خطرات و
خوبیها باشد.
ربا خرید و فروش نیست، فساد و تباهی است
وی با بیان اینکه عقل انسان، عقل جزئی است، افزود: برخی از فلاسفه و اهل
عرفان وقتی میخواهند عقل را بیان کنند، میگویند عقل در وجود همه عقل جزئی
است. عقل جزئی هم قدرت تشخیص ندارد و اشتباه هم تشخیص میدهد. ربا را
اختراع میکند و میگوید: «إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا» (سوره
بقره، آیه ۲۷۵) ربا کاملاً مثل خرید و فروش است. این در حالی است که ربا
فساد و تباهی است؛ یک طرف ربا حرامخوری و طرف دیگر نابود کردن زندگی
رباگیرنده است.
خدا و پیغمبر با رباخوران جنگ دارند
استاد انصاریان با اشاره به اینکه در حال حاضر بسیاری در مملکت ما به بانک
ها ربا بدهکار هستند؛ اظهار کرد: ربا عملی است که پروردگار عالم در سوره
بقره به رباخوران (نه ربادهنده گان) میفرماید:«فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ
اللَّهِ وَرَسُولِهِ» (سوره بقره، آیه ۲۷۹)، خدا و پیغمبر با شما رباخوران
جنگ دارند؛ جنگ دارند، نه اینکه خدا و پیغمبر لشکرکشی میکنند و هر کدام
اسلحه در دستشان است و رو به رباخور میگیرند. معنی خدا و پیغمبر با شما
جنگ دارند، این است که خدا و پیغمبرش این قدر از شما نفرت، کینه و دشمنی
دارند که گویی دو طرف رودرروی هم به عنوان جنگ قرار گرفتهاند.
نقطه آشتی خداوند و پیغمبر با ربا خوران
وی در مورد نقطه آشتی رباخوران با خدا گفت: اگر دلتان میخواهد خدا با شما
رباخوران آشتی کند، خدا به کل رباخورها میگوید: «فَلَکُمْ رُءُوسُ
أَمْوَالِکُمْ» (سوره بقره، آیه ۲۷۹). وقتی رباخوری را شروع کردی، چقدر پول
داشتی؟ صدمیلیون؛ الان چقدر پول داری؟ دومیلیارد؛ پروردگار میگوید ۱۰۰
میلیون خودت را بردار و یک میلیارد و نهصدمیلیون تومان را هم به مردمی
برگردان که از آنها ربا گرفتهای. این نقطه آشتی من و پیغمبرم با توست.
عقل تشخیص دهنده خطر، ضرر و منفعت به طور کامل نیست
وی افزود: عقل تشخیص دهنده خطر، ضرر و منفعت به طور کامل نیست و برای همین
است که اولیای خدا در هیچ موردی از زندگی نمیگفتند خودم میدانم؛ ما اگر
خودمان میدانستیم که دیگر پیغمبر، امام و عالم ربانی واجد شرایط
نمیخواستیم. «خودم میدانم» حرف قارون است و ما باید مواظب باشیم که به
این خطر گرفتار نشویم.
به خاطر داشتهها خوشحالی نکنید و برای نداشتهها هم غصه نخورید
وی ضمن یادآوری داستان قارون گفت: قرآن مجید میفرماید: اگر چنین اتفاقی
برایتان افتاد و یک ساله از راه درست میلیاردر شدید، دلتان را خوش نکنید و
شاد نشوید. همین گونه که به شما ثروت دادم، در یک چشم به هم زدن هم
میتوانم بگیرم. اگر کار درستی نکنید، مرگتان را در کنار همین تپه ثروت
میرسانم. شما میمیرید و ثروتتان هم به باد میرود. دلتان را در داشتن خوش
نکنید، خوشحال نشوید و کف نزنید؛ در نداشتن هم اصلاً غصه به خودتان راه
ندهید چون اگر همه دنیا را هم به یک نفرتان بدهند، کمتر از یک بال مگس پیش
من ارزش دارد. «لِکیلاٰ تَأْسَوْا عَلیٰ مٰا فٰاتَکمْ وَ لاٰ تَفْرَحُوا
بِمٰا آتٰاکم» (سوره حدید، آیه ۲۳). قرآن آیات عجیب بسیار دارد و اگر مردم
با قرآن آشنا باشند، می توانند خیلی خوب و راحت زندگی کنند.
مبلغ عرصه بینالملل در ادامه به عوارض جبرانناپذیر صفات ناپسند و نفهمی
انسان اشاره و اظهار کرد: در روایات داریم که صدقه و کمک کردن به آبرودار و
مستحق این قدر قوی است که آدم را از مرگ نجات میدهد؛ اما پولداری که با
پیغمبر و امام زندگی میکند، این را نمیفهمد. آنچه خودش میداند، این است
که پول روی هم بگذارد تا یک میلیاردش چندین برابر شود. حال به مستحق که کمک
نمیکند، یک مرتبه نقطهای در درون بدنش پیدا میشود، برای آزمایش و
عکسبرداری و پیش متخصصترین دکتر میبرند، میگوید هفتاد میلیون میگیرم و
این نقطه را پاک میکنم؛ اما قول قطعی نمیدهم که مریضیتان خوب شود. هفتاد
میلیون میدهد، هشتاد میلیون دیگر هم میدهد، آخر هم میگوید من را به
خارج ببرید. پانصد میلیون هم در بهترین بیمارستان خارج خرج میکند، آنجا هم
جنازهاش را به ایران میفرستند؛ چون نمیفهمد با پولش چه کار کند؛ اگر با
انبیا و ائمه بود، میفهمید؛ اگر از این پول به مستحق و آبرودار بدهد، این
نقطه در درونش پیدا نمیشود. این نقطه برای بخل است؛ صفات زشت عوارض بسیار
بدی دارد.
رگههایی از بخل قارون در ثروتمندان کنونی وجود دارد
وی تصریح کرد: رگههایی از بخل قارون در ثروتمندان کنونی وجود دارد. وقتی
موسی (ع) به قارون حرفهایش را زد، قارون گفت: «أُوتِیتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ
عِنْدِی» (سوره قصص، آیه ۷۸)، من خودم میفهمم که چه برنامهریزی برای ثروت
خود داشته باشم، این همین حرف ثروتمندان بخیل زمان ما است که به آخوند،
مرجع تقلید، مدرس، مؤمن و با تجربه میگویند: به شما ربطی ندارد که در
زندگی من دخالت میکنید؟ من این پولها را با زحمت و فکر خودم به دست
آوردم. این همان رگه قارون مسلکی است.
امروز هم خداوند میتواند در یک لحظه ثروت ثروتمندان را به هیچ تبدیل کند
وی ادامه داد: بر طبق بیان قرآن عاقبت، قارونِ ثروتمند به عذاب خسف گرفتار
شد؛ یعنی خودش و قصرش طوری در دهان زمین فرو رفتند که هیچ کسی تاکنون خبری
از او نگرفته است. حتی اگر قویترین بُرْدیزِلها در زمان موسی (ع) بود و
جایی را میکندند که خودش و قصرش فرو رفت، به جایی نمیرسیدند. امروز هم
همچنان خداوند میتواند در یک لحظه ثروت ثروتمندان را به هیچ تبدیل کند.
هیچ قارونی، رباخوری، متقلبی، کم فروشی در تاریخ پیروز نبوده است
مفسر و محقق قرآن به برخی از گناهان قارونی مسلک این روزها اشاره و
خاطرنشان کرد: قارون عاقل بود، ولی عقل او به عقل حجت الله احتیاج داشت،
اما از این حجت الهی نه تنها استفاده نکرد، بلکه تکبر و توهین کرد و عاقبتش
هم آن شد؛ یعنی هیچ قارونی، رباخوری، متقلبی، کم فروشی در تاریخ پیروز
نبوده است. همین کمفروشی یک گناه کثیف و خیلی مشمئزکننده است. کمفروشی
چنان نزد پروردگار مورد نفرت است که خدا یک سوره کامل به نام «مطففین» در
بخش اقتصادی قرآن نازل کرده است.
استاد انصاریان به برخی از ویژگیهای زندگی به سبک حجت الله اشاره کرد و
گفت: اگر من با انبیا یا ائمه (ع) زندگی کنم و از آنها دستورالعمل بگیرم،
یکی که به در مغازهام میآید و یک کیلو جنس میخواهد، من یک کیلو و ده گرم
میدهم؛ چون میدانم این ۱۰ گرم، نه من را فقیر و نه ثروتمند میکند؛ اگر
با انبیا و ائمه و حجت الله زندگی کنم، یکی که میآید و میگوید یک کیلو
چای به من بده، درست است که کیسهها پلاستیکی شده، اما همان هم دو سه گرم
وزن دارد؛ اگر من با حجت خدا زندگی کنم، اول یک کیسه پلاستیک خالی در این
طرف ترازو میگذارم، بعد یک کیلو چای میکشم که یک کیلو چای به مردم بدهم.
زندگی کردن با ولی الله الاعظم این گونه است.
منبع:فارس