در نتیجه احتمال اینکه خط سازش موج جدیدی از اغتشاشات طراحی و برنامه ریزی شده (با نقطه شروع گرانی و معیشت و کمک مدیران نفوذی) با کمک اروپا (در عقب انداختن راه کار مبادلات مالی با ایران برای فشار آوردن و باج خواهی بیشتر از ما تا آن زمان وقت کشی کند زیاد خواهد بود) را میدانی کند تا آمریکا امتیازات مورد نظرش را در پشت میز مذاکرات باج خواهی و دریافت کند احتمالی است که نباید از نظر دور داشت.
امروز دیگر رفتار برخی دولتمردان ناشی از سوء مدیریت و خطای محاسباتی نمیتواند قلمداد گردد. مواضع خصمانه دولت آمریکا و وقت کشی اروپا آنچنان وضوح و آشکار است که عدم توجه دولت حسن روحانی به ظرفیتها و توانمندیهای درونی به زعم خودشان برای امتیاز گرفتن از غرب از اصلیترین امتیازات این دولت در مذاکرات است. با این تفاوت که در مذاکرات برجام اگر تیم مذاکره کننده ایران توان هستهای و دانشمندان و تاسیسات هستهای کشور را برای معامله و مذاکره بعنوان سلاحی پر قدرت در اختیار داشت و البته جز "هیچ" دستاورد دیگری در قبال تعطیلی و تخریب صنایع هستهای نداشت قطعاً در مذاکرات درخواستی اروپا و آمریکا در دو راهی وادادگی و تقدیم تمام حیثیت و اعتبار و استقلال ایران اسلامی و یا مقاومت و ایستادگی در برابر استعمار گران راه دیگری ندارد و بنظر راقم این نوشتار و اکثریت ناظران سیاسی مخالف و حتی موافق دولت، این دولت توان راه کار اول را ندارد نه در اعتقاد و نه در میان تصمیم گیرانش.
پیام ما به کسانی که اهداف سیاسی خود را در تعامل و مذاکره با آمریکا قابل تحقق میدانند این است که آنچه که هم اکنون در وضعیت اقتصادی کشور با آن مواجه هستیم، حاصل رفتارهای هنجار شکنانه، غیر قانونی و بی ضابطهای است که توسط جریان مدیران فاسد و کارنابلد و همچنین خط سازش رخ داده است.
اگر راهبردهای رهبری را که تحت عناوین مختلف تاکید میکردند، رعایت میکردیم، اگر به تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی توجه میکردیم، اگر اقتصاد مقاومتی، جهاد اقتصادی و گفتمان پیشرفت و آرامش در دستور کار قرار میگرفت و همه ظرفیتها را در راه حل معضلات مردم به کار میگرفتیم، امروز با این چالشها مواجه نبودیم و سرعت پیشرفت کشور دهها برابر کنونی میشد.
ترسیم ما در باره خط سازش این است که بدنبال تمایل و حرکت به سمت سازش با غرب موضوع خیانت و تسلیم پذیری نیز پیش خواهد آمد و تعیین مرزبندی بین خدمت و خیانت بسیار سخت خواهد بود زیرا همگان خود را مفسر و مرجع آن خواهند دانست لذا وحدت حول محور رهبری تنها استراتژی مؤثر و مقابله با جنگ اقتصادی از طریق توجه به ظرفیتهای درونی بعنوان تنها سلاح موفق و مؤثر مد نظر خواهد بود.
در مجموع خط سازش همیشه بوده و خواهد بود و غفلت نیروهای انقلاب میتواند این خط را به صحنه عمل و بدست گرفتن قدرت توسط این عناصر در قوای کشور عموماً و قوه مجریه خصوصاً بکشاند که در دولتهای موقت مهدی بازرگان، میر حسین موسوی، سازندگی هاشمی، اصلاحات خاتمی و اعتدال روحانی در حد شدید و افراطی آن و در دوران دولتهای نهم و دهم در حد بسیار ضعیف شده اما همچنان زنده و دارای تشکیلات تعریف شده میان خود، مشاهده کرد.
* علی شعبانی