سرویس سیاسی پایگاه 598-بهزاد مهرکش: با اتمام هیاهوی برجام و حتی اعتراف حامیان آن به ناکارآمدی
توافق هستهای، بهترین فرصت برای ارزیابی شرایط حاکم بر کشور پیش از شروع
مذاکرات هستهای در دولت روحانی و بعد از خروج آمریکا از توافق برجام،
فراهم شده است. اهمیت بررسی این موضوع زمانی بیشتر میشود که محمدجواد ظریف
یعنی همان سرآشپز برجام هم این روزها از بیاعتمادی به غرب سخن میگوید و
در اظهارنظری عجیب منتقدان خودش را به غربباوری متهم میکند! در همین
رابطه وطن امروز شرایط
کشور در 2 بازه زمانی مورد اشاره را در حوزههای مربوط به توانمندیهای
هستهای، وضعیت تحریمها و شرایط اقتصادی بررسی کرده و در گفتوگو با دکتر فریدون عباسی، رئیس پیشین سازمان انرژی
اتمی موضوع توانمندیهای هستهای کشور را قبل از شروع مذاکرات در دولت
روحانی و بعد از خروج ترامپ از توافق هستهای بررسی کرده است.
***
بیش از 8 ماه از خروج ترامپ از برجام و نزدیک 2 ماه از اعمال
مجدد تحریمهای آمریکا علیه ایران میگذرد. تصویری از توانمندیهای هستهای
کشور پیش از شروع مذاکرات هستهای برایمان ترسیم کنید.
در دولت پیشین با استناد به مدارک موجود از سال ۸۴ ما یک روند صعودی در
نیروگاه بوشهر داشتیم و مدیران وقت نیز این را اظهار و تایید میکنند. این
موضوع فقط با پیگیری مالی انجام نشده است؛ هم بودجه در اختیار ما گذاشته شد
و هم اینکه به صورت همهجانبه حمایت کردند. در سالهای ۸۴ تا ۸۸ ما وقتی
تغییرات نیروگاه بوشهر را میبینیم متوجه افزایش کار میشویم. خب! ما
مدیران پیشرفت، رشد و اقتصاد مقاومتی بودیم اما مدیران دولت آقای روحانی در
سازمان انرژی اتمی، مدیران واگذاری و تعطیلی هستند. الان به آقای ظریف
میگویند قهرمان دیپلماسی و مجسمه او را میسازند؛ واقعا کسی پاسخ دهد علت
ساختن این مجسمه چیست؟! اینها یک شبه جنگ درست کردند؛ خب! در دوره ما هم
بحث حمله مطرح بود، البته آمریکاییها دروغ میگفتند؛ هدف از این تهدید
کردنها این بود که ما کار نکنیم اما ما برعکس بیشتر کار میکردیم، چون
میدانستیم تهدید توخالی است. میگفتند حمله موشکی میکنیم ما هم در مقابل
پدافند را تقویت میکردیم. مدیران ما موظف بودند حتی به ماموران پدافند
هوایی که روی کوه و خارج از سایت ما بودند سر بزنند و ببینند آنها کسری
نداشته باشند. این یعنی فرماندهی واحد؛ یعنی هم بحث فنی و تجهیزات را
داشتیم و هم بحث امنیت و حفاظت. البته ما اعتقادی نداشتیم که آمریکاییها
حمله خواهند کرد اما همانطور که اشاره کردم دوستان دولتی سایه جنگ را علم و
در انتخابات 92 این موضوع را مطرح کردند؛ خب! این طبیعی است که در هیچ
کشوری هیچ طیفی از جنگ خوشش نمیآید. نیروهای نظامی ما هم جنگطلب نیستند،
بلکه میخواهند جنگی نباشد اما این دوستان به گونهای تصویرسازی کردند که
سایه جنگ دیده شود. یعنی همان چیزی را که دشمن میخواست در داخل کشور نشان
دادند. این اشتباه آقایان در شروع کار بود و البته چون اعتقاد آنها این بود
که آمریکاییها و اروپاییها توانایی نظامی ویژهای دارند و بلوف دشمن را
باور کرده بودند، طبیعی است که خروجی اقداماتشان چیزی باشد که امروز آقای
ظریف انجام میدهد. خب! آقای ظریف چه کاری کرد؟ در ژنو 1، تمام دستاوردهای
نظام را یکجا گذاشت و این ردخور ندارد که یکسری تئوریسین در دولت روحانی
بودند که همان زمان گفتهاند دولت باید یک اقدام بزرگ انجام دهد. یعنی همین
که یکباره همه چیز را بگذارند روی زمین و بیایند این طرف. یعنی اقداماتی
را که طرف مقابل از سال 83-82 به بعد انجام داده بود و انواع خرابکاریها
را در حوزههای سایبری، صنعتی و نظامی کرده بود اما به نتیجه نرسیده بود
آقایان در یک جلسه انجام دادند. شما اکشنپلن را بخوانید؛ آنجا غنیسازی،
سوخت رآکتور اراک و... تعطیل شده است. خب! دیگر چه چیزی برای چانهزنی
میماند؟ اینجا بود که بنده عرض کردم همه چیز را گذاشتهاند و در مقابل یک
شکلات گاززده گرفتهاند. اینها حتی برای گرفتن 2/4 میلیارد دلار هم
برنامهای نداشتند و کلاه سرشان رفته بود؛ آن وقت میگویند قهرمان
دیپلماسی.
علت اینکه موضوع را از بوشهر شروع کردید چه بود؟ اهمیت آن؟
ببینید! علت اینکه من از رآکتور بوشهر سخنان خودم را شروع کردم این بود که
رآکتور بوشهر برای ما یک شاخص بود، چرا که توانمندی کشور در مدیریت
هستهای را بالا میبرد. بوشهر یک جایگاه مهم و اساسی دارد، چون هم
غنیسازی ما و هم تولید سوخت ما و هم ایمنی ما به بوشهر بستگی دارد. این
رآکتور بوشهر است که سوخت غنی شده نیاز دارد. رآکتور بوشهر یک مساله اساسی
است، چرا که غنیسازی، تولید سوخت و ایمنی ما و در حقیقت همه چیز به بوشهر
بستگی دارد. ما در آستانه دولت یازدهم یعنی آخرین روزهای دولت دهم، روسها
را به این نتیجه رساندیم که روی 10 هزار مگاوات با ما کارکنند و ما از یک
موضعی با رئیس انرژی اتمی روسیه و حتی خود رئیسجمهور این کشور مذاکره
کردیم که میخواهیم یک رابطه استراتژیک با روسیه داشته باشیم. این به قبل
از مشارکت ما و روسها در بحث سوریه مربوط میشود.
بازه زمانی مذاکره با روسها چه سالهایی بود؟
ما 2 سال از سال 90 تا 92 با افراد مختلفی در روسیه کار کردیم؛ حتی با
آنهایی که علیه ما قلم میزدند. خب! وقتی دیدیم وزارت امور خارجه در این
زمینه ضعیف عمل میکند لذا خودمان اقدام کردیم. وزارت امور خارجه دولت
احمدینژاد در آن سالهای آخر با وزارت امور خارجه روحانی فرقی نداشت، چون
افراد آن یکی بودند، البته درباره آقای متکی مساله فرق میکرد. خب! آنها در
وزارت امور خارجه اصلا نمیدانستند دیپلماسی اقتصادی و صنعتی چه چیزی هست
تا برای آن برنامه داشته باشند. لذا ما خودمان در انرژی اتمی به صورت
جداگانه یک موسسهای درست کردیم که مثلا برای برخی خریدهای مورد نیاز
سازمان بتوانیم تحریمها را دور بزنیم و در این زمینه خودمان اقدام
میکردیم. سازمان انرژی اتمی چون در جایگاه معاونت رئیسجمهور است،
اختیارات ویژهای دارد و باید از این اختیارات استفاده کرد. خب! الان تمام
کانالهای خرید ماهم لو رفته است و مشخص نیست چگونه میخواهند برای خرید
اقدام کنند! یکی دیگر از دستاوردهای ما که باید به آن اشاره کنم به نیروگاه
دارخوین مربوط میشود که البته این را هم کنار گذاشتند.
بعد از انتخاب آقای روحانی تا مدت زمانی شما همچنان رئیس سازمان
انرژی اتمی بودید، برای تداوم مذاکرات با روسها با آقای روحانی صحبت
نکردید؟
ما روسها را پای کار آوردیم و من این را همان اول کار به آقای روحانی
منتقل کردم و به صورت مکتوب به او دادم. البته آقای روحانی وقتی به عنوان
رئیسجمهور انتخاب شد خیلی نمیخواست با انرژی اتمی صحبتی کند و بیشتر
یکسری عناصر اصلاحطلب که البته کاری هم از آنها در صنعت هستهای بر
نمیآمد طرف صحبت و مذاکرات آقای روحانی بودند. خب! یک تذکر امنیتی به آقای
یونسی داده شد و او واسطه شد که آقای روحانی اجازه بدهد که ما به او در
حوزه هستهای در این زمینه گزارش بدهیم. البته وقتی هم پیش آقای روحانی
رفتیم متوجه شدیم اساسا مساله آنها این چیزها نیست و بیشتر به صورت یک حالت
فرمالیته و تشریفاتی است. در همان دیدار یکی از همراهان آقای روحانی
درباره قیمت سوخت نیروگاه با من مباحثه میکرد و میگفت برق هر کیلووات
ساعت چقدر در میآید؟ دقت دارید؟ اصلا اقتدار کشور را نمیبینند و بحث
قیمت را مطرح میکنند یعنی دقیقا همان حرفی که غربیها میزنند که میگفتند
ما هستهای را تعطیل کنید چون گاز دارید. خب! همان موقع به آقای روحانی
گفتم که روسها پای کار هستند که بین 8 تا 10 هزار مگاوات با ما کار کنند.
ما همه چیز را محاسبه کرده بودیم حتی اینکه چطور پول را در شرایط تحریم به
آنها بدهیم. حتی اراده سیاسی پوتین هم تامین شده بود، چون روسها میگفتند
باید پوتین به ما دستور بدهد.
خب! در نهایت چه شد؟
روسها آمده بودند پای کار و به ما میگفتند آماده کار هستند اما حالا در
ایران جناح اهل مماشات حاکم شده بود. ما میگفتیم برویم مذاکره را شروع
کنیم برخی در دولت روحانی میگفتند الان ماه رمضان است و ما نمیتوانیم
برویم! بعد جالب بود که روسها گفتند درک میکنیم و ما به ایران میآییم،
چون پوتین به آنها دستور داده بود. در نهایت آقای روحانی در شروع دولت
جملهای که به من گفت این بود که به صورت کج دار و مریز رفتار کن! خب! این
یعنی چی؟ مگر میشود درباره رآکتور کج و مریز مذاکره کرد؟ بالاخره یا یک
چیزی را میخواهیم یا نه. اینها نشان میداد آقای روحانی اساسا هیچ
برنامهای برای پیش بردن توان نیروگاهی کشور نداشت. نشانه آن هم اینکه تا 4
سال کلنگ زدن نیروگاه دوم و سوم بوشهر را متوقف کردند و بعد هم حمایت لازم
را نکردند. در صورتی که این توان وجود داشت که ما 3 نیروگاه دیگر در بوشهر
غیر از نیروگاه موجود داشته باشیم. ما به گونهای برنامهریزی کرده بودیم
که توان داخلی نیز در این زمینه ایجاد و تقویت شود. خب! الان کجا هستیم؟ 2
تا نیروگاه که میخواهند تحویل با کلید باشد که داخلیسازی آن بسیار کم
است. وقتی از موضع ضعف جلو بروید طبیعی است که روسها اجازه نمیدهند چیزی
از این کار با توان داخلی انجام شود.
با این حساب توان ساخت نیروگاه هم عملا از بین رفت.
بله! دولت یازدهم یک شرکت داخلی که همه اقدامات مربوط به حوزههای فنی،
پژوهشی و نیروی انسانی را برای شروع کار با روسها انجام داده بود تعطیل
کرد و تغییر مسؤولیت دادند. اینها توان نیروگاهسازی ما را هم مخدوش کردند
که اگر این موضوع متوقف نشده بود ما در این حوزه تا الان پیشرفت قابل توجهی
کرده بودیم. حتی همان شروع سال 92 مشارکت بین شرکتهای دولتی، خصوصی و
سازمان انرژی اتمی را هم تعطیل کردند.
درباره وضعیت تولید سوخت هم بگویید.
یکی از توانمندیهای هستهای ما پیش از شروع دولت یازدهم در حوزه سوخت
بود. ما تا پیش از مرداد 92، سوخت نیروگاه تهران را به میزان کافی ساخته
بودیم؛ اورانیوم 20 درصد را تبدیل به بستهها یا مجتمعهای سوخت کرده بودیم
و رآکتور تهران را با سوخت ایرانی راهاندازی کرده بودیم. سوخت رآکتور
اراک را هم به میزان 10 عدد از 150 عدد تولید کرده بودیم و حدود 36 مجتمع
سوخت نیروگاه اراک را به صورت کوتاه شده یعنی بین 2 متر تا 2 متر و 20
سانتیمتر تولید کرده بودیم. ما در کارخانه عین سوخت اراک را منتها کوتاه
شده تولید و در یک رآکتور آب سنگین صفر قدرت که در اصفهان است کار گذاشته
بودیم و رآکتور را راهاندازی کردیم. این خیلی تجربه بزرگی بود.
اینها به کدام بازه زمانی مربوط میشود؟
اینها همه به سالهای 90 تا 92 مربوط میشود، یعنی کلا 2 سال. ما در این
سالها شروع به تست سوخت اراک در رآکتور صفر قدرت اصفهان کردیم. هم محاسبات
سلولی و قلب در رآکتور را تجربه کردیم و هم همان محاسبه را اجرا کردیم و
هم شروع به تست سوخت کردیم. در حقیقت ما یک سال برنامه را جلو انداختیم. ما
150 سوخت مجازی برای اراک ساخته بودیم، مانند بوشهر که سوخت مجازی داشت،
یعنی به جاری قرصهای اورانیوم قرصهای سرب بود. رآکتور اراک در اسفند 92
آماده بود و ما قرار داشتیم که رآکتور اراک را با سوخت مجازی راهاندازی
کنیم. یعنی فقط تستهای گرمایی و فشار و تستهای کنترل و... را با آب
معمولی انجام دهیم و در انتهای سال 93 سوخت ما آماده شود. با روی کار آمدن
دولت آقای روحانی همه این مسائل متوقف شده است. همان 10 عدد سوختی هم که
اشاره کردم نمیدانم الان برایش چه اتفاقی افتاده است. الان کارخانه سوخت
ما که در حال تولید سوخت اراک بود هم تعطیل شده است. پس قاعدتا تولید
قرصهای سوخت هم متوقف شده است. پس یکبار دیگر مرور کنیم؛ سوخت تهران را که
سوخت صفحهای و با یک تکنولوژی خاصی است، ما تولید کرده بودیم. این
تکنولوژی را همه کشورها ندارند. ما نمونههای اول سوخت رآکتور اراک را
تولید کردیم و کارخانه آن را راهاندازی کردیم، سوخت مشابه سوخت بوشهر با
غنای 5/3 درصد در مقیاس کوچک را هم تولید کرده بودیم و این را در رآکتور
تهران تست کردیم. تاج اصلی سوخت نیروگاه بوشهر را هم تولید کرده بودیم؛
یعنی تکنولوژی آن را به دست آورده بودیم و نمونه اولیه آن را هم ساخته
بودیم. در حقیقت در حوزه سوخت ما فقط یک نقص داشتیم.
چه نقصی؟
ببینید! ما از سنگ معدن به بستههای سوختی رسیده بودیم و فقط تست سوخت
باید میکردیم. البته تست سوخت را 2 جا با امکانات داخلی در آنجایی که قابل
انجام بود انجام دادیم؛ یکی در رآکتور تهران که سوخت بوشهر و سوخت اراک را
در مقیاس و اندازه سوخت تهران تست کردیم و دیگری هم رآکتور صفر قدرت
اصفهان که سوخت اراک را با اندازه یک متر کوتاهتر تست کردیم. حتما جواب ما
در رآکتور اراک در میآمد یعنی اگر ما سوخت اصلی را در رآکتور اراک
میگذاشتیم و شروع به کار میکردیم آن وقت میتوان گفت ما به صورت کامل در
چرخه سوخت خودکفا میشدیم. این دستاوردی بود که ما قبل از شروع مذاکرت به
دست آورده بودیم و حتی تست سوخت را هم به ما امکانات داخلی و تا حد ممکن
انجام داده بودیم؛ موضوعی که اصلا کسی تصور آن را هم نمیکردند.
یعنی رآکتور تهران برای تست سوخت هم احیا شد؟
بله! شاید هیچکس تصور نمیکرد که ما یکی از ماموریتهای فراموش شده
رآکتور تهران را زنده کنیم که به آن «متریال تستینگ رآکتور» میگویند. دلیل
اینکه آمریکاییها سوخت را به ما نمیدادند فقط برای مبارزه با رادیودارو
نبود، چون این فقط یک راه آن بود. آمریکاییها میخواستند افکار عمومی را
در حوزه درمان علیه نظام تحریک کنند. رادیودارو فقط یکی از ماموریتهای
رآکتور تهران است و ماموریت اصلی این رآکتور تست سوخت و تست مواد است. تست
مواد هم برای ماهواره کاربرد دارد.
درباره تست مواد بیشتر توضیح دهید.
شما میتوانید قطعات ماهواره را در رآکتور تهران تست کنید و ما در حال
انجام این کار بودیم و این شرایط را ایجاد کردیم. ما این امکان رآکتور
تهران را عملی کردیم و نگذاشتیم برنامه آمریکاییها عملی شود. مثلا خیلی
جالب است که بدانید ما سوخت رآکتور تهران را هم در خود آن تست کردیم که
البته ریسک هم داشت اما ریسکی که حادثهآفرین نیست. اگر رآکتور اراک راه
میافتاد خیلی اتفاقات مثبتی به وجود میآمد. اینها گفتند ما روغن ریخته را
نذر امامزاده کردیم و گفتند حالا که کار نمیکند، خب! ما هم تعطیل کنیم.
اگر اینطور بود پس چرا روی شتابدهنده پروتون آنقدر مانور میدهند و سنگ به
سینه میزنند؟ و اسم از بیمارستان هستهای به میان میآورند؟ ما در حوزه
تولید سوخت به توان 98 درصدی رسیده بودیم. برخی آن موقع میگفتند رآکتور
تهران آلوده به پلوتونیوم میشود و سوخت شما نشت میکند. خب! نشت کند ما آن
را پاک میکنیم. ما اینقدر توانمندی داشتیم که حتی اگر سوخت نشت هم میکرد
آن را پاک میکردیم.
نشت کردن مساله خیلی عجیبی است؟
اتفاقا جالب است بدانید همین موضوع نشت، قبلا با سوخت آمریکایی اتفاق
افتاده بود اما برخی آنقدر وابسته هستند که این را نمیبینند، یعنی اینکه
ایرادی ندارد که با سوخت آمریکایی دچار نشتی و آلودگی شویم ولی با سوخت
ایرانی اشکال دارد! ما توان پاک کردن و جلوگیری از آلودگی را داشتیم. البته
سوخت ایرانی در جریان کار نشت کرد اما دوربین کار گذاشته بودیم و به محض
اینکه چند حباب از آن خارج شد بلافاصله آن را برداشتیم و گذاشتیم در یک لوپ
بسته. اشکال کار را فهمیدیم و آن را اصلاح کردیم. خب! الان مذاکرات دولت
آقای روحانی این تجارب را هم از کشور گرفت. در حقیقت جلوی تجارب بعدی و
توانمندیهای بعدی را هم گرفتند. از همه مهمتر اینکه نیروی انسانی از
انجام کار داخلی مایوس شد. الان متخصصان کشور اعتماد خود را به سیستم
اجرایی از دست دادهاند. اینها میگویند ما جانمان را کف دست گرفتهایم تا
کاری انجام دهیم، خب! در نهایت جانمان را دادیم شهید میشویم اما به این
سیستم موجود نمیتوان اعتماد کرد، چون ناگهان وسط کار، موضوع را متوقف
میکنند. این بیاعتمادی خیلی بد است. یعنی یک متخصص میآید عمرش روی کاری
میگذارد که بعدا بیرون برای آن کاری وجود ندارد.
این عدم رغبت در بین دانشجویان و علاقهمندان تحصیل هم ایجاد شده است؟
بله! این اتفاق افتاده است و به همین دلیل ورود افراد نخبه به این رشته
کم شده است. مثلا در رشته کارشناسی ارشد با رتبه 3 یا 4 هزار هم قبول
میشوند اما قبلا با رتبه 400 تا 500 در نهایت قبول میشدند.
وضعیت غنیسازی به چه صورت بود؟
یک نکته مهمی که در حوزه غنیسازی باید بگویم این است که با حملاتی مواجه
بودیم؛ یکی از حملات زمانی بود که بعد از سال 88 تفکر وابسته داخلی فردو را
تحقیقاتی کرده بود و جلوی تولید سانتریفیوژهای نسل اول را هم گرفته بود و
در حد 5000 سانتریفیوژ کار میکردند اما با راندمان خوبی نبود. خب!
استدلالی که برای مسؤولان ارشد کشور داشتند این بود که قرار است نسل جدید
سانتریفیوژ به کشور بیاید. سوالی که مطرح بود این بود که آیا این نسل جدید
با مدیریت صحیح به کشور میآید؟ یعنی انسجام مدیریت بود یا انرژی اتمی
ملوکالطوایفی بود. مدیریت آن موقع که البته الان هم هست اقتدار و انسجامی
را که زمان آقای آقازاده وجود داشت از بین برده بود. خب! این چه تفکری است
که فردو را تحقیقاتی میکند و نمیداند که ارزش فردو چقدر است. آیا
تحقیقات درباره سانتریفیوژ را در تهران نمیتوان انجام داد؟ در دانشگاه
اصفهان نمیشود انجام داد؟ و دیگر دانشگاههای کشور؟ ما فردو را از این
انحراف نجات دادیم و به ماموریت اصلی خود بازگرداندیم و در عرض یک سال
سکوها را زدیم و همه لولهکشیها را انجام دادیم. تمام سانتریفیوژهای نسل
اول را که از رده خارج کرده بودند آنجا نصب کردیم و این در مذاکرات خیلی به
ما کمک میکرد. خب! آمریکاییها همان موقع دیدند که مدیریت مطلوب آنها
کنار رفته است و غنیسازی در ایران به سرعت رو به رشد است. ما 6 هزار
سانتریفیوژ داشتیم و زمانی که دولت را تحویل دولت یازدهم دادیم چیزی حدود
19 هزار سانتریفیوژ داشتیم که از این میزان حدود 1000 عدد آن سانتریفیوژ
نسل دوم بود. اگر دوستان تصمیمگیر تصمیمشان این بود که ما سانتریفیوژهای
نسل دوم را راه بیندازیم حتما این کار را میکردیم. همه چیز آماده انجام
بود اما بعد از دولت یازدهم همه را جمع کردند. خب! آن 1000 سانتریفیوژ نسل
دوم را که جمع کردند و علاوه بر آن در مذاکرات پذیرفتند که از
سانتریفیوژهای نسل اول دیگر استفاده نکنند. در صورتی که برتری ما
سانتریفیوژهای نسل اول بود. چون همه چیز آن داخلی بود و میتوانستیم
راندمان آن را نیز بالاتر ببریم و عجلهای هم نداشتیم، چون نیروهای ما
ورزیده شده بودند. این دستاوردهای ما در حوزه غنیسازی بود که همه آنها
گرفته شد و فقط تا حدی پیش رفت که چند سانتریفیوژ در فردو بچرخد. غنیسازی
20 درصد را کاملا از بین بردند و الان در فردو مواد اورانیومدار نباید
وارد شود؛ خیلی جالب است! سانتریفیوژ برای چه باید بچرخد؟! و بعد هم
میگویند میخواهیم آنجا تحقیقات فیزیک هستهای انجام دهیم.
قبل از شروع مذاکرات در دولت یازدهم، امکان غنیسازی تا چه حدی بود؟
ما محدودیتی از نظر توانمندی نداشتیم و تا هر سطحی که میخواستیم
میتوانستیم غنیسازی کنیم. منتها نمیخواستیم این کار را انجام دهیم. ما
20 درصد میخواستیم آن هم به قدر نیازمان. آن هم اگر آمریکاییها خلف وعده
نمیکردند شاید نمیساختیم منتها بازی در آوردند، لذا خودمان تصمیم
گرفتیم، ساختیم.
از زمانی که تصمیم گرفتید به غنیسازی 20 درصدی تا زمانی که نتیجه دهد چقدر زمان برد؟
حدودا 18 ماه طول کشید. خودمان پیشبینی 2 ساله داشتیم اما 6 ماه زودتر به نتیجه رسیدیم.
درباره اهمیت IR1 بیشتر توضیح میدهید؟ چون این نوع از سانتریفیوژ خیلی تخطئه میشود.
ببینید! طرف مقابل دیده بود که ما در IR1 یعنی نسل اول سانتریفیوژ به
نتیجه رسیدهایم، یعنی ما از روی سانتریفیوژ نسل اول رابطه ولتاژ، جریان،
دور، جریان گاز، فشار گاز UF6 و ... را فهمیدیم. خب! این مسائل کامل در دست
ما بود و ما حتی میتوانستیم از «استاکس نت» جلوگیری کنیم. ما
خرابکاریهای صنعتی را هم از طریق تسلط بر همین نسل از سانتریفیوژ فهمیدیم.
نکته مهمی که در رابطه با IR1 وجود دارد این است که در پوسته آن آلومینیوم
استفاده میشود و ما کشیدن و نازک کردن آلومینیوم را یاد گرفته بودیم.
صنایع ما چه در بخش خصوصی، چه دولتی و چه نظامی این موضوع را یاد گرفته
بودند. نکته مهمتر اینکه تمام بخشهای سانتریفیوژهای نسل اول را در داخل
کشور تولید کرده بودیم و با آن قطعه زدیم و ماشین را هم مونتاژ کردیم. خب!
دشمن این اخبار را دریافت کرده بود، به همین دلیل کاری کردند که بعد از
برجام کلا سانتریفیوژ نسل اول نباشد. پس این نسل سانتریفیوژ ابزار قدرت ما
بود، چون همه چیز آن را در داخل میتوانستیم بسازیم. موضوع دیگری که لازم
است اشاره کنم این است که در بحث صنایع چیزی هست به نام TRL که به سطح
آمادگی فناوری اشاره دارد. این شاخص مشخص میکند که آیا شما مثلا توان ساخت
کارخانه هم دارید یا نه؟ پایلوت میتوانید بسازید، صنعتی هستید یا نیمه
صنعتی؟ و موضوعات دیگر. این ضریبی است بین یک تا 9 که در1IR میزان TRL ما
به عدد 9 رسیده بود. وقتی عدد 9 را کسب کنید یعنی حتی امکان صدور تکنولوژی
هم دارید. آنها گفتند ما اجازه میدهیم شما روتور سانتریفیوژ نسل بالاتر
مثلا IR8 بسازید در صورتی که این یک تقلب است، چون چیزی که شما اجزه
ندارید راجع به آن تحقیقات کنید فایدهای ندارد. تحقیق هم میکنند که میزان
«سو»ی این نوع سانتریفیوژ نسل جدید بالاتر است، مثلا عدد 20 و آن را مقابل
«سو»ی سانتریفیوز نسل اول که 2/1 است میگذارند. در جواب باید گفت همان
2/1 خوب بود، چرا؟ چون TRL آن عدد 9 یعنی بالاترین حد بود. ما اگر 8-7 سال
کار کنیم شاید بتوانیم TRL را به آن میزان برسانیم.
TRLمربوط به سانتریفیوژهای نسل جدید مثلا IR6 یا IR8 چقدر است؟
شاید در حد یک یا 2؛ یعنی صنعتی که هیچ در حد پایلوت هم نیستند.
درباره IR2 اوضاع چطور است؟
ما 1000 عدد از سانتریفیوژ نسل دوم را ساختیم که در برجام آن را کلا حذف
کردند. من واقعا نمیدانم چه عبارتی به کار ببرم جز اینکه گویی چیزی شبیه
مرض باعث پذیرش این موضوع شده باشد. هم IR1 را حذف کردند و هم IR2؛ خب! سوی
نسل اول پایین بود؛ نسل دوم را چرا حذف کردید؟ ما در 164 تایی نسل دوم،
سوی 3/5 را هم داشتیم. درباره IR1 گفتند قیمتش اندازه یک پراید است خب!
ببخشید الان نسل جدید چقدر در میآید؟ اینگونه با اقتدار و تکنولوژی کشور
بازی کردند. واقعا این سوال مهمی است که باید به آن پاسخ دهند که چرا IR1 و
IR2M را تعطیل کردید؟ حالا بعد از این همه سال وعده سانتریفیوژ نسل 8
میدهید؟ جالب است که همان سوی 24 هم به زمان ما مربوط میشود چون
سانتریفیوژ کامپوزیت با سوی 16 را به دور رسانده بودیم و در آستانه گازدهی
در نطنز بود، یعنی باید تست گازدهی را انجام میداد. بده بستان در مذاکرات
باید متوازن و با حساب باشد. دستاوردهای هستهای قدرت چانهزنی را بالا
میبرد. ما میگفتیم اگر یک زنجیره 20 درصد را خاموش کنیم یعنی 164 عدد،
باید تحریم بانک مرکزی برداشته شود. تازه این زنجیره را هم نیاز نداشتیم.
خب! قبول میکردند؟
باید قبول میکردند؛ ما کوتاه نمیآمدیم. من درباره 20 درصد هم گفتم و
پیام دادم که این میزان را الیالابد که نمیخواهیم. 6 زنجیره داشتیم که 4
زنجیره آن در فردو بود و مساله آنها هم فردو بود. خب! باید فردو را در ازای
همه تحریمها نگه میداشتیم و برای آن حد رایزنی میکردیم و درباره
موضوعات دیگر مثل غنیسازی 5/3 تا 5 درصد هم صحبتی نمیشد. خب! این میشود
مذاکره از موضع اقتدار. پس یکی از داشتههای ما این بود که به دانش طراحی
سانتریفیوژ با سوهای مختلف رسیده بودیم. مشکل متریال را در بحث فلزی حل
کرده بودیم، مشکل مگنت را حل کرده بودیم و داخلیسازی کرده بودیم و این
خیلی مهم بود. اینها محصول انسجام عجیبی بود که آن موقع در سطح حاکمیت
ایجاد شده بود. نکته دیگری هم که لازم است بگویم اینکه «تیل» یا پسماند
سانتریفیوژهای ما بالاتر از استاندارد جهانی بود. این عدد باید زیر سه دهم
باشد ولی برای ما بالاتر بود. درباره TRL و عدد 9 که گفتم منظور این نیست
که دقیق دقیق عدد 9 بود؛ اگر ضریب تیل را که اشاره شد لحاظ کنیم آنگاه TRL
ما بین 7 تا 8 میشود، یعنی باید اورانیوم 256 را در UF6 را به زیر سه دهم
درصد رساند ولی برای ما بالای سه دهم بود.
خب! برای حل این مشکل اقدامی کردید؟
بله! در یکی، دو مرحله این را به IR2M تزریق کردیم و به زیر 05/0 رساندیم،
یعنی حتی کمتر از 1/0؛ حالا من نمیدانم چرا همه چیز را بردند قزوین؟! با
استفاده از انرژی اتمی به افراد دیابتی قزوین کمک کردند، خب! چرا به
دیابتیها استان خوزستان کمک نکردید؟ یا دیگر استانها. شتابدهندهای که
در سال 92 ساخته و افتتاح شد که البته قبل از ما شروع شد و ما آن را تکمیل و
نهایی کردیم را از یزد دوباره بردند قزوین و آن را افتتاح کردند! خب! کجا
این اتفاقها میافتد؟! ما جو امنیتی بیخود موجود را برداشتیم و به
نیروهای انرژی اتمی آزادی عمل دادیم و اینها شکوفا شدند. خب! ترورها در
دوره آن دوستان انجام شد و ادامه آن در دوره بنده بود. البته در دورهای که
من مسؤولیت داشتم سطح ترور را تغییر دادند، چون ما از افراد ارشد حمایت
میکردیم، دشمن هم تاکتیک خود را عوض کرد و سطح ترور را روی ردههای میانی
متمرکز کرد. در صورتی که همین ردههای میانی را هم اگر دقت میکردند مانند
شهید احمدیروشن، حفظ شده بودند. منتها اصلا قبول نداشتند که باید از این
افراد محافظت کنند.
درباره وضعیت نطنز هم توضیحاتی ارائه دهید.
در نطنز هم همان سانتریفیوژهای IR1 بود. حدودا 13 هزار سانتریفیوژ نصب شده
بود که حدود 9 هزار عدد آنها کار میکرد. حالا اگر اینها را بخواهیم
برگردانیم قطعا دچار آسیبهایی خواهند شد.
برگرداندن اینها به حالت قبل چقدر زمان میبرد؟
بستگی دارد که چه کسانی و چه مدیریتی این کار را انجام دهد.
آقای کمالوندی قبلا در مصاحبه با ما گفته بود اگر بخواهیم به طور کل به وضعیت قبل از توافق بازگردیم حدود 2 سال زمان نیاز داریم.
خب! البته ایشان توان خود را میگوید؛ من با راه رفتن اینها نمیتوانم
زمان دقیقی را بگویم. در زمان مدیریت قبلی زمانی که گفته میشد واقعا سر
همان زمان یا زودتر انجام میشد. ما یک هدفگذاری برای سازمان انرژی اتمی
داشتیم که 5 تاپیک داشت. راهاندازی بوشهر، تولید سوخت در اصفهان، غنیسازی
در نظنز و راهاندازی اراک و کار کردن و تعامل با آژانس برای اینها یک سال
زمان تعریف کردیم. درست بعد از یک سال ما به تمام اهدافمان رسیده بودیم.
البته ما اهداف اصلی هم داشتیم. ما اهل مصاحبه قبل از انجام کار نبودیم و
البته رئیسجمهور وقت هم روش من را میپسندید که من و رئیسجمهور به توافق
رسیده بودیم شلوغبازی نکنیم؛ کار میکردیم، هر موقع به نتیجه میرسیدیم با
نظر شورای عالی امنیت ملی بررسی میکردیم که کدام خبر را باید بدهیم که در
مذاکرات هم کاربردی باشد. البته طرفهای مقابل هم به دلیل نظارت آژانس از
پیشرفتها مطلع بودند و خود آنها هم رسانهای نمیکردند که قدرت جمهوری
اسلامی را نشان ندهند.
درباره توانمندیهای هستهای در حوزه پزشکی و شرایط امروز در این زمینه هم برایمان بگویید.
ببینید! ما آن موقع یک معاونت کاربرد پرتوها ایجاد کردیم که تا سال 90 در
سازمان انرژی اتمی نبود و این رشته ابتکار آقای دکتر شهریاری بود. تعدادی
شرکتهای دولتی راکد در انرژی اتمی وجود داشت که ما 2 تای آنها را تغییر
عنوان و ماموریت دادیم و در هیات دولت هم این موضوع را تصویب کردیم. معاونت
کاربرد قرار بود کاربردهای هستهای را در زندگی مردم توسعه دهد. البته این
به مفهوم این نبود که قبلا در انرژی اتمی کار نمیشد؛ نه! میشد اما
انسجام نداشت و در عین حال وزن نیروگاه و وزن سوخت را با خود نداشت. خب! ما
به اندازه دو حوزه نیروگاه و سوخت، به این موضوع هم وزن دادیم و به همان
میزان اهمیت پیدا کرد. ماموریت آن هم کارهای مختلفی بود مثل ساخت رآکتورهای
کوچک در حد رآکتور استخری تهران. این طراحی شد، نقشههای آن آماده شد،
زمین آن هم انتخاب شد اما تا امروز این اتفاق نیفتاده است. سال 92 در
آستانه کلنگزنی در شیراز بود که خب! بعد از دولت آقای روحانی این موضوع
متوقف شد. دلایل متعددی هم برای انتخاب مکان آن در شیراز داشتیم؛ مانند
امکان پرواز منظم به خارج از کشور به صورت روزانه. با تولید رادیودارو
امکان صادرات آن براحتی برای ما فراهم میشد. برنامه این بود که شیراز به
لحاظ تحقیقاتی پشتوانه بوشهر شود و کازرون هم به عنوان مرکز پدافند غیر
عامل باشد و استان فارس هم معین بوشهر شود. نیروهای تحقیقاتی هم از
دانشگاههای شیراز استفاده میشدند. خب! این اتفاقات در دولت جدید نیفتاد.
در سال 92 و قبل از شروع دولت یازدهم، پژوهشکده کشاورزی هستهای که
سالها کار پژوهشی میکرد و دلشان صرفا به دادن مقاله خوش بود به صورت
میدانی و عملیاتی شد اما همه اینها متوقف شد. در حالی که در صورت تداوم
روند پیشین، امکان انجام اقدامات مهمی در حوزه کشاورزی و با همکاری وزارت
کشاورزی میسر میشد. خب! سوالی که اکنون باید از آقای روحانی پرسید این است
که شما با غنیسازی مخالف بودی قبول، مشکل شما با کاربرد پرتوها چه بود؟
این کاربردی بود.
درباره بیمارستان هستهای چطور؟ اقدامی شد؟
اتفاقا توجه به شعارهای آقایان دولتی هم جالب است. مثلا به یکباره گفتند
بیمارستان هستهای! چرا این حرف را زدند؟ خب! میخواستند بگویند ما
غنیسازی را تعطیل کردیم چون به درد مردم نمیخورد و میخواهیم بیمارستان
هستهای بسازیم، در حالی که اساسا چیزی به نام بیمارستان هستهای وجود
ندارد! اصلا بیمارستان هستهای یعنی چه؟ شما بررسی کنید ببینید جایی
بیمارستان هستهای وجود دارد؟ این یک دروغی بود که به مردم القا شود که ما
در حال استفاده از توان هستهای هستیم منتها درست در راستای نیاز مردم است.
در صورتی که موضوع چیز دیگری است. ما در حوزه کاربرد پرتوها یک خیزی
برداشتیم که توجه رئیسجمهور وقت هم جلب شده بود. اول از من سوال کرد و من
هم این معاونت را برایش توضیح دادم که البته او هم قانع شد و گفت هر چه در
این حوزه میتوانی کار کن. خب! از آقای صالحی اکنون باید سوال شود چرا شرکت
شتابدهنده که در زمان ما ایجاد شد را تعطیل کردی؟ شما که میخواستید با
اتریشیها شتابدهنده پرتون کار کنید، چرا نگذاشتید دانشجویان و متخصصان
ایرانی اینجا کار کنند و کارهایی را که در این زمینه انجام داده بودند به
نتیجه برسانند، تجربه پیدا کنند و اینها در قالب تیم تخصصی بعدا بروند با
اتریشیها مذاکره کنند؟ یعنی ما نمیدانستیم در حال انجام چه کاری هستیم؟
خب! چرا تعطیل کردید و بعدا داماد آقای ربیعی را گذاشتید آنجا؟ ظاهرا این
کار هم برای این بود که بعدا وی جای دیگری بتواند برود.
ما با ارتش، سپاه و
ناجا کار میکردیم و قرارداد میبستیم. بسیار هم خوب کار میکنند و هر
کدام از اینها در یک حوزهای تخصص دارند و بسیار هم خوب کار میکنند اما
الان همه اینها تعطیل شده است. خب! اینجا انرژی اتمی یک نقش محوری ایجاد
کرده بود و در کشور یک انسجام علمی و تحقیقاتی ایجاد شده بود اما در سال 92
در دولت یازدهم تعطیل شد. من معتقدم انسجام مدیریت و استفاده از توان
داخلی از موضوعاتی مثل سوخت مهمتر است، چرا که این همافزایی باعث یک جهش
میشود. سوال دیگری که دارم این است که وقتی انسجام مدیریت بین قطب مواد در
سالهای 90 تا 92 ایجاد شده بود و ما آن را در اصفهان متمرکز کرده بودیم
که دلایل متعددی هم داشت؛ برای هواپیماسازی، لوازم پزشکی و بسیاری از
کاربردهای دیگر لازم است، با شروع دولت یازدهم این موضوع را هم تعطیل
کردند، حالا بگویند بیلان کاریشان در قطب مواد چقدر است؟ الان میگویند
ایزتوپ پایدار در فردو! خب! جای ایزوتوپ پایدار در فردو است؟ ما در این
حوزه کار کرده بودیم منتها نه در فردو. این تمسخر کردن کار است! ما این کار
را در اراک انجام دادیم. در بحث فوتونیک هم نکتهای وجود دارد؛ آقایان در
دولت روحانی پاسخ دهند که مرکز علوم و فنون لیزر وابسته به انرژی اتمی که
پیشتاز انسجام در حوزه فوتونیک در کشور شده بود الان در چه شرایطی است؟
موسسه پژوهشی بامداد را هم که در حوزه دیپلماتیک و حقوق بینالملل و
موضوعات مرتبط کار میکرد نیز تعطیل کردند؛ موسسهای که میتوانست در
کشورهای دیگر تصمیمسازی کند.
وضعیت رآکتور اراک را چطور ارزیابی میکنید؟
خب! شما میدانید دولت آقای روحانی رآکتور اراک را هم تعطیل کرد. من
اعتقادم این است که آمریکاییها به اینها دستور دادند که رآکتور اراک باید
تعطیل شود. قبل از 2012 آمریکاییها یک پروژهای تعریف کردند که اگر اشتباه
نکنم به نروژیها محول شده بود که آنها برای تغییر ماموریت اراک یک برنامه
ارائه دهند. خیلی جالب است واقعا؛ خب! آنها هم یک طراحی برای رآکتور اراک
انجام دادهاند که آن را عوض کنند به صورتی که از آب سنگین خارج شود. تیم
مذکور بعدا در سال 2012 یک مقاله منتشر کردند و نوشتند ایرانیها به
گونهای هستند که باید یک طراحی به آنها داد تا برای حفظ آبرو بگویند که
خودمان انجام دادیم. مورد دیگری هم هست که خود آمریکاییها در یکی از
دانشگاههایشان سفارش دادند که آنها هم روی تغییر اراک کار کردند. خیلی
جالب است حرفهایی که مقامات رسمی ما در صدا و سیمای جمهوری اسلامی زدند،
دقیقا تکرار همان مقالههاست. درباره اراک گفتند همه کشورها آمدند به ما
کمک کنند. خب! هم چینیها زیرش زدند، هم آمریکاییها همان اول موضع خود را
مشخص کردند. حالا رفتند انگلیس را آوردهاند در صورتی که انگلیس اصلا این
کاره نیست. الان آمدند سراغ شرکت داخلی؛ خب! ما که میگفتیم شرکت داخلی
قبلا در اراک در حال کار کردن بود. شرکت راهکار داشت کار را تمام میکرد
خب! چرا آن را کنار زدید؟ این کارها فقط برای تبلیغات داخلی است که برای
برجام انجام میشود. رآکتور اراک حالا حالاها برای ما رآکتور نخواهد شد.
چقدر طول میکشد؟
با سرعت این آقایان شاید بینهایت! چون اینها برنامهای ندارند. اصلا دیگر
عمرشان هم قد نمیدهد بخواهند این رآکتور را تمام کنند؛ دیگر در حال
بازنشستگی و رفتن هستند. حالا تمام هم کنند این رآکتور به درد این مملکت
نمیخورد؛ آن رآکتور اراک بود که به درد کشور میخورد. رآکتور اراک بود که
بازدارندگی داشت و حاصل 20 سال تحقیقات و خروجی توان مهندسی کشور بود.
رآکتور اراک میتوانست ما را برای ساخت رآکتورهای قدرت آماده کند. رآکتور
اراک همواره میتوانست شاخ باشد، چون قدرت تولید مواد داشت و میتوانست
پلوتونیوم تولید کند. خب! این توانمندی و اینکه بتوان از پلوتونیوم برای
کشور انرژی تولید کرد گرفته شد. تحقیقات پلوتونیوم را برای ما در این دولت
بستند در صورتی که سوخت رآکتورهای آتی پلوتونیومی است. اینها پروژه توریوم
را که در دولت پیشین راهاندازی شده بود هم تعطیل کردند. دولت فعلی به محض
آمدن بودجه این کار را حذف کرد و پروژه متوقف شد. البته به اعتقاد من
بدترین اتفاقی که در حوزه هستهای ما در دولت روحانی افتاد، مایوس کردن
نیروی انسانی است. این خیلی موضوع مهمی است. ما الان با یک یأس عجیبی در
بین متخصصان این حوزه مواجه هستیم و شاهد برخی پیشنهادهایی هستیم که به
متخصصان ما از خارج از کشور داده میشود؛ متخصصی که در ازای همان کار در
داخل کشور شاید ماهی 2 میلیون تومان هم به او ندهند.