سعید حجاریان در روزهای اخیر در مصاحبهای حامیان اصلاحات را به نافرمانی مدنی دعوت کرده است و مراحلی را نیز برای این نافرمانی مشخص کرده است. حجاریان میگوید: «تاکتیک اصلی اصلاحات، سازماندهی نیروها از پایین است. این روش در گسترش احزاب، سازمان آهنین، بسیج تودهای و انواع سازمانهای مردمنهاد متجلی میشود و حتی بعضی مواقع میتوان به نافرمانی مدنی فکر کرد. اساساً معتقدم فشار از پایین با انتخابات پدید نمیآید. پس باید گفت، پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است. زیرا انتخابات بهمعنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است. ... نافرمانی مدنی در خلاء شکل نمیگیرد. پیش از آن، ابتدا باید تجمع سلولی داشت و اقداماتی مانند کتابخوانی، جزوهخوانی و… صورت داد و سپس تجمعهای موضوعی و بعد هم تجمعهای سراسری انجام شود. بعد از اینهاست که نوبت نافرمانی فرامیرسد.»[1]
نافرمانی مدنی یا حمایت تمام قد از دولت؟!
سالهاست که اصلاحطلبانی چون حجاریان شعار نافرمانی مدنی و فاصله گرفتن از ساختارهای رسمی قدرت میدهند، اما در عمل تلاش میکنند تا به هر وسیلهای، بتوانند در قدرت بمانند.
باید توجه داشت که در تئوریهای علوم سیاسی، کسب قدرت از طرق سازماندهی نیروها از پایین و نافرمانیهای مدنی در تناقض کامل با کسب قدرت از طریق انتخابات دارد و گروههایی که در یک کشور انتخابات را قبول ندارند، تلاش میکنند تا از طریق فعال کردن مردم و فشار اجتماعی به قدرت برسند، اما در میان اصلاحطلبان ایرانی، وضع تاحد زیادی مشمئزکننده و خاص است؛ مشاهده میکنیم که در ایام انتخابات، اصلاحطلبان با تمام قوا به میدان میآیند و از نامزد مورد نظر خود حمایت میکنند و از فردای انتخابات فریاد نافرمانی مدنی سر میدهند. به جملات زیر توجه کنید:
1. حجاریان در آستانه انتخابات 96: «آقای روحانی چهار سال پیش با یک کلید آمد و توانست قفل تحریمهای هستهای را با آن باز کند و برجام را رقم بزند. روحانی این بار با یک دسته کلید آمده است.
یک دست کلید است به زیر بغل عشق از بهر گشاییدن ابواب رسیده»
2.
حجاریان در دولت یازدهم: «در حال حاضر اصلاحطلبان در کابینه دولت یازدهم
حضور دارند و پایگاه اجتماعی دولت هم اصلاحطلبان هستند؛ بنابراین لازم
نیست بین اصلاحطلبان و اعتدالگرایان تفکیکی قائل شویم.»[2]
3. سعید
حجاریان در سال 94: «اصلاحطلبان باید از تجارب خودشان استفاده و به تداوم
دولت آقای روحانی کمک کنند٬ باید بکوشند روحانی دوام آورد و بماند. ما در
حال حاضر آلترناتیوی برای آقای روحانی نداریم. البته دولت هم باید اشکالات و
کاستیهای خودش را اصلاح کند و اگر لازم است حتی کابینه را هم ترمیم
کند.[3]
4. سعید حجاریان در آستانه انتخابات 96: اصلاحطلبان در
انتخابات 96 از آقای روحانی حمایت میکنند. نشنیدهام که اصلاحطلبان برای
حمایت از آقای روحانی در انتخابات 96 شرطی گذاشته باشند و سهمخواهی
کنند.[4]
اما چرا در ماههای اخیر، اصلاحطلبان بر نافرمانی مدنی و جداساختن خط خود از دولت روحانی تأکید میکنند؟
نافرمانی مدنی یا جدایی از دولت ناکارآمد
راهبردی که اصلاح طلبان به جد پیگیر آن هستند، جدا کردن راه و مسیر خود از دولت است. اصلیترین سرفصل این راهبرد، نپذیرفتن مسئولیت عملکرد دولت و حواله دادن آن به غیر است. این راهبرد البته موضوع چندان تازه ای نیست؛ چه آنکه مرتضی حاجی از اعضای ستاد انتخاباتی روحانی، مرداد ماه سال گذشته، یعنی در کشاکش شکلگیری دولت دوازدهم، در اظهار نظری، مسئولیت عملکرد روحانی را صرفاً بر عهده خود او دانست.
از این گذشته، سعید حجاریان اخیراً در گفتگویی با تاکید بر اینکه روحانی به هیچ یک از شعارهای خود وفادار نمانده است، گفت: «شاید بهتر بود اساساً عطای انتخابات را به لقایش میبخشیدیم و سرنوشت اصلاحات را به دولت روحانی گره نمیزدیم. باید گفت که آقای روحانی خودش از خودش عبور کرده است! خود دولت روحانی هم استعداد و ظرفیت کافی برای مقابله با معضلات داخلی نداشت. بنابراین ما به لحاظ اخلاقی هم نمیتوانستیم وظیفهای در قبال وی داشته باشیم.»[5]
محمدرضا تاجیک از چهرههای شناخته شده جریان اصلاحات نیز با انتقاد از تئوری حضور اصلاحطلبان در قدرت، تلویحاً خواستار کنارهگیری این جریان از قدرت و در نتیجه مبرا ماندن از عواقب ناکارآمدی دولت حسن روحانی شد؛ وی در این باره گفته است: «برخی از اصلاحطلبان به این نتیجه و یا تئوری رسیدند که بقای اصلاحطلبی به قدرت گره خورده است، آنها میگفتند تا زمانی که ما به عنوان اصلاحطلب در بازی قدرت و سیاست مرسوم جامعه قرار داریم و از جایگاه تعیینکنندهای برخورداریم، اصلاحات شکوفاست؛ به نظر میرسد به دلیل این صغری و کبرای غلطی که چیده شد، اصلاحطلبان جریان اصلاحات را به سمت قدرت هل دادند.
تاجیک در همین باره تصریح کرده است: «اصلاح طلبان به هر روشی متوسل شدند تا در بازی حضور و سهمی بیشتر را در قدرت داشته باشند، آنها فکر میکردند هر چه سهم از قدرت بیشتر، حیات جریان نیز قدرت بیشتر میگیرد، غافل از اینکه قدرت در این شرایط، آفات خودش را دارد؛ وقتی تمامیت اصلاحطلبی را در قدرت خلاصه کردیم، بدیهی بود که هر آنچه ناشی از آفات قدرت است، نیز به جریان اصلاحطلبی گسیل شده و این، جریان اصلاحطلبی را به حاشیه میکشاند.»
مسعود پزشکیان نایب رئیس مجلس، که سابقه تصدی وزارت بهداشت را در دولت اصلاحات دارد، اخیراً طی اظهاراتی اعلام کرد که عملکرد دولت روحانی به پای اصلاحطلبان نوشته نمیشود! پزشکیان در این باره گفت: عملکرد دولت روحانی نه زاییده جریان اصلاحات است و نه زاییده هیچ جریان دیگری، آنچه به عنوان عملکرد دولت روحانی از آن یاد میکنیم، در گام نخست حاصل سیاستگذاری و تصمیمهای خود دولت است.[6]
عبور از روحانی با چاشنی بحراننمایی در کشور
«در کنار متغیر خارجی، میتوان به بحرانهای داخلی همچون کارگران، معلمان و بازنشستگان اشاره کرد. هر یک از این اقشار مستعد اعتراض و حضور در خیابان هستند. زیرا امروزه الگوی غارت تغییر پیدا کرده و دیگر منحصر به یک مؤسسه مالی متخلف و گران فروشی لوازم کامیونها نیست و عمومیت یافته است. شاید از اینها هم فراتر برویم و بحران دارو کشور را فرا بگیرد. به نحوی که سلامتی و حیات افراد بهشدت تحت خطر قرار بگیرد و ذیل چنین شرایطی، مهاجرت داخلی شدت بگیرد؛ یعنی توانمندها به پایتخت بیایند و پایتختنشینها به خارج کشور بروند.
در شرایط عام البلوی امکان دارد مردم و نیروهای نظامی مقابل یکدیگر قرار بگیرند زیرا، سیاست خیابانی میشود. این نشانهها به ما میگویند، دورنمای روشنی نخواهیم داشت و بهویژه زمانیکه فصل رقابتهای انتخاباتی فرا برسد و شکافها بیش از پیش نمایان میشود.»
بحراننمایی و اصرار 5 ساله اصلاحطلبان در این زمینه مقولهایست که خواص کشور و رسانهها بایستی بیشتر بدان بپردازند. یقینا سعید حجاریان و رسانههای نزدیک به او باید توضیح بدهند چرا در این ۶ سال به یکباره از «و ما ادریک مالتحریم» سخن گفتند و به بزرگنمایی اثر تحریمها پرداختند؟ و این در حالی بود و هست که اثر تحریمها بر اقتصاد ایران هرگز بیش از ۳۰ درصد نیست.
و از طرفی این تحریمها ۴۰ سال آزگار با مردم و انقلاب ایران همزاد بودهاند و در اعلیدرجه نیز اِعمال میشدهاند. پس چگونه است که به یکباره و ظرف 5 سال اخیر مهم شدند؟
و یا منباب مثال بایستی اشاره کرد که حجاریان در حالی از چیزی به نام بحران دارو حرف میزند که چندی قبل نیز فردی در خبرگزاری ایلنا مدعی شد که بیمارستانهای کشور بزودی تعطیل میشوند و ایران حتی برای تأمین آنتیبیوتیک هم مشکل دارد!
ولی باید دانست ایران اسلامی حتی در دوران جنگ تحمیلی نیز دچار قحطی نشد و بعید است که امروز که تبدیل به یک هژمون سیاسی و اقتصادی جهانی تبدیل شده و در جایگاه هجدهمین اقتصاد جهان قرار دارد؛ به این بلیّه گرفتار بیاید.
«عامالبلوی» یا همان مستعد اغتشاش بودن جامعه ایرانی نیز واقعیت نیست بلکه اوهامی است که حجاریان و برخی همصنفان او قصد دارد به القای آن بپردازد.[7]
عباس عبدی؛ استاد بحراننمایی
یکی از تزهایی که سالهاست توسط اصلاحطلبان و از جمله عباس عبدی تکرار میشود، تز «فروپاشی اجتماعی جامعه ایران» است. عبدی جزو نخستین افراد فعال در حوزه جامعهشناسی است که عین تعبیر «فروپاشی اجتماعی» را برای توصیف اوضاع کشور به کار برده است، اما جالب اینکه اگر نظریه ایشان را بپذیریم کشور حداقل از سال 80-81 به این سو در وضعیت فروپاشی اجتماعی به سر میبرد! یعنی در واقع حدود 16 سال است که در «آستانه» فروپاشی هستیم!
آقای عبدی در میزگردی با عنوان «گفتگوی انتقادی اصلاحات در برابر اصلاحات» که در سال 81 و با حضور آقایان حجاریان، تاجزاده، جلاییپور و علویتبار برگزار شد، رسماً تاکید میکند: «مجموعه مطالعات نشان میدهد که جامعه ایران در حال فروپاشی است! ... البته فشار بیرونی است که جامعه را حفظ کرده و اگر این فشار کمی برداشته شود وضع دگرگون میشود ... وضعیت فعلی بسیار خطرناک است!» (اصلاحات در برابر اصلاحات، 1382، صفحات 78 و 79)
عبدی اخیراً در مناظره با دکتر علیرضا شجاعی زند درباره این نظر خود به تفصیل بحث کرده است. دکتر شجاعیزند در این مناظره با اشاره به نظر عبدی- که بیشتر یک بحث سیاسی است تا یک نظریه علمی- میگوید: «وجود مشکلات در جامعه ما یک بحث است و میزان آن بحثی دیگر. مشکلات جامعه ما در چه حدی است؟ آقای عبدی با مطرح کردن تعابیری چون «وجود بحران»، «قرارداشتن در آستانه بحران بزرگ»، «فروپاشی» و «در حال فروپاشی» به نحوی خواستهاند به همین میزان اشاره کنند. بدون اینکه عدد و رقم بگوییم آمار نشان دهیم و به جایی استناد دهیم، با این تعابیر میخواهیم بگوییم که بحث، از وجود مشکل گذشته است و بر سر میزانهای نگرانکننده مشکلات است.»
انتقاد دیگری که به نظر آقای عبدی وارد است، اینگونه از سوی دکتر شجاعیزند بیان میشود: «نکته اصلی از جایی شروع میشود که ما با این واقعیتها برخوردهای دوگانهای میکنیم. آقای عبدی میفرمایند با جوامع دیگر کاری ندارم. بنده هم اصراری ندارم که همیشه در کار مقایسه خود با جوامع دیگر باشیم. اما در جاهایی لازم است این مقایسه صورت گیرد، چون در مقام تبیین و تحلیل به این مقایسه نیاز داریم. باید بفهمیم چه عناصر اضافهای در اینجا هست که با همان قبیل مشکلات که در دیگر کشورها هم هست و اتفاقی نمیافتد، در اینجا به سوی فروپاشی اجتماعی میرویم. یک نکته این است که همین نارساییها و مشکلات و نقصانها، کمتر یا بیشتر، در کشورهای دیگر هم است، اما کسی آن را مستقیماً به حساب نظام سیاسی نمیگذارد و نتیجه نمیگیرد که مشروعیت آن از دست رفته یا جامعه دچار فروپاشی شده است. به مشکلات به عنوان مسئله نگاه میکنند و میکوشند توجهات را به سوی آن جلب کرده و امکانات بیشتری را برای حل آن جذب نمایند. در فرانسه بیش از دو ماه است که اعتصابهای گسترده وجود دارد و جامعه را فلج کرده است، اما هیچکس نتیجه نگفته و تحلیل نکرده که مشروعیت نظام سیاسی آن از بین رفته است.»[8]
دلیل ساده توهم بودن ادعاهای امثال حجاریان و عبدی نیز آنست که اساساً شرایط بحران اقتصادی و یا امنیتی در ایران وجود ندارد، کارگران و معلمان مثل تمام کشورهای دیگر دنیا با مشکلاتی مواجه هستند، اما نظام اسلامی همواره در حال مرتفعسازی این مشکلات است.
پینوشت:
[1]-http://mashghenow.com/?p=784
[2]-mshrgh.ir/871516
[3]-https://www.farsnews.com/news/13940516000680/
[4]-https://www.khabaronline.ir/news/572943/
[5]- mshrgh.ir/912966
[6]-mehrnews.com/news/4465999
[7]- mshrgh.ir/916832
[8]- http://fna.ir/bofw40