لذا انتخابات 1392 و وجود گسستهایی در جریان اصولگرا این فرصت را فراهم آورد تا بستر قرارگیری این نطفههای سازش و وادادگی را در دولت حسن روحانی پیدا کند. دولتی که ضمن فقدان استراتژی مشخص و درحالیکه نه میتوانست خود را اصولگرا بنامد و نه اصلاحطلب، در کمال ناباوری با ضعیفترین آرای ممکن توانست قوه مجریه را در اختیار بگیرد، این هم فرصتی طلایی بود برای خط سازش و غربگرایان داخلی.
ایشان با عقبه 8 سال دوری از هرم قدرت و شاید بازخوانی دلایل شکستهای خود در انتخابات گذشته راهکارهایی را بهزعم خود برای یکسره کردن کار مقاومت جمهوری اسلامی در برابر زیادهخواهیهای غرب و آمریکا تدوین کردند که در اینجا گذرا به آن اشاره میکنیم و خواهیم دید که با در نظر گرفتن 32 سال تجربه قدرت مداری در جمهوری اسلامی و شکست خوردن در سازش با غرب چه مواردی را در میدان عمل به اجرا درآوردهاند:
1- ایجاد نوعی همزبانی و هماهنگی مشترک بین عناصر بیرونی و مدیران ارشد و میانی دولت حسن روحانی در جهت هدایت افکار عمومی و سیاستهای جمهوری اسلامی بهمنظور نزدیکی به غرب با انجام سیاستهای غلط اقتصادی که منجر به تعطیلی گسترده مراکز صنعتی و بیکاری گسترده در کشور، عدم پرداخت بهموقع حقوق کارگران و ایجاد نارضایتی منطقهای در برخی نقاط کشور و...
2- ایجاد نوعی پروپاگاندای رسانهای پیچیده و گسترده در سطح رسانهها و پیامرسانهای داخلی برای القای رفع مشکلات و معضلات اجتماعی و اقتصادی و خصوصاً معیشتی مردم با نزدیک شدن به آمریکا.
3- ایجاد نوعی وحدت رویه میان رسانههای داخلی و بیگانه در بمباران تبلیغی و فشارهای روانی به مردم بهمنظور ناکارآمد نشان دادن نظام جمهوری اسلامی در ایجاد توسعه و پیشرفت در قالبهای مذهبی و دینی با القائاتی مانند: فساد سیستمی، فساد گسترده در ایران، به بنبست رسیدن نظام اسلامی و... ازجمله این مثالهاست و این روند حداقل تا زمان حضور دولت حسن روحانی تمامی نخواهد داشت.
4- تلاش برای قبح زدایی در ارتباطات روزمره فردی و اجتماعی میان اقشار مختلف مردم و خصوصاً خانوادههای ایرانی یا بهعبارتدیگر اجرای نوعی اندلسیزاسیون انقلاب اسلامی که در آن رابطهای میان دین و اجتماع و دین و سیاست وجود ندارد که در آن دین بهعنوان نوعی سپر دفاعی در برابر فرهنگ منحط و فاسد غربی وجود میدانی در میان مردم و خصوصاً جوانان ندارد.
5- انتخاب برنامهریزیشده دولتمردانی که هم سن شناسنامهای آنان و هم سیستم مدیریتی ایشان آنچنان بوی کهنگی و فرسودگی میدهد که کمترین نتیجه آن به دلیل عدم توانایی وزیران در کنترل و بروز رسانی مأموریتهای جاری خود موجب قدرت یافتن افراد و جریانات در سایه با عناوینی چون: مشاور و معاون و مدیرکل و ....گردیده است بهطوریکه دولت حسن روحانی معروف به دولت روزمرگی شده است و برنامههای توسعه کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت در افکار مدیرانش وجود خارجی ندارد و همین امر سبب بروز نارضایتیهای گسترده و برهم خوردن ساختار اقتصادی، رکورد و تورم افسارگسیخته و درنهایت کوچک شدن سفره مردم و فشار به معیشت ایشان را فراهم آورده است.بهگونهای که شاید بقول فوکو یاما استراتژیست عضو مراکز امنیتی – دفاعی آمریکا خط سازش در ایران بدش هم نمیآید که انفجار درونی در ایران رخ دهد.
القای مستمر ناتوانی ایرانیها بهعنوان اولین و اصلیترین کار در سازش با غرب در توسعه صنعتی، دفاعی، اقتصادی، سوء مدیریتها و... بهمنظور تکمیل پازلی که با همراهی برخی رسانهها، شخصیتهای سیاسی و دولتی، برخی نخبگان دانشگاهی و... در حال انجام است.
جریان آبگوشت بزباش، جزایر سهگانه، قدرت نظامی ایران و آمریکا، fatf، cft، توافقنامه پاریس، قحطالرجال بودن و بهکارگیری مدیران خارجی در امور داخلی و شهری ایران، عدم ثبات در بازار طلا و ارز، کاهش ارزش پول ملی، نجومی خوار و حرامخواری در میان مدیران میانی و... همه و همه برای رسیدن به همان "مثلث "ما نمیتوانیم" است و سازش با غرب و آمریکا و در طبیعیترین حالت تلاش برای خوراندن جام زهر دیگری به رهبری انقلاب همانند کاری که در جریان پذیرش قطعنامه 598 و امام راحل (ره) رخ داد دور از انتظار نخواهد بود. پایان بخش سوم