به گزارش پایگاه 598، پدیده اجرای برنامههای تلویزیونی با حضور بازیگران و سلبریتیها موضوعی
است که هر چند وقت یکبار در تلویزیون مطرح میشود و پس از اجرای ضعیف آنها
دوباره مدیران به این نتیجه میرسند که باید کار را به کاردان سپرد.
نمونههایی که هر چند وقت یکبار، شبکهای به آن دامن میزند و بهگونهای
میشود که با اجرای یک بازیگر راه برای اجراهای دیگر بازیگران مشهور سینما و
تلویزیون باز میشود.
اجرای بازیگرانی چون حمید گودرزی، محمدرضا گلزار، کامران تفتی، اکبر عبدی
و... در ماههای اخیر از جمله مواردی است که برای چندمین بار شاهد آن در
صداوسیما هستیم؛ امری که فارغ از هرگونه انتقادهای کارشناسان و مجریان صاحب
سبک و پیشکسوت، با کاهش رضایت مخاطبان نیز همراه است و نتایج آن را در
شبکههای اجتماعی و نظرسنجیهای منابع رسمی میتوان دید.
مدیریتهای سلیقهای مدیران صداوسیما باعث شده همیشه تولید برنامههای
تلویزیونی در دست افرادی قرار بگیرد که بیشتر از منفعت تلویزیون و ساخت
برنامههایی مخاطبپسند سراغ جذب اسپانسر و سود بیشتر بروند و چون اسپانسر
میل به دیده شدن دارد، همیشه سراغ افرادی میروند که چهره آنها از اقبال
بیشتری نزد مخاطب برخوردار است.
اجراهایی که به دور از هرگونه دانش و علمی و صرفا با کپیبرداری از
برنامههای مشابه خارجی سعی دارند آنتن سازمان را برای ساعاتی پر کنند و از
این راه درآمدهای نجومی برای خود به دست آورند. کافی است نگاهی به برنامه
کاری بسیاری از آنها بیندازیم تا متوجه شویم خیلی از آنها در ایام بیکاری،
تلویزیون را بهعنوان منبع درآمد در نظر میگیرند و فارغ از اینکه چقدر
میتوانند در اقبال مخاطب به تلویزیون تاثیرگذار باشند، در جلوی دوربین
حاضر میشوند.
موضوعی که علاوهبر آنتن سیما گاهی شاهد حضور آنها در مقام شاعر، نویسنده
یا هنرمند تجسمی نیز هستیم که فارغ از بد یا خوب بودن آن باعث شده عرصه
برای هنرمندان و فعالان حرفههای مختلف محدود شود.
مجریان حرفهای سیما پرورشیافته و بزرگشده رسانه هستند و سوادشان حاصل
سالها تلاش و خاک صحنه خوردن است که آنها را به این جایگاه رسانده است.
شناخت مدیوم تلویزیون، فن سخنوری، زبان بدن و نیاز مخاطب تنها گوشهای از
فاکتورهایی است که مجریان باتجربه صدا و سیما به کار میبندند، در حالی که
اجرای خیلی از سلبریتیها نهتنها فاقد این موارد است، بلکه اجراهای خشک و
غیرقابل باورشان باعث کاهش رضایت مخاطبان شده و افت کیفیت برنامهها را به
همراه داشته باشد.
در این خصوص گفتوگویی را با دو مجری تلویزیونی صداوسیما انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
مجری - سلبریتیهایی که از بیان ساده جملات هم عاجز هستند
اسم شهرام شکیبا با طنز گره خورده است. سالهای دور برنامههای طنز وی در
حوزه هنری و محافل ادبی نقل مجالس بود، ولی این روزها کسوت اجرا مجال را از
او گرفته و کمتر شاهد حضور وی در برنامههای طنز هستیم. شکیبا معتقد است
مدیران باید قدر مجریانی که روزی سرمایههای تلویزیون به شمار میرفتند و
سالها برای آنها هزینه شده را بیش از پیش بدانند و به همین راحتی و با
نگاههای سلیقهای آنها را حذف نکنند.
چند وقتی است که حضور سوپراستارهای سینما در اجراهای تلویزیونی
زیاد شده است، دلیل این رویکرد مدیران صداوسیما و برنامهسازان تلویزیونی
را چه میدانید؟
وضعیت بد اقتصادی جامعه که این مساله گریبانگیر صداوسیما هم شده است باعث
شده تا مثل گذشته قدرت تصمیمگیریها از حیطه مدیریت گروه و شبکه خارج شود و
تصمیمگیری اصلی در این خصوص توسط صاحبان تبلیغات و کالا صورت گیرد.
این موضوع که بیش از هر چیز نقش سرمایهداری را نشان میدهد، کاملا با
مشخصههای یک جامعه دینی فاصله دارد. اینکه صدا و سیما که مهمترین گلوگاه
فرهنگی یک کشور به حساب میآید، برای کسب پول حاضر به تغییر خطمشیها و
توجه به نظر صاحبان کالا و تبلیغات است، نشان میدهد نقش سرمایهداری در
جامعه ما چقدر افزایش یافته است.
در این شرایط است که وقتی اسپانسر برنامهای دوست دارد از فلان بازیگر که
هوادار بسیاری دارد استفاده کند، حتی اگر مدیر شبکه و برنامهسازان با آن
بازیگر مشکل داشته باشند، به خاطر منافع شخصی و کسب درآمد حاضر به سکوت و
پذیرفتن بسیاری از شروط دیگر میشوند.
شاید بد نباشد خاطرهای را از نویسنده یکی از برنامههای تلویزیونی که با
اجرای سلبریتی سینما به روی آنتن میرود، مطرح کنم. این فرد میگفت این
مجری حتی با وجود متن سادهای که به او دادیم، قادر به درک آن و روخوانی
ساده از آن نبود و باید برای ضبط برنامه حتما در لوکیشن حاضر میشدم تا
مجری دچار مشکل نشود.
به واقع باید گفت بازیگرانی که به کار اجرا وارد میشوند، باید بدانند که
به پایان کار بازیگری خود نزدیک شدهاند، در صورتی که خود آنها هرگز متوجه
آن نیستند و این را وقتی میفهمند که برای نقشهای سینمایی، جلوی دوربین
میروند و دیگر مردم حاضر به پرداخت پول برای تماشای آنها در سینما نیستند.
بی پولی صدا و سیما، زبان مدیران را بست
با صحبتهای شما باید بگوییم که پول حتی در ممیزی و سانسورهای صداوسیما هم نقش دارد. منظور شما شامل این موضوع هم میشود؟
وقتی شبکهای را با حجم زیادی از بدهی به مدیری تحویل میدهند که باید به
هر نحوی معوقات و حقوق پرسنل خود را پرداخت کند، باید انتظار داشت در
تصمیمگیریها و رویکردهای مدیران صداوسیما تغییرات جدی شکل بگیرد. ممکن
است اسپانسرها گاهی درخواستهایی خارج از عرف سازمان داشته باشند که به علت
مشکلات مالی مدیران بادرخواستهای آنها موافقت میکنند.
شاید بد نباشد بدانید که چند سالی است پوشیدن شلوار جین در تلویزیون ممنوع
است، اما وقتی بازیگری که مدنظر اسپانسر است و برای اجرای خود شرط میگذارد
که در صورت نوع پوشش خاصی که شاید تا پیش از این در رسانه ملی ممنوع بوده
است، حاضر به اجرا است، نشان میدهد قدرت صاحبان کالا در اینجا بر نظر
مدیران ارجحیت دارد.
چقدر این حضور غیرمتعارف بازیگران در تلویزیون را باعث به خطر افتادن موقعیت مجریان صداوسیما میدانید؟
در وهله اول انتخاب این چهرهها، سلیقه برنامهساز است، بهطوری که با استفاده از شهرت آنها میتوانند در جذب اسپانسر موفق عمل کنند.
فکر میکنم حضور سلبریتیها بیش از اینکه در جذب مخاطب مهم باشد، به حضور
اسپانسر و تامین مالی یک برنامه کمک میکند. وقتی مجری در کار خود حرفهای
باشد و سواد وی بیش از دیگران باشد، هیچ وقت نباید به دل خود ترس راه بدهد،
چون برای او همیشه کار هست. البته با توجه به چهره بودن و حضور اسپانسر در
برنامهها، دستمزدهای سلبریتیها رقمی در حدود 50 تا 100 برابر دستمزد
اجرای یک مجری حرفهای است، بهطوری که در هر اجرا بنده اگر 700 هزار تومان
بگیرم، یک مجری بازیگر رقمی در حدود 40 تا 50 میلیون تومان دریافت میکند.
اجرا در ایران با توجه به چارچوبهای حاکم بر جامعه کاری سختتر از کشورهای
دیگر است و مجری باید در خیلی از مواقع از گفتن یکسری کلمات پرهیز کند.
بهعنوان یک مجری، ساختاری را که بر کار اجرا حاکم است، چطور میبینید؟
امروزه باید بهگونهای برنامهسازی کنیم که مردم میخواهند. اگر میخواهیم
برنامه مذهبی بسازیم، باید بهگونهای باشد که فقط یک بحث فلسفی خشک مطرح
نشود، بلکه با یک اجرای صمیمی و بهروز مخاطب را پای تلویزیون نگه داریم.
نکتهای که وجود دارد این است که خیلی از مجریان ما نسبت به موضوعاتی که به
آنها داده میشود، متخصص نیستند، ولی چون اصول و چارچوبهای کلی سازمان را
میشناسند، به آنها برنامههایی خارج از مطالعات تخصصیشان داده میشود.
مثلا حیطه تخصص من طنز و ادبیات است، ولی بیشتر برنامههایی که اجرا
میکنم، در حوزه اجتماعی است.
نکتهای که شاید محدودیت کار اجرا را در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و
دینی نشان میدهد این است که مجری در ادای کلمات خیلی راحت نیست و ملزم به
رعایت خط قرمزهایی است که از قبل پذیرفته، در حالی که در حوزه ورزش به
خاطر شفاف بودن موضوع مجری بیپروا و راحت هر حرفی را در این حوزه مطرح
میکند.
رویکرد شبکههای سیما در استفاده از بازیگران سوپراستار برای اجرا چقدر توانسته به جذب مخاطب تلویزیون کمک کند؟
ضعفی که در مدیران صداوسیما وجود دارد، بیتوجهی به مجریانی است که سالها
برای آنها زمان و پول خرج کرده است، بهطوری که الان خیلی از آنها
خانهنشین شدهاند. در شرایط فعلی که تلویزیون با بحران مالی روبهرو است،
نکتهای که بیش از هر چیز برای آنها اهمیت پیدا میکند، درآمدزایی از کنار
چهرههای مشهور سینما است و فکر میکنم مخاطب در درجههای بعدی اهمیت برای
مدیران قرار داشته باشد.
من نمیدانم چطور میشود که در تلویزیون با یک چرخش 360 درجه روبهرو
میشویم و زمانی مسابقات اطلاعات عمومی در این کشور توسط افرادی با سطح
بالایی از سواد و مخاطبی چندمیلیونی اجرا میشد، در حالی که الان باید
ببینیم کسانی اجرای چنین برنامههایی را برعهده گرفتهاند که از سواد کافی
برخوردار نیستند و مخاطب آنها نیز با توجه به هزینههای انجامگرفته بسیار
کمتر از قدیم است.
ضبط شدن اجراهای سلبریتیها بیشتر به خاطر مسلط نبودن آنها به فن اجرا و سخنوری است یا دلیل دیگری دارد؟
اجرا مثل هر تخصص دیگری قاعدههای خاص خودش را دارد. شخصی که وارد کار اجرا
میشود، باید بیش از هر چیز آموزشهای لازم را ببیند. تدبیر نسبت به
جملاتی که از دهان ادا میشود، در اجرای زنده کاری به مراتب سختتر از
برنامه ضبطی است. خیلی از بازیگرانی که قدم در عرصه اجرا گذاشتند، خارج از
سواد و آموزشی که از آن برخوردار نیستند، حتی از بیان جملات ساده نیز
بهرهمند نیستند.
وقتی بازیگری میآید مجری میشود که قادر به خواندن متن از روی کاغذ هم
نیست، چه انتظاری میتوان داشت که اگر برنامه زنده را به او بدهند، آبروی
شبکه و صداوسیما را نبرد. البته در این مسیر استثناهایی نیز همیشه بوده است
و نمونههای موفقی را میتوان نام برد که از اجرا به سمت بازیگری رفتند و
موفق ظاهر شدند یا بالعکس.
بهعنوان مثال صابر ابر و شهاب حسینی در ابتدا مجری بودند، ولی چون در
ابتدای راه خود قرار داشتند وقتی به سمت بازیگری رفتند در آن حیطه بسیار
خوش درخشیدند، خود را بهعنوان بازیگر به مخاطب شناساندند، در حالی که خیلی
از مجریانی که سالها در قاب تلویزیون به کار اجرا مشغول بودند، وقتی به
سمت بازیگری رفتند، آنطور که باید خروجی و بازخورد لازم را از آنها
ندیدیم، چون مخاطب همیشه آنها را بهعنوان یکی از اعضای خانوادهاش میدید و
وقتی او را در نقشی متفاوت با شخصیتش دید، نتوانست او را بپذیرد.
بسیاری از برنامههایی که روی آنتن میرود، نوعی کپیبرداری و
تقلید از اجراهای آن سوی آب است، چرا نمیتوانیم مولفمحور و خلاق باشیم؟
طبیعی است وقتی اجرایی که پیشتر آزمون خطا شده است و با استقبال و توجه
مخاطب روبهرو است، سایر برنامهها بخواهند از آن تقلید کنند. مثلا
مسابقهای که آقای گلزار این روزها اجرا میکند، قبلا در چندین کشور اجرا
شده است و مورد استقبال قرار گرفته و مطمئنا اجرای آن در کشور مورد توجه
است. البته باید در نظر داشت که نوع اجرا و ارتباط با شرکتکنندگان و
مجادله و کشمکش میان آنها از موضوعاتی است که میتواند شیرینی کار اینگونه
اجراها را بیشتر کند.
بهعنوان کسی که سالها در صداوسیما اجرا کردید، رویکرد مدیران سازمان را در حذف بعضی از مجریان سابق چطور ارزیابی میکنید؟
این موضوع خیلی به حیطه تخصصیام مربوط نیست و باید خود مدیران پاسخگو
باشند، اما بهعنوان کسی که در تلویزیون رشد کرده و سالها خاک صحنه را
خورده، باید بگویم خیلی از این افرادی که الان در تلویزیون نیستند، بسیار
توانمندتر و حرفهایتر از مجریان فعلی هستند.
در این سالها تلویزیون سرمایههای بسیار خود را در اجرا از دست داده است.
باید در نظر داشت اگر هر کدام از ما به این جایگاه از پیشرفت رسیدهایم،
حاصل میلیاردها تومان هزینهای است که سازمان چه از نظر زمانی و چه از نظر
مالی تقبل کرده است و برای حذف افراد کمی باید با درایت و سعه صدر اقدام
کنند.
نمونه مشابه این موضوع بحث برکناری عادل فردوسیپور از قاب تلویزیون بود که
با اعتراض عمومی در شبکههای اجتماعی روبهرو شد؛ موضوعی که از یک اختلاف
ساده میان این مجری توانمند ورزشی با مدیر جوان صداوسیما مطرح شد که قرار
بود بعد از چند برنامه دوباره اجرا به روال عادی خود برگردد، ولی چون در
شبکههای اجتماعی دستبهدست چرخید باعث شد حاشیههای حذف عادل فردوسیپور
مطرح شود، در حالیکه چنین چیزی اصلا مطرح نبود. فکر میکنم مدیران خیلی
بیشتر باید نسبت به چنین موضوعاتی حساسیت نشان دهند.
مژده لواسانی:مخالف انحصاری کردن فعالیت های هنری هستم
سهساله بود که با برنامه سلام کوچولو، طعم شیرین اجرا در رادیو را چشید.
مژده لواسانی در همان کودکی و نوجوانی، اجرای رادیویی را به صورت حرفهای
پیگیری کرد و کمکم وارد تلویزیون شد و بعد از دو بازی کوتاه در دو سریال
پلاک 14 و خبرنگار، اجرا در تلویزیون را هم انجام داد. او علاوهبر اجرا،
چندین برنامه رادیویی را نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی کرده است.
سال 95 در نظرسنجی برنامه سهستاره شبکه سه بهعنوان بهترین مجری زن از
نگاه مردم شناخته شد و تنها مجری خانم در برنامههای سال تحویل تلویزیون
بود که از شبکه اول، ویژهبرنامه تحویل سال را اجرا کرد و چند شبی هم مجری
برنامه بوی عیدی شبکه اول بود.
با این مجری پرکار صداوسیما درخصوص افزایش اجراهای چهرههای سینمایی در
شبکههای تلویزیونی و البته تاثیر این فرآیند بر اجرا وگویندگی در رسانه
ملی گفتوگویی کردیم. لواسانی درخصوص اجرای سوپراستارهای سینما که هر از
چندگاهی در قاب تلویزیون و در قامت مجری ظاهر میشوند، اینطور گفت: «به
نظر من چه اشکالی دارد هر کسی که توانایی اجرای یک برنامه را داشته باشد،
در این حوزه وارد شود. حتی در زمینه بازیگری هم اگر مجری توانایی و سواد
بازیگری را دارد، میتواند در این حوزه خودش را محک بزند.
اینکه ما بخواهیم با ایجاد خط قرمزها و انحصاری کردن فعالیتهای هنری از
حضور افراد جلوگیری کنیم، به نظرم کوتهبینی و تنگنظری ما را نشان میدهد و
من بهشدت با این موضوع مخالفم و هیچ وقت گارد و مقاومتی نسبت به اینکه
چرا فلان بازیگر سراغ کار اجرا رفته است، ندارم.»
وی ادامه داد: «اجرا و بازیگری دو مقوله بسیار شبیه هم هستند که تجربیات و
دانش این دو رشته هنری میتواند فعالانش را در کار خود موفق کند. البته
باید دید بازیگری که از سینما به کار اجرا ورود کرده، چقدر در این زمینه
موفق است و کار او را در یک بازه زمانی در نظر بگیریم و اگر مورد قبول
مخاطب قرار نگرفت، سعی کنیم شخص دیگری را جایگزین او کنیم.»
مجری برنامه «کافه سوال»، حضور موفق مجریان در سینما را نمونه دیگری از کشف
استعدادها در زمینه هنر دانست و گفت: «در سالهای گذشته مجریانی را داشتیم
که با تغییر مسیر و ورود به سینما توانستند شهرتی بسیار بالا کسب کنند، در
صورتی که میتوان گفت اگر این افراد در اجرا ماندگار بودند و تغییر مسیر
نمیدادند، خیلی با اقبال خوبی روبهرو نبودند. شاید بتوان نمونه موفق آن
را شهاب حسینی دانست که الان با قاطعیت میتوان گفت جزء یکی از حرفهایهای
سینما به شمار میرود یا در حوزه اجرا؛ حضور رامبد جوان و مهران مدیری که
علاوهبر سینما نشان دادند در مجریگری هم حرف زیادی برای گفتن دارند،
چراکه اگر اینچنین نبود، اسپانسرها از برنامه آنها حمایت نمیکردند.»
لواسانی نقطهنظرات بعضی مجریان درخصوص محدود کردن عرصه اجرا و مخالفت با
اجرای بازیگران را دور از حرفهایگری دانست و اظهار داشت: «اینکه بگوییم
چون فلانی کار اجرا میکند پس حق ندارد نویسنده یا شاعر باشد یا چون فلان
شخص در حوزه بازیگری است، حق ندارد نقاشی یا عکاسی کند، به نظرم بیشتر از
تنگنظری افراد سرچشمه میگیرد و اینکه آن افراد در خود احساس ضعف میکنند
یا به کار خود ایمان ندارند که با حضور دیگران از موقعیت خودشان میترسند.»
لواسانی سرمایهگذاری اسپانسر در برنامههای تلویزیونی را باعث گردش مالی
تلویزیون و ساخته شدن برنامههای مخاطبپسند عنوان کرد و گفت: «آن اسپانسری
که سرمایه خود را در این کار وارد کرده به دنبال کسب سود و منفعت شخصی است
و اگر هم به دنبال فلان سلبریتی است که کلی هوادار دارد را نباید کاری
بیهوده و اشتباه خطاب کرد، بلکه به نظرم باید شرایطی را فراهم کنیم تا
سرمایهداران بیشتری حاضر به سرمایهگذاری در تلویزیون شوند و شاهد
برنامههای هرچه بهتری از قاب تلویزیون باشیم.»
این مجری جوان سیما، گزینش اساسی برای ورود مجریها به تلویزیون را یک امر
مهم برشمرد که باید با نظارت بیشتری صورت گیرد و در این خصوص اظهار داشت:
«معمولا در بعضی برنامهها شاهد هستیم نوع و موضوع برنامه با کاراکتر و
سوابق کاری مجری خیلی همخوانی ندارد. در این صورت نمیتوان انتظار داشت این
برنامه موفق ظاهر شود، ولی اگر این انتخابها براساس هنجارهای اجتماعی
تلویزیون و نوع بیان، تیپ و سواد مجری صورت گیرد، میتوان انتظار داشت
مخاطب با آن برنامه ارتباط برقرار کند.»
مجری برنامه «روز از نو» در پاسخ به این سوال که اگر روزی پیشنهادی برای
بازیگری به او شود، آیا قبول میکند یا خیر؛ اینطور جواب داد: «من همیشه
به دنبال ایدهآلها و بهترینها در زندگی بودم و تا وقتی نسبت به موفقیت
خودم در کاری اطمینان حاصل نکنم در آن قدم نمیگذارم. بدون شک روزی اگر
بخواهم بازی کنم، کمااینکه در دوران نوجوانی هم این کار را کردم، باید
ببینم از عهده آن نقش برمیآیم یا خیر. هیچ وقت گول اینکه در اجرا موفق
بودم، پس در نتیجه میتوانم در سایر حوزهها موفق شوم را نخوردم.»
منبع: فرهیختگان