به گزارش پایگاه 598، در سالهای اخیر گفتگوها و نگرانی های فراوانی درباره ماهیت اسناد بین المللی و چگونگی مقابله با آن در کشور مطرح شده است. حجت الاسلام علی کشوری در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۹۷ و در آستانه دهه اول محرم الحرام ۱۴۴۰ هجری قمری در نشست تخصصی تبیین الگوی جدید نگهبانی از نظام در محل تالار شیخ طبرسی بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی با طرح ۹ سوال مهم درباره ماهیت اسناد بین المللی و بررسی پاسخ های مرتبط سعی نمودند؛ زمینه آشنائی عمیق تر مخاطبان درباره اسناد بین المللی و چگونگی مقابله با آن را فراهم آورند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه متن کامل این جلسه در ادامه بخوانید و فایل pdf این جلسه را از اینجا دریافت کنید.
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنَ الرَّحِیمِ اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمِین و الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلی سَیِّدِنا و نَبِیِّنا و شَفِیعِنا فِی یَومِ الجَزاءِ اَبِی القاسِمِ مُحَمَّد و عَلی اَهلِ بَیتِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهرینَ سِیَّما بَقِیَةِ اللهِ فِی الاَرَضِینَ اَرواحُنا لآمالِه الفِداءُ و عَجَّلَ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّریف
مقدمه: محاسبات غلط، علت اصلی بههمریختگیهای فعلی کشور
خوشحال هستم که این بار درباره موضوع مهم «تبیین الگوی جدید نگهبانی از نظام» در خدمت برادران و خواهران گرامی هستم. إنشاء الله به فضل الهی در یک بحث نسبتاً سنگین که امیدوارم خستگی و سنگینی آن را تحمل بفرمایید، قرار است پیشنهادهایی را درباره هجوم همهجانبه اسناد بینالمللی به هویت شیعی به محضرتان طرح کنم. اصل بحث بنده 9 بخش دارد. قبل از ورود به بحث مایل هستم مقدمهای را به محضرتان طرح کنم تا اهمیت فضای عمومی بحث واضحتر شود و آن عبارت از این است که در یک جمله به هم ریختگیهای فعلی کشور در بخشهای مختلف، محصول محاسبات غلط است. مفاهیم و محاسباتی در سالهای گذشته در بخشی از ساختارهای نظام پختوپز شد و بعد به عرصهٔ اجرا آمد؛ چون آن محاسبات دقیق و فنی و ناظر به بـوم و نیـازهـای ما نبـودند، امروز همه ما این بههـمریخـتگی را حـس میکنیم و انسان در بعضی جاها احساس میکند که یک گسستگی عجیبی به وجود آمده که اگر علاج فنی برای آن ارائه نشود، ممکن است هزینههای سنگینی را به نظام مبارک زمینهساز ظهور، تحمیل کند.
ما با پدیدهٔ محاسبات غلط روبرو هستیم؛ این حرف بنده است. بعضی افراد در مسائل کشور اظهار نظر میکنند ولی اظهار نظرهایشان توهمی و ناقص است. این علت اصلی مشکلات در بخشهای مختلف است. همه شما به یاد دارید که بعضی افراد از برجام چه توضیحی ارائه میدادند! حال که بیش از 5 سال است که از آغاز مذاکرات میگذرد، ما همه داریم متوجه میشویم که محاسبات برجام، توهمی و ناقص بود. موضوع در بخشهای دیگر هم به همین شکل است. کاهش ارزش پول ملی مربوط به تنظیم غلط سیاستهای پولی و مالی کشور است. ما در بخش نهاد خانواده با بالا رفتن پدیدهٔ خطرناک طلاق روبرو هستیم. تأثیر این مشکل در آسیبهای اجتماعی نگرانکننده است و باید برای آن برنامهای طراحی کرد. این بلیه در حوزههای مختلف، مردم کشور ما را تهدید میکند؛ بنابراین بهترین راه در این وضعیت این فعلی نیست که شما مسئولین کشور را به عنوان موضوع اصلی، به چالش بکشید. من مخالف مطالبهگری صریح و منطقی و مستدل از مسئولین نیستم؛ حتماً این کاری فنّی و خوب است ولکن باید توجه کنیم مسئله با مطالبه گری مدیریت نخواهد شد. همه دستگاههای تصمیمساز کشور دچار مشکل هستند و درست محاسبه و فکر نمیکنند. اجازه بدهید چند مثال بزنم تا برای شما واضحتر شود.
یکی از مهمترین دستگاههای تصمیمساز کشور، سازمان برنامه و بودجه کشور است. سازمان برنامه بودجه از سال 1327 برای کشور به اصطلاح با طراحی و محاسبه و ضرب و تقسیم اعداد و آمار، یک سری برنامه پیشنهاد کرده و یک سری از آنها هم اجرا شده است. خود دوستانی که در سازمان برنامه و بودجه هستند، میگویند از هر 10 بـرنامـهای کـه تـابهحال طراحی شده، شکست خورده است. این سخن ما نیست،
سخن خودـشان اسـت. بـنـده در زمـان تصـویـب بـرنامه ششم کشور، مکرّر گوشـزد کـردم که برنامه ششم هم شکست خواهد خورد. یادم میآید با رئیس کمیسیون تلفیق برنامه ششم مباحثه میکردیم، به ایشان عرض کردم برنامه ششم شکست خواهد خورد و اجرایی نخواهد شد. ایشان میفرمودند: برای عدم اجرای برنامه ششم، قانون مجازات میگذاریم. من به ایشان عرض کردم: این مشکل با قانون گذاشتن حل نخواهد شد، چرا که محاسبه توهمی بوده و واقعی نیست. هر چه قدر هم فشار بیاورید، باز اجرا نخواهد شد! الآن وسط برنامه ششم هستیم و همه اذعان میکنند که این برنامه اجرایی نخواهد شد. دستگاه تصمیمساز کشور به بیماری محاسبات غیرکاربردی مبتلا است. از نخبگان محترم خواهش میکنم که این را ببینید؛ اگر این معنا در کشور مورد توجه نخبگان قرار نگیرد، ما نمیتوانیم مسائل کشورمان را علاج کنیم. این حتماً باید محور بحثها باشد که چه طور باید از شرّ محاسبات مبتنی بر توسعه و محاسبات غلط راحت شویم؟
یک نمونه دیگر عرض کنم، یکی از برنامههای کوتاهمدت کشور برای توسعه، همین قانون بودجه سالیانه است. مجموعه دستگاه تصمیمسازی کشور، سالی یکبار به سمت تخصیص بیتالمال در پروژههای کشور میروند. حتماً پیگیری فرمودید که ما امسال حدود 12 تریلیون تومان بودجه داشتیم ؛ خب این را چه کسی تخصیص میداد؟ سازمان برنامه و بودجه. به کجا تخصیص پیدا میکرد؟ به بخشهای مختلف؛ مثلاً بخشی از این بودجه را به بانکها میدهند –بانکهای ربوی ناکارآمدی که خون مردم را در شیشه کردهاند و به مردم فشار وارد میکنند- و همچنین به بخشهای دیگر نیز داده میشود.حتماً گزارش تفریغ بودجه سال قبل را که منتشر شده، دیدید. در ردیف بودجه بالای 80 درصد جابجایی اتفاق افتاده ؛ یعنی یکچیز دیگری تصویب شده و در اجرا در جای دیگری مصرف گردیده است. این گزارش مراکز ارزیابی است -دیوان محاسبات کشور این گزارش را منتشر کرده- ما همیشه سؤال پرسیدیم پس چرا شما برنامهریزی میکنید؟ شما که نمیتوانید برای 1 سال به صورت درست برنامهریزی کنید، ملت چه اعتمادی نسبت به شما داشته باشند؟ این اتفاقات در حال رخ دادن است! در یک مورد دیگری که همیشه عرض کردهام، متأسفانه دستگاه کشاورزی به دنبال ایدۀ امنیت غذایی است. میگوید ما باید امنیت غذایی مردم ایران را تأمین کنیم. اصلاً هدف این است که ذیل هدف دوم سند توسعه پایدار به دنبال امنیت غذایی باشند. بعد گفته میشود قرار است این غذایی که تهیه میشود، از طریق گسترش کشت محصولات تراریخته باشد؛ یعنی به سمتی بروند که محصولات تراریخته را به قوت غالب مردم ایران تبدیل کنند. این قضیه خصوصاً درباره برنج در حال پیگیری توسط آنهاست که واقعاً خطرناک است! ببینید محاسبه غلط یعنی این؛ هر عاقلی متوجه میشود، غذا علاوه بر این قضیه، باید سالم هم باشد. بگذریم که سلامت غذا را با تناسب و متابولیسم تحلیل کنیم یا اینکه با قلب تحلیل کنیم؟ مبنای عالم آل محمد امام رضا در طبقهبندی غذاها متابولیسم نیست، مبنایشان مسئله قلب انسانهاست و مبنای دیگری در توصیه الگوی تغذیه دارند. به هر حال هر مبنایی را که بپذیریم –من نمیخواهم خیلی مناقشه کنم- واضح است که سلامت غذا مهم است. این آقایان میگویند نه! فقط امنیت غذا مهم است. محاسبه غلط این است. چاره چیست؟ چاره این است که سعی کنیم محاسبات درست را مطرح کنیم، این تنها راه است. تنها راه رفتــن به سـمـت ظـهور و حل مشکلات جامعه این است
که ما به مفاهیم دینی و اصول تفکر پیامبران باز گردیم. آنها دقیقتر مسئله را تحلیل میکردند. در روایت هست هیچچیزی وجود ندارد مگر اینکه در کتاب و سنت در مورد آن صحبت شده است. ما باید این را احیا کنیم؛ یعنی در مسئله تغذیه، مسئله امنیت، مسئله برنامهریزی، مسئله مدیریت شهری، مسئله پیشگیری از جرم، مسئله قانونگذاری، مسئله ورزش کشور و در هر مسئلهای که شما میگویید، ما باید برگردیم و با یک برنامهریزی دیگری ورود کنیم. تفکرات رایج غربی تجربه شده است! آزموده را آزمودن خطاست. یک سال یا دو سال نیست، 70 سال است که ما گرفتار این برنامههای غلط هستیم. این صحبت مقدماتی من است؛ لذا هر مقدار که وقت برای این جلسه بگذارید و گفتگو و تضارب کنیم که محاسبه صحیح چیست -حال در مجموعهٔ بخشهای مختلف کشور- این جهاد کبیری است که کشور را نجات میدهد ولی متأسفانه ما نسبت به آن غافل هستیم. در همین آستان قدس رضوی، جلسات محدودی به این موضوعات اختصاص پیدا کرده است. ما هنوز هم گرفتار بحثهای سابق در مباحثات هستیم؛ در حالی که الآن موضوعات جدید مطرح شده و من شنیدم که حتی بعضی از کارشناسان خود آستان قدس رضوی هم بر اساس همین نگاه معیوب، آستان قدس را ارزیابی میکنند و برای آن برنامهریزی میکنند. مسئله و مشکل ما این است. باید درباره این فکری کرد. من صراحت را ترجیح میدهم، چرا که ظلم اتفاق دارد میافتد و مردم در حال ناامید شدن هستند.اصلاً کجای برنامههای کشور بر اساس اسلام نوشته میشود که شما در جریان رسانهای خود به گردن اسلام میاندازید؟ بله درست است که باید با طلبهها برخورد جـدی داشـت کـه چـرا وارد حـوزههـای جـدید نشدند؟ این حرف درستی است ولی برنامههای فعلی ربطی به دین ندارد. اصلاً دولت فعلی، یک دولت نهادگراست و همـچـنیـن بـعضـی از کـارشـناسان آن بر اساس تئوریهای نئوکینزی
برنامهریزی میکنند. شکست دولت آقای روحانی، شکست تفکرات نهادگرایی است. البته ایشان عمامه هم دارد و گاهی آیات قرآن هم میخواند و تفسیر دینی هم ارائه میدهد ولی شخصیت آقای روحانی، یک شخصیت نهادگراست. آقای نوبخت، یک شخصیت نهادگراست. محل تولد مکتب نهادگرایی هم آمریکاست و نئونهادگراها هم در آنجا حرفهایشان را دارند میزنند. من آن روز یک گفتگویی کردم و گفتم سازمان برنامه و بودجه بر اساس نظریه نهادگرایی در حال برنامهریزی است و آقایان گفتند در دفتر ما تفکرات آمریکایی حاکم نیست. نخیر آقا هست! مشخص است که شما بر اساس نهادگرایی که محل تولد آن آمریکاست، برنامهریزی میکنید. چرا اینها را با صراحت نگوییم؟ ما طلبهها باید توبه کنیم که جمهوری اسلامی را به دست ما دادند و ما هم رفتیم مانند دوره قاجار و دورههای قبل، بحثهای قدیمی ناکارآمد را مطرح کردیم. این انتقاد حق و درستی است. ما کمکاری کردیم؛ اما معنای این حرف این نیست که برنامهریزی کشور به دست دین بوده است. سازمان برنامه و بودجه حتی به اندازه یک روز هم به دست تفکر انقلاب نبوده است. شاید خرمشهری که در آینده فتح خواهد شد، همین سازمان برنامه و بودجه باشد. چرا آقایان نتیجه کار خود را نمیپذیرند؟ چرا این کار را نمیکنند؟ چرا این قدر ترسو هستند؟ برادر عزیزم تو نهادگرایی! برادر عزیز تو نئوکینزی هستی! سیاستهای پولی و مالی کینز در این کشور شکست خورده است. بعد در رسانهها میگویند انقلاب اسلامی شکست خورده است. مگر اصلاً در این فضا، تفکرات انقلاب اسلامی حاکم بوده است؟ ببینید
وقتی به این مسائل ورود پیـدا نـمیکـنید، ایـن طـور میشود. تهمت و اثم مبین [گناه آشکار] است که بگوییم اسلام در سازمان برنامه و بودجه پیاده شده است. ما آن را رها کردیم. دیدید بعضی وقتها انسان خام میشود؟ ما طلبهها اول انقلاب خیال کردیم که کار تمام شده و خام شدیم! این موضوعات را به دست آقایان دادیم. هر روز یک اتفاق و مسئلهای رخ میدهد. جریان رسانهای هم القا میکند که این تقصیر قـم اسـت! اصلاً مـگر قـم ورودی بـه ایـن بحثها پیدا کرده؟ آیا برنامهها به دست قم بوده است؟ إنشاء الله قم متحول شود و فرصت انقلاب اسلامی را فهم کند. إنشاء الله این اتفاقات بیافتد. اینکه رهبری میفرمایند جنگ تبلیغی و رسانهای داریم، همین است؛ یعنی برنامهریزیهای غربی را به اسم انقلاب مینویسند! مردم حق دارند، طلبهها هم امضا کردند با یک روایتی مثل «اُطلُبُوا العلمَ و لَو بالصِّین» هر جور تفکر معیوب را امضا میکنند! ما وقتی اخباریگری میکنیم، مملکت بههم میریزیم. یکی از آقایان در قم مصاحبه کرده و میگوید: اسلام با اقتصاد سرمایهداری و اقتصاد بازار آزاد موافق است! من به ایشان پیغام دادم: برادر عزیزم یکی از مقالات کینز را بخوان. کینز به صراحت گفته ما باید حرص را مبنا قرار دهیم. ما باید به سمت مبنا قرار دادن ربا برویم. این را به صراحت گفته و لازم نیست که مداقه خاصی هم بکنید. وقتی میگویید من با اقتصاد آزاد موافقم، یعنی من با ربا موافقم. این اوج کمتوجهی بعضی از آقایان است. اینها مشکلات ماست. اگر میخواهید فکری درباره قضیه کنید، باید وقت بگذارید. ما ضربهاش را نمیخوریم، دین و ائمه دارند متهم به ناکارآمدی میشوند! چرا ما این ظلم را به دستگاه حق و حقیقت تحمیل مـیکـنیـم؟ مـردم عـادی نمـیتوانند اینها را تمییز بدهند! بلکه میگویند این جریان اسلامی ناکارآمد است. به آقایان که میگوییم چند جلسه جدی بگذارید، سختشان میآید و میگویند ما برنامه داریم! مگر برنامههای ما برای حفظ اسلام نیست؟ با برنامههای قبلی دیگر نمیتوان کار کرد! تحول در برنامهها را بپذیرید! این عرض بنده است. وارد بحث میشوم. یک مجموعه عظیم از این محاسبات غلط در اسناد بینالمللی گنجانده شده است و بعضی از آنها الآن در حال اجراست و برای بعضی هم زمینه اجرای آنها در حال آماده شدن است. اگر برای مسئله اسناد بینالمللی، چالش منطقی و مستدل و حکیمانه ایجاد نکنیم؛ اینها مجدداً پیاده میشوند و زندگی مردم به چالش کشیده میشود؛ یعنی وقتی اسم اسناد بینالمللی میآید، من فکر میکنم صدها محاسبه غلط به اسم علم، در آنها گنجانده شده است! این قضیه اسناد بینالمللی را از این حیث باید توجه نمود.برای اینکه هم با ماهیت اسناد بینالمللی و هم با چگونگی مقابله با آنها آشناتر شویم، من 9 سؤال را مطرح میکنم و در قالب این 9 سؤال، الگوی جدید نگهبانی از نظام را به محضرتان تبیین میکنم. همه این 9 سؤال بر یکدیگر ترتّب دارد؛ یعنی اولی باید فهم شود تا به دومی برسیم و دومی باید فهم شود تا به سومی برسیم و اگر مخاطب شما فرد فرهیختهای باشد، میتوان به یکی از سؤالها وارد شده و مباحثه کنید ولی به هر حال 9 سؤال جدی است. من شروع میکنم.
سؤال اول: آیا ما با یک سند روبرو هستیم یا با هجوم مجموعهای از اسناد بینالمللی؟
سؤال اول این است که آیا ما تنها با 1 سند روبرو هستیم یا با مجموعهای از اسناد بینالمللی؟ این اسناد چند تا هستند؟بسیاری از نخبگان ما اصلاً نمیدانند داستان اسناد بینالمللی چه مقدار گسترده است؟ بعضاً تنها گمان میکنند تنها سند 2030 یونسکو است که در ایام انتخابات لغو شد. ایـن را بـاید بررسی کنیم. ببینید خود سند 2030 توسعه پایدار، 17 آرمان اصلی است. این بخش اصلی سند هست و در حوزههای مختلف است؛ مثلاً شما ببینید حـوزههـای اسـنـاد بـیـنالـملـلی چـیسـت؟هـدف اول آن بـحـث رفـع فـقـر است.
وقتی صحبت راجع به اسناد بینالمللی میکنید، باید بدانید آنها راجع به موضوع رفع فقر جدیتر مباحثه کردهاند. این یک حوزه است. البته این ظاهر زیبایی دارد. ممکن است یک نفری بدون بحث علمی فریب بخورد و بگوید رفع فقر که چیز بدی نیـسـت و اتـفاقـاً هـدف خوبـی است. اما اگر به خود این اسناد رجوع کنید، میبینید فقر را به «نبود آزادی» و ذیل لیبرالیسم معنا کرده است. ما درکی از فقیر داریم و میگوییم فقیر کسی است که نان شب ندارد و خانه ندارد ولی آنها میگویند فقیر کسی است که آزادی گسترده ندارد. اصلاً یک معنای دیگری از فقر مدّ نظرشان است؛ لذا مثلاً خانمی که ازدواج میکند، چون با عقد حکیمانه ازدواج، انتخابهای عاطفی و جنسی خود را محدود میکند، این خانم از نظر سازمان ملل فقیر است؛ چون انتخاب گسترده ندارد! ببینید وقتی میگوییم محاسبات آنها غلط است، به کجا ختم میشود! کتب ضالّه دوران قدیم در برابر ضلالت اینها کم میآورند! یا مثلاً مردی که ازدواج میکند و متعهد به خانواده است، انتخابهایش محدود میشود.مثلاً در روایت هست اگر مردی در شهر محل زندگی خود بود و خود را به خانه نرساند و نزد همسرش نرفت، ملعون واقع شده و از رحمت خدا دور میشود. شما باید برای خانواده وقت بگذارید. اینها میگویند، نه این فقر است چرا که انتخاب را محدود میکند! انسان باید در هر شرایطی آزاد باشد که هر کاری میخواهد انجام دهد. اینها را باید بعداً بحث کرد.
هدف دوم، به صفر رساندن گرسنگی است. این هدف از ظاهر آن هدف قبلی خیلی زیباتر است. همانطور که توضیح دادم، از طریق تراریخته ها و راه حلهای معیوب دیـگر مـیخواهـند ایـن کـار را بـکـنـند؛ یـعنـی بـاز انحـرافی در ایـن مسئله هست.
هدف سوم، سلامت مطلوب و رفاه است. اسناد بینالمللی راجع به سلامت بحث کردهاند. WHO[سازمان بهداشت جهانی، یکی از آژانسهای تخصصی سازمانملل است؛این نهاد] یک سری راهبردها ذیل نظریات غلط برای سلامت پیشنهاد میکند.
هدف چهارم، آموزش با کیفیت است. هدف پنجم، برابری جنسیتی است. هدف ششم، آب سالم و تأسیسات بهداشتی است. هدف هفتم، انرژی پاک و قابل دسترس و هـدف هـشـتم، شـغـل شـرافـتمندانه و رشد اقتصادی است. هدف نهم، صنعت و نوآوری و زیرساخت است. ذیل این اهداف، خیلی حرفهای خطرناکی دارند که بعداً باید به آنها بپردازیم. معنای استراتژیهای صنعتی که اینها مطرح میکنند، این است که تسلط کارتِلهای اقتصادی را بر همه دنیا گسترش دهند ولی ظاهر آن این است که میگویند میخواهیم در صنعت نوآوری ایجاد کنیم. هدف دهم، کاهش نابرابریهاست. هدف یازدهم، شهرها و جوامع پایدار است. من همینجا داخل پرانتز عرض کنم که مشهد مبتلا به این مفهوم در حوزه مدیریت شهری شده است. بنده به طور مفصل در سال 94-95 سند توسعهٔ شهر مشهد را نقد کردم که کتابهای آن در دسترس است؛ یعنی اینجا که باید آستان قدس عالم آل محمد محور باشد، بر خلاف آن، مدیریت شهری این شهر را نظریات TOD و مفاهیم برآمده از اسناد بینالمللی مینویسند. إنشاء الله اگر توفیقی شد، راجع به خطرات شهر مشهد هم صحبت خواهیم کرد. من به حضرت آقای حسنزاده عرض کردم که ما راجع به پرونده بلعیده شدن شهر مشهد توسط سرمایهداران، مطالعات عمیقی داریم. خود افشا کردن این نقشههای خطرناک، کار مهمی است. مقابل این نوع مدیریت شهری که اینها دارند ترسیم میکنند، موضع بگیرید.
هدف دوازدهم، تولید و مصرف مسئولانه است. هدف سیزدهم، اقدام برای اقلیم است. هدف چهاردهم، زندگی زیر آب و هدف پانزدهم، زندگی روی زمین و هدف شانزدهم، صلح و عدالت و نهادهای توانمند است. مسئله هفدهم هم مشارکت برای اهداف است. ببینید محتوای آنها خیلی متفاوت است. از بحثهای محیط زیستی تا خانواده تا گرسنگی و فقر تا مسائل سیاسی و صلح و ... صحبت دارند! در یک جمله
میخواهم عرض کنم: اسناد بینالمللی به دنبال دگرگون ساختن سبک زندگی هستند! یعنی همان موضوعی که ما به عنوان حوزههای علمیه سعی میکنیم آن را بر اساس تفکرات انبیاء در ذهنها شکل دهیم! اگر کسی بخواهد مسئله سبک زندگی را از خانه انبیاء بگیرد، باید کاری برای این اسناد بکند. این یک اجمالی از 17 آرمان اصلی سند توسعه پایدار بود. این 17 هدف اصلی، 169 هدف فرعی هم دارد. اجازه بدهید من وارد این اهداف فرعی نشوم. داستان اسناد بینالمللی به این گستردگی است. یک نکتهای عرض کنم، من ماه رمضان داشتم بر روی این کتب ضاله کار میکردم و هنوز هم نتایج مطالعات را منتشر نکردم و هنوز در دفتر من هست. سند توسعه پایدار دارای ارجاع به 46 سند دیگر هم هست؛ یعنی هر کسی سند توسعه پایدار را پذیرفته-یعنی این 17 هدف اصلی و 169 هدف فرعی- در واقع 46 سند دیگر را هم پذیرفته است؛ مثلاً بیانیه آدیسآبابا . باید برای خود این بیانیه آدیسآبابا در یک جلسهای صحبت کنیم. این بیانیه، چارچوبهای مالی ما را باز تعریف میکند. این بحث خیلی مهمی است. مثال دیگر، اعلامیه دوحه درباره تریپس و بهداشت عمومی است. از همین بحث بهداشت عمومی دارند آموزشهای جنسی را در سنینی که ما مصلحت نمیدانیم، گسترش میدهند. اینها اسناد مهمی هستند که باید به آنها بپردازیم. همچنین گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد در هفتادمین مجمع عمومی درباره آمادهسازی مقدمات سازمانی مجمع سیاسی، که بحث پر انحرافی است. آنها یک آیندهای را برای دنیا تعریف کردهاند. همچنین برنامهٔ ODI که یک برنامه برای کمک به توسعه کـشـورهاسـت. بـه هـر حـال سـنـد تـوسعه پایدار به 46 سند دیگر هم ارجاع دارد.
پس این سؤال اول را به صورت اجمال توضیح دادم که ما با یک سند روبرو نیستیم بلکه با مجموعهای از اسناد بینالمللی روبرو هستیم و فعلاً تا سال 2030 گرفتار این مجموعهای که عرض کردم، هستیم؛ چون دولت ما قبول و امضا کرده که این سندها را پیاده کند؛ پس تا سال 2030 اینها در حال اجرا هستند؛ پس ما باید علاجی درباره این مسائل کنیم.
اینکه عرض میکنم ما بـایـد بـهطـورجدی اقدام کنیم، به خاطر این است که این اسناد در حال اجراست. من بیشتر این سؤال را نمیشکافم گرچه خود این مسئله، جلسات مجزایی میخواهد تا توضیحی تفصیلیتر راجع به اسناد بینالمللی بدهیم.
سؤال دوم: چند دسته اشکال به سند 2030 توسعه پایدار وارد است؟
سؤال دوم این است که چند دسته اشکال به سند 2030 توسعه پایدار وجود دارد؟
در این جزوه پیشخوانی که در محضرتان تقدیم شده ، بحث شده که ما 5 پرونده نقد برای اسناد بینالمللی تصور کردیم؛ یعنی در واقع معتقدیم 5 دسته اشکال به مجموعه اسناد 2030 توسعه پایدار وجود دارد.
پرونده اول اشکالات این است که تعارض حقوقی و تعارضات این اسناد با قانون اساسی چیست؟ این یک دسته اشکال است. این سند با اصول مختلف قانون اساسی در تعارض است؛ مثلاً این اسناد با اصل 10 قانون اساسی که راجع به خانواده است و اصل 110 و اصل 57 که موضوع آنها درباره سیاستهای کلان است، در تعارض است؛ یعنی با سیاستهای بالادستی که رهبر معظم انقلاب اعلام میکنند، در تعارض است. همچنین با اصل 13، 77، 125 در تعارض است. اصلاً دولت محترم قانون کشور را در این اسنادی که در حال اجرای آنهاست، در نوردیده است. اولین اشکال این است که چرا آقایان قانون را رعایت نمیکنند؟ نمیشود که بـه قانـون بـیتــفــاوت بــود! ایــن دســتــه اول اشــکــالات اســت.
پرونده دوم این است که اسناد بینالمللی نفوذ را قانونی میکند. خود این یک موضوع قابل توجهی است، یعنی قانونی شدن نفوذ. این خیلی حرف فنیای است. ما تابهحال فکر میکردیم نفوذ مخفی است. در این دوره اخیر به همت تدبیرهایی که اتفاق افتاده، نفوذ قانونی شده است! این مسئلهٔ مهمی است که شما باید به آن توجه کنید؛ یعنی ما با پدیدهٔ قانونی شدن مسئلهٔ نفوذ در کشور روبرو هستیم. نفوذ شامل امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و فکری است. هر نوع نفوذی که متصور است، در این اسناد هستند؛ مثال بزنم، نفـوذ امـنیـتی مـثل چیست؟ بر اساس سند 2030، قرار است اطلاعات ژنتیک ایران به خارج از کشور منتقل شود. شما میدانید اطلاعات ژنتیک، زیرساخت بیوتروریسم است. اگر اطلاعات سلولی و ژنتیک در دسترس دشمن باشد، میتواند ملت ایران را ترور بیولوژیک کند. این خطر امنیتی است. همچنین عرض شد که این اسناد خطر فرهنگی دارند؛ چه طور؟ من قبلاً بحث کردم از نظر اسناد بینالمللی، خانواده موضوعیت ندارد. از نظر اسناد بینالمللی «مرد+مرد+فرزند» و «زن+زن+فرزند» و «مرد+زن+فرزند» را خانواده میداند؛ یعنی اساساً بر اساس فرهنگ دیگری است. آقایان که درگیر بحثهای اجرایی هستند، دقت کنند؛ لذا اگر لفظ «خانواده» در اسناد بینالمللی آمده، اینچنین تعریفی دارد نه آن تعریفی که ما از خانواده داریم؛ لذا نفوذ فرهنگی هم متصور است. نفوذ فکری چه طور؟ آنها دائماً در حال گسترش تفکرات لیبرالیستی در اذهان مسئولین ما هستند؛ لذا مسئولین در جمهوری اسلامی به یک بلایی مبتلا هستند؛ دائماً کارشناسان سازمان ملل میآیند و ذهن اینها را بر اساس تفکر غربی که مد نظر سازمان ملل هست، تزریق میکنند! خود این داستانهایی دارد که در ادامه به آن میپردازم. این مسئله بسیار مهمی است؛ بنابراین چهار نوع نفوذ را در این اسناد بینالمللی میبینیم. پرونده سوم که باید در اسناد بینالمللی بحث شود، وجود تعاریف و معارف خاص ضد دینی است.
یعنی از بحث نفوذ خارج شوید. ما یک سری تعاریف پذیرفتهشده داریم. اسناد بـیـنالمـللی بـر اسـاس ایـن تـعـاریـف نـیـست بلکه بر اساس تعاریفی در تعارض با اینهاست؛ مثل آن تعریفی که از فقر به محضرتان گفتم. ما فقر را طور دیگری معنا میکنیم؛ مثلاً روایت دارد: «لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ» ما فقر را نبود «عقل» میدانیم ولی آنها فقر را نبود «آزادی» میدانند. یـک تـعـاریف خاصی مبنا است. شاید تا 40 مورد این تعارض تعاریف وجود داشته باشد؛ مثلاً «اقشار آسیبپذیر» در اسناد بینالمللی مورد بحث است. اقشار آسیبپذیر از نظر آنها، همجنسبازها را شامل میشود! میگویند در جوامعی مثل ایران، مردم این نوع را تقبیح میکنند و با لحن ویژهای با همجنسبازها برخورد میکنند و این باعث میشود که این اقشار، آسیبپذیر بشوند و ما باید کاری برای این اقشار آسیبپذیر انجام دهیم. همچنین تعریف خاصی از خشونت را مبنا قرار دادند. آنها روضه امام حسین را مصداق گسترش خشونت میدانند. دیدید که از کتابهای درسی مفاهیمی مثل انتظار و شهادت خالی میکنند. آنها که دنبال صلح جهانی هستند، میخواهند درگیری بین حق و باطل را که ریشهٔ ظلم است، نادیده بگیرند. اصلاً اگر دعوای حق با باطل نباشد، صلح به وجود نمیآید. اینها میخواهند بر روی این خط بکشند. اصلاً همه قرآن ما گزارشی است از دعوای حق و باطل. میگوید اگر شما از حق دفاع نکردید، جنگ اتفاق میافتد. میگوید باید از حق از دفاع کرد تا صلح گسترش پیدا کند. اینها میگویند صحبتی از جنگ حق و باطل نکنید. اگر من یکوقتی توفیق داشته باشـم، ظرف یک روزی میشود همه اینها را بحث کرد و این اسناد را خواند. ما یک
ده سالی گرفتار این مصیبتها هستیم؛ یعنی تا سال 2030 با این تعاریف روبرو هستیم. پرونده چهارم این است که افق اسناد بینالمللی مورد تأیید ما نیست. اسناد بینالمللی یک افقی تعریف کردهاند که عبارت است از «توسعهٔ پایدار» یعنی آرمانشهر اسناد بینالمللی، ایجاد «توسعهٔ پایدار» است. در حالی که آرمانشهر ما «ظهور ولیعصر» اسـت؛ یـعـنـی یـکـی از کارهای مهمی که انبیاء کردهاند این است که آمدهاند آیندهٔ تاریخ را بحث کردهاند. اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین» این آیندهٔ پیشبینیشده انبیاء است. اما اینها میگویند آینده، جوامعی صنعتی و توسعهیافته است؛ پس از حیث آرمان و افق هم اسناد بینالمللی با معارف ما در تعارض است.پرونده پنجمی که باید درباره اسناد بینالمللی بحث کرد، این است که باید جایگزین آنها را بحث کرد. نقد تنها خوب نیست. شما مثلاً میگویید این مدل آموزشی نه؛ خب چه چیزی جای آن گذاشتی؟ این را باید بحث کرد؛ پس در این پرونده پنجم به بحثهای اثباتی میپردازیم. از این سؤال دوم هم عبور میکنم، غرض جلسه بیشتر تکیه بر سؤالات پایانی است.
سؤال سوم: چرا نظام برنامهریزی کشور به پذیرش اسناد بینالمللی میل دارد؟
سؤال سوم: چرا نظام برنامهریزی کشور، میل به پذیرش اسناد بینالمللی دارد؟ چرا دائماً اینها را قبول میکند؟
بعضی میگویند مدیران کشور نفوذی هستند و به صراحت هم میگویند. کتاب منتشر میکنند و میگویند مدیران کشور به این دلیل جاسوس هستند و به آن دلیل، نفوذی هستند. ممکن است بعضی از آنها هم باشند ولی عمدهٔ مدیران کشور اینطوری نیستند بلکه برادران و فرزندان خود ما هستند. درست است که به لحاظ فکری، افکار آنها علـیل اسـت و تـفـکرات توسعهٔ غربی را مبنا قرار دادند ولی ما میدانیم که آنها جزو خانواده مردم ایران هستند. علت اصلی پذیرش اسناد بینالمللی این است که مفاهیم حاکم بر اسناد بینالمللی در دانشگاههای ایران تدریس میشوند. شما چه انتظاری از یک نفری که در دورهٔ تحصیلات تکمیلی خود، همین مفاهیم را برای او بحث کردند و اصلاً به خاطر همین مفاهیم هم به او مدرک دادند، دارید؟ علت اصلی این است که ما علوم انسانی غربی را در دانشگاههای خودمان آموزش میدهیم! لذا وقتی اسناد بینالمللی میآیند، اصلاً مسئول ما میگوید: این همان حرفی است که من در دوران تحصیل از استادم آموزش میدیدم. این همانی است که آن را راه حل میدانستم. این اعتقادی که من و شما نسبت به اسناد بینالمللی داریم، آنها ندارند. دقت میفرمایید؟ در واقع نمیتوان از یک طرف شما همان مفاهیم پایه جهانی را در دانشگاههایتان تدریس کنید و از طرف دیگر بگویید مسئولینی که از این دانشگاهها بیرون آمدهاند، این اسناد را نپذیرند! علت اصلی پذیرش اسناد بینالمللی این است که مسئولین ما همان مفاهیم را یاد گرفته و قبول دارند. اینکه گله میکنند و میگویند بعد از 4 دهه از انقلاب اسلامی، شما طلبهها به غیر از 52 باب فقهی که قبلاً داشتید، نرفتید طبقهبندی جدیدی از علوم اسلامی ارائه دهید و آن را مبنای آموزشهای جامعه قرار دهید. وقتی شما این کارها را انجام ندهید، وقتی مفاهیم جایگزینی وجود نداشته باشد، واضح است که سراغ مفاهیم غربی میروند. من نمیخواستم وارد انتقادات تند شوم ولی الآن دیگر دوران تقیه گذشته است؛ مثلاً شما در دانشگاه امام صادق علیه السلام چه درس میدهید؟ کتابهای گریگوری منکیو درس میدهید! مکتب نئوکینزی ها را تدریس میکنید. وقتی شما دارید کینز و تابعینش را آن هم در دانشگاه امام صادق تدریس میکنید! معلوم است که وقتی این نخبه بالا میآید، مفاهیمی که مورد وفاق و پذیرش اوست، اجرا میکند! ما داریم این کار را میکنیم. دانشگاههای خوب ما هم همان مفاهیم را تدریس میکنند. خدا مرحوم آیتالله مهـدوی را رحـمت کند. من یکوقتی به ایشان عرض میکردم: حاجآقا، بالاخره چه زمانی میخواهید این کتابها را تغییر دهید؟ ببینید این ضعفهای همه ماست. اگر حکم الهی بیاید، همه ما مؤاخذه میشویم. همه ما خرابکاریهای اساسی کردهایم. آدمهای خوبی هم بودند و زحمت هم کشیدند ولی همین مفاهیم را گسترش دادند. ما هنوز نفهمیدیم جمهوری اسلامی به یک علم متفاوتی احتیاج دارد. ما هنوز اینچنین معنایی را متوجه نشدیم. میخواستم راجع به دانشگاه رضوی هم صحبت کنم. دیگر صحبت نمیکنم. وقتی شما این مفاهیم را توضیح میدهید و بحث میکنید، خب اسناد بینالمللی هم بر روی این مفاهیم سوار است. البته جاسوسانی هم هست، نمیخواهم این را انکار کنم. مسئله یکسان شدن تفکرات مدیران ما با تفکرات ضد انقلاب است. اینها علاج میخواهد. اینها چیزی نیست که از آنها بگذریم. من وقتی همیشه به زیارت امام رضا میآیم، نمیدانم به حضرت چه بگویم؟ یعنی احساس میکنم به شدت از دست ما دلخور هستند. ایشان عالم آل محمد هستند و اولین دغدغهشان علم است. ما در حد اینکه این اسم را بیاوریم، ایستادیم و حرف زدیم. در حد اینکه مناظرات ایشان را تجمیع کرده و کتابی چاپ کنیم، تلاش کردیم. شیعه اینجوری نباید باشد که تنها مناظرات حضرت ابوالحسن را چاپ کند. خدا میداند مقصر اصلی، طلبهها هستند. شب اول قبر به کف پای طلبهها چوب خواهند زد و به آنها میگویند تو میتوانستی بروی بر روی روایات یک دهه یا دو دهه کار کنی و این بحثها را مطرح کنی ولی این کارها را نکردی. الآن هم در سال چهلم انقلاب اسلامی هستیم و میگوییم چه شده؟ رهبری خیلی حکیم هستند؛ میفرمایند با همین دولت کار کنید. یکی از دلایل همین است. مگر کس دیگری بیاید، تحولی پیشنهاد میکند؟ من که از حالت تقیه خارج شدم، بگذارید یک مقداری حرف بزنم. بچههای ما سراغ آن آقای شهردار سابق تهران رفته بودند و راجع به مدیریت شهری با او بحث کرده بودند. گفته بود: اگر فلانی بگذارد، من تهران را پاریس میکنم! یعنی تصور او از شهر مطلوب، شهر پاریس است. پاریسی که برند «شهر عشق» است و غرق فساد است. حال آیا این آدم بدی است؟ نه شخص خوب و نیروی انقلاب است ولـی مـفـاهیم غلـط را پـذیرفتـیم و قبول کردیم و همه ما هم به این درد مبتلا هستیم.
رهبری میفرمایند: این علوم انسانی ذاتاً مسموم است؛ یعنی شما برای کشتن یک نفر، هیچ کار دیگری لازم نیست بکنید. وقتی مفاهیم ذهنی او را تغییر میدهید، به راحتی او را از دستگاه انبیاء جدا میکنید. آن مرحومی که در این وضعیت فعلی کشور هم خیلی نقش دارد که الآن مرحوم شدهاند و دیـگر نیـسـتـنـد، در خـطـبه نـماز جمعه میگفتند: «در روایات باب ظهور هست که ولیعصر با مؤمنین در همه جای دنیا صحبت میکنند.» این باب را که دیدهاید؟ یعنی هر مؤمنی در هر جای دنیا که هست، ارتباط شخصی با ولیعصر دارد و سؤال خود را شخصی میپرسد و بعد میگفت: «ببینید تکنولوژی در آن عصر چه قدر پیشرفت کرده»؛ مثلاً کف دست شخص، یک دستگاه موبایلی هست. او نمیتوانست اینها را تصور کند.. اینها مسائل ما هستند؛ درکهای ناقص و غلط. در حالی که از مسلمات روایات ما هست که تکنولوژی مبتنی بر عقل، قبل از ظهور ولیعصر از بین میرود. تمام این شرکتهای ماشین و هواپیماها از بین میرود. در روایت دارد که ولیعصر -ارواحنا فداه- در منزل و چادر خودشان نشستهاند و زمینه ظهورشان فراهم میشود و بعد جنگهای عجیبی اتفاق میافتد و تمامی این نظم از بین میرود. حضرت مبتنی بر تکنولوژیهای روح محور شروع به بحث میکنند؛ مثلاً فرض کنید عمدهٔ مردم «طیالارض» پیدا میکنند. حال آیا دیگر ماشین به دردشان میخورد؟ اینها در روایات هست. مردم که عقلشان رشد پیدا میکند، حملونقلشان در صورت اضطرار با مـسـئلهٔ «طی الارض» هست. با این وسایل نیست. اینها در روایات ما، چیزهای
دیگری هستند و بحثهای دیگری هستند. خود اینها یک بحثی است؛ بنابراین راه سوم را هم جدی بگیرید. این آقای مسئول با آن شخص در سازمان ملل، هم مفهوم هستند! ما یک مناظرهای در کمیسیون تلفیق برنامه ششم داریم. إن شاء الله در آینده من آن را منتشر میکنم. با یک آقایی که در حدود 50 سال است که در سازمان برنامه و بودجه است و مغز متفکر همه دولتها از قبل از انقلاب بوده. ببینید انقلاب شده ولی هنوز هم هست! یعنی زمان شاه مشورت میداده و به دولتهای اول جمهوری اسلامی هم مشورت میداده و الآن هم مشورت میدهد! وقتی با آن آقا مباحثه میکردیم، به من در مقام دفاع از خودش میگفت: «من دو بار به بانک جهانی رفتم و ایدهٔ شفافیت را در ایران پیگیری دارم میکنم. یکبار با خرج خودم و یکبار هم با خرج بانک جهانی». میگفت: «در هر سفرم با چندین کـارشـنـاس بـانـک جـهـانـی تـبـادل عـلـمی مـیکنیم». به من میگفت: «میدانی کارشناسهای بانک جهانی -مثلاً به تعبیر طلبگی-، چه قدر ملّا هستند؟» حالآنکه در اوج ضلالت هستند. در ادامه میگفت: «من با آنها مباحثه کردم و الآن هم دارم کشور را به سمت مسئلهٔ شفافیت میبرم.» حالا همین مسئلهٔ شفافیت هست؟ همه پذیرفتهاند. همه میگویند در کشور باید شفافیت باشد. این ایده برای بانک جهانی است. من همینجا عرض کنم: شفافیت، فساد را قانونی میکند و جلوی فساد را نمیگیرد. میگویید به چه دلیل؟ دلیل آن روشن اسـت، روایــت از ابـی عـبـدالله الـصـادق هست: «اُصُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَدُ» ریشه فساد و کفر سه چیز است؛ حرص و استکبار و حسد. اگر برنامهٔ ما برای انسانها باعث ریشهکن شدن این 3 مسئله نشود؛ فساد هست. شما یک راه آن را میبندید، از جای دیگری فساد ادامه پیدا میکند. چرا؟ چون ریشه فساد خشک نشده. همین الآن من از آستان قدس رضوی به دوستان دولت میگویم: آقاجان! شفافیت در طی یک دهه آینده، فساد را قانـونی خـواهـد کـرد. میگویید چه طوری؟ میگوییم مثل قانون حقوقهای نجومی. حقوقهای نجومی، فساد قانونی بود. شما وقتی جلوی آن را میگیرید، او هم برای گسترش فساد، آن را تبدیل به قانون میکند. دهها مورد فساد قانونی در کشور داریم؛ مثال دیگری بزنم. إن شاء الله خدا سازمان صداوسیما را کمک کند که برنامههای تحلیلی قوی بگذارد. کلی برنامه برای مسئله شفافیت میسازد و میگوید ما میخواهیم شفافیت را حل کنیم. شفافیت را با ساختن یک اتاق شیشهای میخواهی حل کنی؛ مثلاً سایتی درست میکنی و حقوق همۀ مسئولین را نشان میدهی؛ مثلاً فلان مسئول فلان میلیون پول می گیرد. چرا فکر کردی اگر این کار را بکنی، جلوی فساد را گرفتهای؟ در آن صورت جلوی فساد از فیش حقوقی را گرفتهای ولی آن مسئول طراحیای می کند و از یـک جای دیگری فساد را جلو میبرد؛ لذا درباره جدول کشورهای بیفساد دنیا، من همیشه عرض کردم، این یک رنکینگ تخیلی است. ما کشور بدون فساد نداریم. درست این است که بگویید کشورها از لحاظ فساد قانونی و غیر قانونی چه وضعیتی دارند؟ مثلاً همۀ کشورهای اسکاندیناوی، فساد قانونی دارند؛ یعنی یک سری مسیرهای قانونی برای اعمال فساد –یعنی حرص و حسد و استکبار مسئولین- تعبیه شده. فساد در جمهوری اسلامی غیر قانونی است و این طور نیست که آنها جلوی فساد را گرفته اند و ما فساد را کنترل نکردیم؛ مثلاً دیدهاید که در مناظرات انتخاباتی می گویند: ایران از حیث فساد در فلان رتبه است. مگر کشورهای دیگر فساد ندارند؟ ببینید چه قدر می توان فنّی بحث کرد! محال است یک نفر حریص باشد و فساد هم نکند. امام صادق فرمود اصول الکفر ثلاث [الحرص و الحسد و الاستکبار]. ما این روایتها را نه میخوانیم و نه بحث و گفتگو میکنیم. پس بنده سؤال سوم را هم توضیح دادم. دوباره تکرار میکنم: چرا مسئولین ما اسناد بینالمللی را میپذیرند؟ چون همان مفاهیم مطرح در اسناد بینالمللی را در دوران آموزش به آنها یاد دادهاند و برای آنان جا انداختهاند.
سؤال چهارم: شکل اجرای اسناد بینالمللی در ایران چگونه است؟
(بحث از اینجا کمی جدیتر میشود) سؤال چهارم این است که شکل اجرای اسناد بینالمللی در ایران چگونه است؟ اسناد بینالمللی یک محتوا دارند یک شکل اجرا دارند؛ میشود [و باید] روی شکل اجرای آن نیز دقت کرد. اجازه دهید از روی بیانیه اینچئون شکل اجرای سند 2030 را برای شما بخوانم. ببینید در سایه غفلت حوزههای علمیه این اتفاقات دارد در کشور رخ میدهد. خواهش میکنم خوب دقت کنید: بیانیه اینچئون یکی از اسناد زیرساختی سند 2030 است. در اینچئون جمهوری کره در 21 می 2015 مورد وفاق واقع شده است. این بیانیه 20 ماده است؛ توصیه میکنم وقت بگذارید بیانیه اینچئون را بخوانید، متن پیچیدهای نیست. 20 ماده است؛ از ماده 12 تا 20 آن، شکل اجرای اسناد بینالمللی را بحث کرده است. یعنی گفته این اسناد بینالمللی را چگونه باید اجرا کرد. چون وقت جلسه محدود است؛ بنده فقط ماده 17 از آن را میخوانم؛ عین عبارات این بیانیه را قرائت میکنم شما ببینید که هـمـین کارهـا الان دارد در کـشـور رقـم مـیخورد! «ما همچنین یونسکو را به عنوان آژانس تخصصی سازمان ملل متحد در حوزه آموزش به ادامه مسئولیتی که به موجب رسالت خود بر عهده دارد به راهبری و انجام هماهنگیهای لازم برای اجرای دستور کار آموزش 2030 موظف میکنیم.» همه کشورها قبول کردهاند که "یونسکو" مدیر اجرای سند 2030 شود! یعنی چه؟ یعنی خلاف قانون اساسیتان! یعنی حکومت یونسکو در ایران! اینکه من عرض میکنم اسناد بینالمللی پُر از اقدامات خلاف قانون است، این یک مصداق آن همین است. مگر ما طبق قانون اساسی استقلال نداریم؟! طبق اصل استقلال، سازمان ملل نمیتواند در اینجا دفتر بزند و برنامهریزی کند. حالا آقایان رفتهاند این را امضا کردهاند. بعد این بند میگوید که یونسکو چه کار قرار
است انجام دهد: «در این راستا باید اقدامات کشورها بنابر موارد زیر را مدیریت کند» یعنی یونسکو این کارها را پیگیری میکند: «1. تداوم تعهد سیاسی» ببینید کشورها تعهد دادهاند که اسناد بینالمللی اجرا شود، اما چون در کشورها مخالف [اینگونه کارها] وجود دارد، این مخالفها چه کار میکنند؟ میآیند جلوی اجرای اسناد بینالمللی را میگیرند. یکی از کارهای یونسکو این است که برای تداوم تعهد سیاسی برنامهریزی کند. مثلاً در کشور ما این مرد شجاع، آیتالله خامنهای، جلوی اجرای هدف چهارم را گرفت. خب یونسکو چه کار کرد؟ طبق بررسیهای ما یونسکو اولاً اجرای سند 2030 را مخفیانه کرد ثانیاً بار اصلیاش را روی دوش NGOها انداخت. قبلاً در خود آموزش و پرورش، ستاد [اجرای سند] حضور داشت، وقتی جلوی آن مسیر را گرفتند آیا معنیاش این است که سند 2030 را متوقف کردند؟ نه. NGOها دارند این کار را جلو میبرند؛ خصوصاً NGOهای حوزه بهداشت. یعنی چـه؟ یـعنی طرح جایگزین ارائه دادند. با وجود اینکه جلوی طرح یک گرفته شد، اما الان طرح دوم سند 2030 در ایران پیاده میشود. «2. تسهیل گفتگو برای سیاستگذاری» از جمله اقدامات یونسکو این است که در کشورهای میزبان سند، گفتگو پیرامون سیاستگذاری حول اسناد را تسهیل کند. این یکی از کارهای مهمی است که یونسکو انجام میدهد؛ یعنی سعی میکند تا در همه رسانهها و همه وزارتخانهها گفتگو شکل بگیرد. این، کار بسیار مهمی است که با گفتگو مسأله را جا میاندازند. لذا اگر برخی اوقات اخبار سایتهای وزارتخانهها را مرور کنید، جزو برنامههای روتینشان این است که کارشناسان بینالمللی میآیند و فقط گفتگو میکنند. گفتگو ابزار جا انداختن است. پس این هم یک کار دیگر. «کار سوم. به اشتراکگذاشتن دانش و تدوین استانداردها» در آن جلسات گفتگو زمینه را آماده میکنند یک نوع دانش و کتب مرجع را به مسئولین ما آموزش میدهند. پس ذیل اجرای اسناد بینالمللی یکسری کتابهای خاص، دانش خاص و استانداردهای خاص به اشتراک گذاشته میشود. دقت میکنید فکر را چگونه جلو میبرند؟! اول تداوم تعهد سیاسی، دوم تسهیل گفتگو، سوم به اشتراکگذاشتن دانش. لذا یکی از کارهایی که سازمان ملل انجام میدهد چاپکردن کتب مرجع است. بر روی کتب مـرجع هم معاون وزیر یا شخص وزیر پاورقی یا پیشگفتار مینویسد و میدهد به همه
کارشناسان تا آنها آن را به عنوان راه حل بخوانند. این هم کار سوم. «4. پایش پیشرفت در جهت دستیابی به اهداف ویژه آموزشی» دائماً گزارش پیشرفت کار را یونسکو منتشر میکند و به رئیس جمهور و [دیگر مسئولین] میدهد. بعد در صداوسیمای خودمان هم برنامه دارند، همین دبیر کل یونسکو در شبکههای تلویزیونی خودمان میآید و میگوید ایران از لحاظ برابری جنسیتی در فلان رتبه است. پس ارزیابی هم یک کار دیگر است. حتماً میدانید که ارزیابی ابزار تحقیر و تجلیل است. یعنی شما را بر اساس یک شاخصی تحقیر میکنند و یا بر اساس شاخصی دیگر از شما تجلیل میکنند. خب این هم یک کار دیگر است. «برقراری پیوند میان ذینفعان ملی، منطقهای و جهانی برای راهبری اجرای دستور کار 2030 برای آموزش» مثلاً برای تیم 2030 در افغانستان، تیم 2030 در هندوستان و تیم 2030 در ایران جلسات مشترک تشکیل میدهند؛ یعنی برای ذینفعان ملی، منطقهای و جـهـانـی جـلسات مشترک میگذارند. کار آخرشان هم این است که «اقدام به عنوان رابط ملی آموزش در چهارچوب کلیه همکاریها برای تحقق اهداف توسعه پایدار» [دفتر یونسکو در هر کشوری] اساساً رابط ملی آن کشور با سازمان ملل میشود و خودش رأساً گزارش تهیه کرده و به بالا انتقال میدهد! توجه کنید که در قالب شکل اجرا دارند ذهنیتسازی میکنند، خواهش میکنم با گوش دل دقت کنید! در قالب شکل اجرا یک ساختاری پیشنهاد دادند که آن ساختار کار اصلیاش این است که ذهنیت مسئول ما را تغییر بدهد. یعنی در واقع شکل اجرا ابزار گسترش فکر سازمان ملل در کشور ما میباشد. اینجا سؤالی پیش میآید: شما چگونه انتظار دارید مسئولیـن جمـهـوری اسـلامی بر اساس تفکرات انقلاب و اسلام برنامهریزی کنند؟ مگر حوزه علمیه قم در این حوزهها ورودی دارد که مفاهیم اسلامی را به ذهن مسئولین برساند؟! ما این کارها را اصلاً انجام نمیدهیم! بنده سالهاست در حوزه علمیه قم به مدیران آن حوزه گفتهام، الان هم به حوزه مشهد پیشنهاد میکنم: آقاجان! حوزه باید یک تبلیغ تخصصی مسئولین راه بیاندازد. مسئولین بیش از مردم به تبلیغ احتیاج دارند؛ نوع آن هم باید متفاوت باشد. آن مسئول در وسط مفاهیم غلط است و شما برنامهای ندارید. آن وقت [برخی انتقادات ما] عقاب بلا بیان نیست؟ اصلاً بیانی برای اینهـا نـداریم، بحثی در این حوزهها نمیکنیم. آقاجان! انصافاً این غفلتها توبه ندارد؟! ما چند مسئول در این کشور داریم؟ چه کسی برای اینها مفاهیم دینی را تبیین میکند و جا میاندازد؟ هیچکس! از آنطرف سازمان ملل در قالب شکل خاص اجرای اسناد ذهنیتسازی میکند. پس این سؤال چهارم هم سؤال مهمی است: شکل اجرای اسناد بینالمللی چیست؟ حالا البته شکلها پیچیدهتر است. من فقط خواستم اصل این مطلب در ذهن شما شکل بگیرد. مواظب شکل اجرای اسناد بینالمللی در ایران باشید! شورای نگهبان باید مواظب شکل اجرای اسناد بینالمللی باشد؛ نباید فقط به محتوای اسناد بینالمللی توجه شود. این هم سؤال چهارم.
سؤال پنجم: با چه روشی محتوای مطرح در اسناد بینالمللی را نقد کنیم؟
سؤال پنجم این است که با چه روشی محتوای مطرح در اسناد بینالمللی را نقد کنیم؟ بالاخره میشود اسناد بینالمللی را باز کرد و خواند و عبارتی از آن بیرون آورده و آن را به نقد بگذارید. الان عمده نقدها همینگونه است! یعنی روش خاصی حاکم بر نقد در مورد اسناد بینالمللی وجود ندارد. ما یک روش برای نقد اسناد بینالمللی پیشنهاد دادهایم: گفتهایم هرگاه محتوای مطرح در اسناد بینالمللی با نُه امر در تعارض قرار بگیرد ما آن محتوا را نقد میکنیم؛ لذا نقدمان نظاممند و بر اساس یک ساختار فنی رقم میخورد. خب آن نُه مسأله چیست؟ 1. معرفةالامام: اولین مسألهای که در اسلام برای هدایت لازم است مسأله شناخت امام است بدون امام هدایتی محقق نخواهد شد. هرجا یک محتوایی در اسناد بینالمللی پیدا کردید که تنزل جایگاه امام را دنبال میکند آن محتوا باید به چالش کشیده شود. 2. علم: اهلبیت عصمت و طهارت یک تعریف خاصی از علم دارند؛ نگاه بیکنی به علم را قبول ندارند. بِیکِن میگوید Knowledge is power میگوید علم قدرت است علم ابزار تصرف است. یعنی آن معادلهای که میتوان با آن تصرف کرد. امیرالمؤمنین میفرماید: العِلمُ سُلطَانٌ. لفظ سلطان در روابط انسانی ظهور دارد. ببینید انسانها هرجا حضور دارند روابطشان را با سایر انسانها تنظیم میکنند؛ مثلاً پدرومادر در خانه، انسان بالادستی هستند و فرزندان انسان پاییندستی. یعنی تصمیمات پدرومادر بر تصمیمات فرزندان تأثیر دارد. در محیط کار، کارفرما آن کسی است که تسلط دارد و کارگر آن فردی است که تسلط را میپذیرد. در محیط آموزشی معلم تسلط دارد و شاگرد آن شخصی است که تسلط را قبول میکند. هیچ جمع انسانی ندارید مگر اینکه تنظیم روابط انسانی در آن یک اصل است وگرنه سلطه به سمت سلطه ظالمانه پیش میرود و روابط را به سمت ظلم مدیریت میکند. خب حضرت میفرماید اَلعِلمُ سُلطَانٌ. عـلـم آن مـعادلـهای اسـت کـه روابـط انـسـانـی را تـنظیم میکند؛ مثلاً اهلبیت به ما فرمودهاند که مدارا نصف عقل است. «مدارا نصف عقل است» یک معادله به شمار میرود. خاصیت آن چیست؟ خاصیتش این است که روابط انسانی را تنظیم میکند. آدمی که اهل مداراست کمتر به دیگران ظلم میکند. در رابطهاش با دیگران کمتر اصطکاک ایجاد میگردد. این علم است دیگر؛ منتهی علم مدنظر اهلبیت سلطان است و به بهینهشدن روابـط انـسـانی کمک میکند. اما بیکن میگوید Knowledge is power میگوید من معادلهای دارم که در طبیعت تصرف ایجاد میکند؛ مثلاً ریاضی، فیزیک و زیست معادلات بیکنی هستند. حالا اگر در اسناد بینالمللی سخن از گسترش علم آمده ولی با نگاه بیکن میخواهد این اقدام را رقم بزند ما باید با آن مقابله کنیم. من هـمـینـجا عـرض کـنـم کـه الـان مـا بـا 42 درصـد طـلـاق در شـهـر تهران روبروییم. یعنی چه؟ یعـنـی در عـاطـفـیتـریـن نـهـاد بـشـری، زن و شــوهــر بـا یکدیگر به اصطکاک میرسند. یک علتش این است که زن معادلات مدیریت شوهر را بلد نیست شوهر هم معادلات مدیریت زن را نمیداند. مثلاً اینها روایت دارد که آقایان تکبر نکنند و با صدای بلند به همسرشان بگویند ما تو را دوست داریم. همین جمله که میگویی تا آخر عمر در دل همسرت باقی میماند. این یک معادله است دیگر. حالا ما اینها را یاد نمیگیریم؛ لذا نتیجهاش 42 درصد طلاق میشود. من همیشه از فرصت استفاده میکنم برخی از معادلات خانواده را بحث میکنم: یکی از معادلاتی که بسیار کمک میکند رابطه زن و شوهر خوب شود مدیریت ملاقات اول بعد از جدایی یا ملاقات آخر بعد از حضور در خانه است. همه زن و شوهرها وقتی مرد از بیرون میآید یک ملاقات اول دارند؛ در روایـت دارد کـه اگـر کـسـی ملاقات اولش را خوب انجام دهد بهشت را به عنوان پاداش به او میدهند. روی این روایت درایه کنید! چقدر معادله عجیبی است! مثلاً مرد خسته است، دعوا هم کرده ولی تا به خانه میآید اولین تصویری که میبیند چهره تبرجیافتۀ همسرش است. کلاً از خاطرش میرود که بیرون بر او چه گذشته است! یعنی زن با همین برخورد اول عالی خود [رابطه خوبِ] کل آن چهار پنج ساعتی که در کنار یکدیگر هستند را تضمین میکند. دیگر این مرد مشکلاتش را داخل خانه نمیآورد. مرد هم وقتی به خانه میآید اگر با روی گشاده بیاید، (زن انتظاراتی دارد به هر حال چند ساعتی تنها بوده) همین که برخورد اول بشّاش باشد و همدیگر را تحویل بگیرند، این باعـث مـیشـود تمام فشاری که در خانه روی زن بوده مدیریت شود. مدیریت ملاقات آخر: وقتی مرد میخواهد سرکار برود، زن به استقبالش برود و آخرین تصویری که در ذهن شوهرش میگذارد لبخند خود باشد. اینها علم است. ما اینها را آموزش نمیدهیم؛ همهاش ریاضی یک، ریاضی دو، ریاضی سه، فیزیک یک، فیزیک دو، فیزیک سه. الان همه ما دکتر و مهندس هستیم و همه هم در خانههایمان مشکل داریم. ما باید علم نافع را مبنا قرار دهیم! حالا این العلم سلطان خودش نُه بخش است. معادلات علمی
اهلبیت بسیار گسترده است؛ ما نُه بخش آن را استنباط کردهایم. لذا ما وقتی انشاءالله بخواهیم مدارس مطلوبمان را راه بیاندازیم مثلاً راجع به شغل بحث میکنیم کسی که شغلش خراب شود زندگیاش تخریب میگردد. لذا شغل یک، شغل دو، شغل سه [به عنوان واحدهای درسی در مدارسمان قرار میدهیم] شغل مسأله بسیار مهمی است. ولی انسانها اطلاعاتی راجع به آنها ندارند. اینها را باید بحث کنیم. 3. نفی سبیل: هرچیزی که باعث تسلط دشمن شود باید جلوی آن را گرفت. 4. تربیت و تزکیه: باید روبروی هر پیشنهاد ضد تزکیهای ایستاد؛ چون اگر افراد تزکیه نشوند نقیّ نمیشوند و درونشان پاک نمیگردد و هم خودشان را اذیت میکنند و هم دیگران را. 5. پیشگیری از جرم و عبرت: یک جامعه خوب پر از عبرتآفرینی است. ما باید عبرتآفرینی کنیم. 6. قانون: قانون خوب یک جامعه را اصلاح میکند و جامعه بد یک جامعه را به بدی میکشاند. باید توجـه کـنـیم کـه قـانون بـد به مملکت ما تحمیل نشود. مسأله بعد مسأله بیان است، مسأله دیگر شاخصهای ارزیابی و مسأله آخر هم مسأله شغل است. نُه مسأله است که ما به آنها زیرساختهای هدایت میگوییم. ما مواظبیم که اسناد بینالمللی این نُه موضوع را به چالش نکشد. پس نقد ما یک نقد قاعدهمند و روشمند است. میگویید که تناسب یا عدم تناسب اسناد بینالمللی را با زیرساختهای هدایت میسنجیم. پس ببینید نقد ما ذوقی نیست. نقد ما در حوزه علمیه قم به اسناد بینالمللی نقدی نیست که واتیکان به این اسناد وارد آورده است. یک نوع نقدی است بر اساس تناسب یا عدم تناسب اسناد بینالمللی با زیرساختهای هدایت. خب این هم سؤال پنجم.
سؤال ششم: ویژگی اصلی الگوی نگهبانی از نظام در مقابل هجوم اسناد بینالمللی باید چه باشد؟
سؤال ششم: الگوی نگهبانی در مقابل هجوم اسناد بینالمللی چه ویژگیهایی دارد؟ ببینید در سؤال چهارم بنده شکل اجرای اسناد بینالمللی را توضیح دادم: عرض کردم در قالب اجرای اسناد بینالمللی، مسأله تغییر ذهنیت مسئولین دنبال میشود. در سؤال پنجم محتوای اسناد بینالمللی را از حیث تناسب یا عدم تناسب با زیرساختهای نُهگانه هدایت سنجیدم. یعنی هم در سؤال چهار و هم در سؤال پنج یـک مـسألهای واضـح شـد آن مـسـأله چـیست؟ مسأله این است که در قالب اسناد بینالمللی دارند ذهنیت مدیران ما را تغییر میدهند. این اتفاقی است که دارد رقم میخورد. یعنی از مفاهیم دینی دورشان میکنند و آنان را به سمت مفاهیم سکولار میبرند. سؤال چهار و پنج این معنا را به ما منتقل میکند. بنابراین در سؤال ششم نگهبانی از نظام باید به شکلی باشد که ذهنیت مدیران ما را بر اساس مفاهیم دینی و اسلامی بازسازی کند. هرکس این کار را انجام دهد دارد از نظام نگهبانی میکند. خب حالا چگونه این کار را انجام دهیم؟ ما عرض کردهایم که مهمترین ویژگی الگوی نگهبانی از نظام، نظام مقایسه است. خواهش میکنم خواهران و برادران گرامی گُل بحث بنده همین است دقت بفرمایید! ما در مجموع اصطلاحات الگوی پیشرفت اسلامی اصطلاحی داریم که بسیار حیاتی است و آن همین اصطلاح نظام مقایسه اسـت. مـیگویـیـم کار فقیه و طلبه، نظام مقایسه است. نظام مقایسه یعنی چه؟ یعنی مقایسه رشد نسبت به غیّ. ببینید قرآن چه میفرماید؟ اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ «لا إِکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ» میگوید لازم نیست اکراهی اتفاق بیافتد یعنی شما از ابزار جبر استفاده کنید لازم نیست شما مدیریت جبری داشته باشید. چرا؟ میگوید «قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ» به علت اینکه در قرآن رشد و غیّ تبیین شده است. یعنی ویژگی اصلی کتاب خدا تبیّن رشد از غیّ اسـت. مـیگوید این رشد است و این غی است حالا «إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» . یا مثلاً امیرالمؤمنین میفرماید (خواهش میکنم این روایات را دقت بفرمایید) «إِنَّکُم لَن تَعرِفُوا الرُّشدَ حَتَّی تَعرِفُوا الَّذِی تَرَکه» ایشان میفرماید شما رشد را نمیفهمید تا وقتی که کسی را که تـرک رشـد کرده بشناسید. مثلاً یکی از مصادیق رشد، ازدواج است. ازدواج انسان را رشد میدهد. امیرالمؤمنین میفرماید شما ارزش ازدواج را درک نمیکنید تا حال و هوای این مجردای مفلوک را ببینید. میگوید وقتی انسان مجرد را دیدی که آسایش و آرامش ندارد و هزارتا مشکل دیگر هم دارد آنوقت قدر ازدواج را میفهمید. یا مثلاً وقتی میخواهی بفهمی حرمت ربا تا چه اندازه رشد ایجاد میکند برو نکبت رباخوار را ببین. ببینید حضرت فنّی بحث میکنند نمیفرماید «اِنَّکُم تَعرِفُوا الرُّشدَ حَتَّی تَعرِفُوا الغَیَّ» بلکه میفرماید «إنَّکُم لَن تَعرِفُوا الرُّشدَ حَتَّی تَعرِفُوا الَّذی تَرَکه» یعنی تجربه ترک رشد را باید بررسی کنیم. این نظام مقایسه است. ما انسانها اینگونه هستیم باید حتماً رشد و غی را بفهمیم تا هدایت پیدا کنیم. نمیشود فقط راجع به رشد سخن گفت؛ عیبی که امروزه به مباحث دینی وارد است این است که ما راجع به رشد صـحـبـت مـیکنیم در حالی که این روایت روایت روشی است میگوید ای طلبه! ای عالم! ای فقیه! هر وقت خواستی وارد بحث شوی قبل از اینکه راجع به رشد صحبت کنی برای مخاطبت نسبت به ترک رشد معرفت ایجاد کن. پس ما ناظر به این روایات و آیات میگوییم وظیفه فقیه نظام مقایسه است. فقیهی که بین رشد و غی نظام مقایسه نکند نمیتواند هدایت ایجاد کند. مثلاً آیت الله خامنهای در این ایام برای مردم ایران دو نظام مقایسه انجام دادند: یکی در زمان فتنه سال 1388: آن جریان گفت در انتخابات تقلب اتفاق افتاده است. خب رهبری چه کار کردند؟ رهبری یک برنامهای ریختند برای اینکه مردم را نسبت به این حرف غلط آگاه کنند. برنامهشان چه بود؟ برنامهشان این بود که وضعیت جبهه دشمن را دائماً تبیین میکردند. لذا بعد از نُه ماه مردم فهمیدند که انتخابات بهانه است اصل نظام و اصل دین نشانه است. یعنی نرفتند به سمت اینکه دعوا راه بیاندازند و "مدیریت بحران" کنند. در یک مورد دیگر هم در قضیه برجام است: یک حرف غیّای توسط برخی مطرح شد که مذاکره با آمریکا مشکل مردم ایران را حل میکند. رهبری اجازه نظام مقایسه دادند؛ اجازه دادند نظریه سیاستخارجه توسعهگرا که زیرساخت برجام است اجرا شد و همه مردم فهمیدند که این نظریه نظریۀ غلطی بود. رهبری در اینجا نیز هدایت کردند. حالا این اختصاصی به رهبری ندارد؛ مثل این روایتی که گفتم همه باید نظام مقایسه کنند.
حالا شما از این منظر منبرهای آقایان را نگاه کنید! کتابها را نگاه کنید! میبینید خالی از نظام مقایسه است. وقتی نظام مقایسه نباشد تبیّن رشد از غیّ اتفاق نمیافتد. حالا اگر میخواهید از نظام نگهبانی کنیم باید "شورای نگهبان" وارد وادی نظام مقایسه شود. این حرف بنده است. شورای نگهبان نباید فقط بگوید که فلان قانون مخالف شرع است و فلان قانون مخالف قانون اساسی است. یعنی کار اصلیاش نباید کار حقوقی باشد بلکه وقتی در مورد لوایح برای نمایندگان مجلس اظهارنظر میکند باید بگوید اگر این پیاده شود مثلاً این مشکلات را به وجود میآورد. یعنی الگوی نگهبانی از نظام باید بر مبنای نظام مقایسه باشد. چرا؟ چون اسناد بینالمللی دارند ذهنیت میسازند. اسناد بینالمللی که فقط ماهیت حقوقی ندارند. الـبته نـه ایـنـکه نـمـیشـود بـحثی را راجـع بـه ماهـیت حقوقی آن مطرح کرد. دقت میفرمایید گُل بحث بنده کجاست؟ ببینید همه فکر میکنند اسناد بینالمللی را باید از حیث الزامآور بودن یا الزامآور نبودن بررسی کرد؛ مثلاً حق شرط یا حق تحفظ را بحث میکنند و با این اسناد برخورد حقوقی دارند. در حالی که با این توضیحاتی که بنده دادم واضح شد اساساً رسالت اصلی اسناد بینالمللی القای یک ذهنیت خاص از حکمرانی است، اسناد بینالمللی دارد یک نوع حکومت کردن را به مسئولین ما آموزش میدهد. حالا شما میگویید این نوع حکمرانی مبتنی بر لیبرالیزم غلط است؛ خب راهش این است که حکمرانی مبتنی بر لیبرالیزم را به صورت بخشی و کلان دائماً با حکمرانی اسلام مقایسه کنید وگرنه هدایت در ذهن مسئولین رقم نخواهد خورد. همین معنایی که بنده محضر آیت الله جنتی در آن جلسهای که پیرامون همین مسأله تشکیل شد عرض کردم. یعنی شورای نگهبان ما باید الگوی نگهبانی از نظام را ارتقا دهد. البته این بخشی که الان دارد روی آن کار میکند هم قطعاً لازم است مثلاً تشخیص صلاحیت میکند یا قوانین را از حیث حقوقی هم بررسی میکند؛ لذا ما میگوییم الگوی نگهبانی باید "تکمیل" شود. تکمیل آن نیز به معنای آن است که مـبنـای نـظام مـقایسـه را اصـل قـرار دهـد حـالا چـگونه این کار را انجام دهد آن را انشاءالله بحث میکنم. آن دیگر بخش اجراییاش است. پس تا حالا شد شش سؤال. ما قدم به قدم ضعف الگوی نگهبانی فعلی از نظام را تشریح کردیم. بله! ما شورای نگهبان داریم ولی به دلیل اینکه شورای نگهبان نظام مقایسه نمیکند ذهنیت مسئولین دارد به سمت یک ذهنیت لیبرال انتقال پیدا میکند. در مورد همه دولتها هم همینگونه بوده است. در حالی که اگر نهادهای نگهبان از نظام به سمت نظام مقایسه بروند میتوانیم با مسئولین داخل نظام تفاهم کنیم که چگونه باید حکمرانی کنند. این بحث بنده است. پس نظام مقایسه میان حکمرانی مبتنی بر اسلام و حکمرانی لیبرال. این باید مبنا شود. حالا چگونگیاش را بحث میکنم. بنده به حاجآقای جنتی عرض کردم ما حاضریم به شورای نگهبان کمک کنیم از همین فردا وارد عـرصـه شـود؛ یـعـنی پـیـشـنـهـاد مـا بـسـیـار عـمـلـیـاتـی اسـت.
سؤال هفتم: چه ظرفیت حقوقی و قانونی مشخصی در قانون اساسی برای این الگوی جدید نگهبانی از نظام وجود دارد؟
سؤال هفتم را هم بخوانیم: ظرفیت حقوقی و قانونی، چه در قانون اساسی و چه در قوانین عادی برای این الگوی جدید نگهبانی از نظام وجود دارد یا نه؟ سادهتر بگویم: آیا اگر ما بخواهیم الگوی جدید نگهبانی از نظام را مبنا قرار دهیم باید قانون اساسی را تغییر دهیم یا به استناد اصول همین قانون اساسی میشود همین کار را جلو برد؟ به نظر ما به استناد همیـن اصـول قـانون اسـاسی میشود همین کار را کرد. مثلاً به کدام اصول آن؟ اجازه دهید برایتان بخوانم. مثلاً در مقدمه قانون اساسی یک عنوانی وجود دارد به اسم شیوه حکومت در اسلام. مقدمه قانون اساسی را ببینید! اساساً نویسندگان حکیم قانون اساسی این را در مقدمه گذاشتهاند، بنده از روی مقدمه قانون اساسی میخوانم: «حکومت از دیدگاه اسلام برخاسته از موضع طبقاتی و سلطهگری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی همکیش و همفکر است که به خود سازمان میدهد تا در روند تحول فکری و عقیدتی، راه خود را به سوی هدف نهایی بگشاید» هرکس این را نوشته حکیم بوده است؛ میگوید حکومت بر اساس رشد فکری است! دارد حکومت مدنظر اسلام را توضیح میدهد میگوید اگـر مـیخواهید حکومت اسلامی داشته باشید باید در مردم تحول فکری ایجاد کنید.
ببینید چقدر قشنگ توضیح داده است! ما قانون دیگری نمیخواهیم. همین قوانین معطلاند. شورای نگهبان مگر حافظ قانون اساسی نیست؟! به استناد همین بخش مقدمهای میتواند ورود پیدا کرده و بین حکمرانی با نگاه اسلام و حکمرانی با نگاه لیبرالی نظام مقایسه انجام دهد. خب عبارات بعدی را ببینید! «ملت ما در جریان تکامل انقلابی خود از غبارها و زنگارهای طاغوتی زدوده شد و از آمیزههای فکری بیگانه خود را پاک کرد و به مواضع فکری و جهانبینی اصیل اسلامی بازگشت. اکنون برآنست که با موازین اسلامی جامعه نمونۀ اسوۀ خود را بنا کند» و الی آخر توضیح داده است ولی دیگر کفایت میکند، فکر کنم متن روشن است. الان شورای نگهبان ما که از این قانون اساسی حفاظت میکند این کارها را انجام میدهد؟ یعنی دارد برنامهریزی میکند برای اینکه ارتقای فکری در مسئولین و مردم ایجاد کند. این کار مـعطل مانده است. حالا بندهای دیگر هم در قانون اساسی وجود دارد ولی چون بنده میخواهم بحث را ادامه بدهم به همین عبارات صریح اکتفا میکنم. اصلاً دارد میگوید حکومت مبتنی بر اسلام تفکربنیان است. حالا حوزه علمیه ما دارد این فکرها را تولید میکند و با مسئولین ما –به اصطلاح رکیک- به اشتراک میگذارد؟! حوزه علمیه که این کارها را نمیکند؛ اساساً مسأله اصلاح فکری را تعطیل کردهایم. ممکن است یک عالمی این کار را بکند ولی من دارم میگویم ساختارهای حکومتی ما و شـورای نـگـهبان مـا بـاید ایـن کار را انجام دهند. خب این هم شد سؤال هفتم.
سؤال هشتم: الگوی نگهبانی از نظام بر اساس کدام نظریات تئوریزه میشود؟
سؤال هشتم که سؤال بسیار مهمی است. الگوی جدید نگهبانی از نظام بر اساس کدام نظریات تئوریزه میشود؟ بالاخره الان باید یک فکری باشد که بگویید من از این فکر استفاده میکنم و با تفکرات لیبرال مقایسه میکنم. آیا این نظریات و تئوریها وجود دارد یا باید تولید کنیم؟ بله وجود دارد. یک مرکزی میتواند اینها را تجمیع کند. یک کارهایی باید در آینده انجام دهیم تا این نظریات تکمیل شود ولی همین الان در حوزه علمیه قم و در حوزه علمیه مشهد یک متفکرانی وجود دارند که نظریه دادهاند. شـورای نـگهبان از ایـن نـظریات اسـتفاده کند و با نظریات لیبرال مقایسه کند. مثلاً جناب آقای واسطی در مشهد –من از همشهریهای شما بگویم- ضمن اینکه بنده انتقادات خاص خودم را به ایشان دارم اما مثلاً ایشان یک الگوی تولید نان دارند. خب این را میتوانیم استفاده کنیم برای اصلاح مسأله نان در کشور. میدانید که نان یک مقوله بسیار مهمی است. مثلاً امام صادق فرمود که نان را از بیرون نخرید که فقیر میشوید؛ نانوایی کاری است که باید در خانه انجام گیرد. حالا این حدیث را من اگر وقت داشتم نیمساعت توضیح میدادم که فقری که حضرت میفرماید چیست. میفرماید گندم را از بیرون خریدید عیبی ندارد ولی نان را از بیرون نخرید. خب این را مقایسه کنید: فوائد تولید نان در خانه با عوارض تولید نان در بیرون؛ آنگاه آرامآرام ذهنیت مسئولین بخش آرد و نان کشور اصلاح میشود. مثلاً میدانید ماندگاری آرد نسبت به ماندگاری گندم پایینتر است، آنوقت وقتی شما نان را از بیرون تهیه میکنید چـون بایـد با حـجـم زیاد تولید گردد بایستی افزودنیهای فراوان ضد سلامت به آرد زده شود در غیر اینصورت آرد فساد پیدا میکند. پس وقتی نان را بیرون از خانه تهیه میکنیم به فقر غذایی نیز مبتلا میشویم. اینها همه در حالی است که گندم درجه فساد کمتری نسبت به آرد دارد. اینهمه نانوایی روزانه یک آرد فراوانی میخواهند، دولت که نمیتواند روز به روز برای آنها تهیه کند. باید از مدتها قبل مثلاً سهمیۀ یکماه نانواییها را آرد کند بنابراین ماندگاری آرد را باید ارتقا دهد. خب الان ماندگاری آرد با چه چیزی اتفاق میافتد؟ این مواد افزودنی همگی ضد سلامت هستند. پس باید مقایسه کرد. حالا من خواستم فقط به عنوان مثال از بحث نان استفاده کنم. الگوی تولید نان آقای واسطی بسیار خوب است. این را مقایسه کنیم. یا مـثـلاً مـا در شـورای راهـبـردی الـگوی پیشرفت اسلامی یک نظریهای داریم به اسم «نظریۀ پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم» . این نظریه نحوۀ پیشگیری و مقابله با جرم را توضیح میدهد؛ این را میتوانید با کنوانسیون مریدا مقایسه کنید. میدانید قـوه قـضـایـیه متأسفانه کنوانسیون مریدا را به عنوان یک راه حل برای مقابله با فساد پذیرفته است. پس میتوانید از نظریۀ پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم استفاده کرده و ضعفهای کنوانسیون مریدا را نشان دهید. یا مثلاً ما در شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی یک نظریهای دادهایم به عنوان نظریۀ «بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت» این نظریه توضیح میدهد که نهاد خانواده را چگونه فربه کنیم. میتوانیم از این استفاده کرده و هدف پنجم سند توسعه پایدار را که برابری جنسیتی است به چالش بکشیم. ما در خود نقشه الگوی پیشرفت اسلامی هشتاد و خردهای نظریۀ بخشی داریم. تازه ما یک مجموعه هستیم. کار ما هم در کشور همین است. یعنی دوستانی که مباحثات الگوی پیشرفت اسلامی را دنبال میکنند اطلاع دارند ما کار دیگری در کشور انجام نمیدهیم. همین یک کار را پیگیری میکنیم: 81 نـظریـهمان را در جلسات مطرح کرده، به تبیین و مقایسه با سایر نظریات میگذاریم. شورای نگهبان میتواند از این نظریات استفاده کند. من بیش از ده مرکز را در قم و مشهد و تهران میشناسم که همه اینها نظریه تولید کردهاند ولی متأسفانه نظام و خاصتاً شورای نگهبان از اینها استفاده نمیکند. بله اختلافاتی هم بین جریاناتی که برای جامعه الگوپردازی کردهایم هست ولی اینها افراد ملّا و توانمندی هستند؛ بنده در طول دو دهه گذشته تقریباً با همه آنها مرتبط بودهام، آراء و آثارشان را دیدهام اینها از هـمـان طـلـبـههـای پیشتاز دوره انقلاب اسلامی هستند که «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» به خط زدهاند و حرفهای جدیدی را با نگاه اسلامی مطرح کردهاند. پس ما الان فقدان تئوری هم نداریم. فقدان منصوصات قانون اساسی و قوانین عادی را هم نداریم؛ یعنی شورای نگهبان متهم نمیشود به اینکه قانون جدید میخواهد، حکم حکومتی هم حتی نمیخواهد با همین قوانین موجود میتواند کار را جـلـو بـبـرد و بـر اسـاس ایـن نـظـریـات هـم مـیتـوانـد نـظـام مـقایسـه کـنـد.
سؤال نهم: برنامههای کوتاهمدت برای مقابله با هجوم اسناد بینالمللی چیست؟
و اما سؤال پایانی که باید بحث کنم این است که برنامههای کوتاهمدت مقابله با هجوم اسناد بینالمللی چیست؟ یعنی فعلاً میانمدت و بلندمدتش را کاری نداریم از همین فردا چه کار کنیم؟ دهها برنامه را میشود برای ارتقای نگهبانی بحث کرد یکی از اینها همین تبیین الگوی جدید نگهبانی از نظام است که برای مسئول و نخبه ما تصویر شود که میتوان یکجور دیگر هم از نظام نگهبانی کرد. پیشنهاد میکنم خود این جلسات را دستکم نگیرید. بنده به حضرت آیت الله رئیسی و دوستان دلسوز آستان قدس پیشنهاد میکنم که این مرکز جهانی هدایت را، آستان قدس را به یک مرکز تصمیمسازی تبدیل کنند. شروع کنند جلسهگذاشتن برای بررسی ایدهها و نظریات، سپس اینها را منتشر کنند. مـصداق «مِنهُ یُفِیضُ العِلمُ الی سائِرِ البِلادِ» است که در روایات دارد قبل از ظهور حضرت ولیعصر از فیضیه، از قم به سایر بلاد علم افاضه میشود. این برای قبل از ظهور است. این کارها را میشود انجام داد؛ در دانشگاهها به خط بزنید! نگذارید متهممان کنند به اینکه راه حل نداریم. نخیر آقا! دست ما پُر از راه حل است. من به مدیران صداوسیما گفتم صداوسیما بیاید این تفکرات را معرفی کند. آنوقت این میشود برنامه اول کوتاهمدت. برنامه دوم کوتاهمدت این است که شـورای نـگهبان گزارش ارزیابی قوانین را که منتشر میکند خصوصاً در مورد قوانین مادر، متعرض نظریۀ حاکم بر قوانین هم بشود. میدانید هر قانونی ذیل یک نظریهای تصویب میشود و شورای نگهبان خود آن قانون را بررسی میکند. در حالی که اگر بخواهد نظام مقایسه را مبنای کار خود قرار بدهد باید به ارزیابی نظریۀ حاکم بر آن قانون ورود پیدا کند. پس شورای نگهبان ورود پیدا کند و حتی فقط برای مسئولین و رسـانهها بـفـرسـتد؛ من نمیگویم راجع به همه قوانین ولی مثلاً وقتی شورای نگهبان میخواهد در مورد قانون بودجه کشور یا حول برنامههای توسعه کشور اظهارنظر کند إنقلتهایی هم به نظریات حاکم بر آنها وارد کند. یعنی چه؟ یعنی از نهاد شورای نگهبان مفاهیم غلط را به چالش بکشد. تا حالا ما در حوزه علمیه قم و در نشستها این کارها را میکردیم اما این باید به یک گزارش حکومتی تبدیل شود. وقتی منزلت آن ارتقا پیدا کند چه نتیجهای دربردارد؟ این بحثها جدیتر گرفته میشود. این کار دوم است. این را میتوان از همین فردا راجع به قوانین مادر انجام داد. چرا شورای نگهبان فقط بررسی حقوقی میکند؟ چرا به نظریات حاکم که حاوی مفاهیم ضداسلامی هستند توجهی نمیشود؟ در حالی که قانون اساسی مبنای حکومت اسلامی را ارتقای فکر و به چالش کشیده شدن تفکرات غلط میداند. این هم از اقدامات کوتاهمدت به شمار میآید. دهها اقدام دیگر هم میشود انجام داد که بنده دیگر مزاحمتی نمیکنم.
خاتمه: آزمودهشدن الگوی نگهبانی در فعالیتهای الگوی پیشرفت اسلامی و کسب درصد بالایی از موفقیت با اجرای این الگو
عرایضم را جمع کنم: ببینید الگوی
نگهبانی از نظام باید بر مبنای نظام مقایسه بازتعریف شود و از وضعیت حقوقی
فعلی ارتقا پیدا کند. این حرف اصلی ما است. یعنی مغز این الگو نظام مقایسه
است که الان ما در نظام این کار را نمیکنیم. خب اگر این کار را نکنیم چه
اتفاقی میافتد؟ هیچکس در کشور وظیفه هدایت ذهنی مسئولین را به عهده ندارد؛
غیر از این جلساتی که رهبری سالیانه میگذارد و در جلسات خصوصی با مسئولین
صحبت میکند که تفاوتها را متوجه شوند. مثلاً ایشان دهه را به نام دهه
پیشرفت و عدالت نامگذاری میکنند. بعد آقا میگویند مرکز الگوی اسلامی
ایرانی پیشرفت تفاوتهای توسعه غربی و پیشرفت اسلامی را تبیین کند. غیر از
کارهایی که رهبری میکند سایر نهادهای نظام برنامهای برای تبیّن حکمرانی
اسلام از حکمرانی لیبرال ندارند. بنابراین جمهوری اسلامی داریم، ساختار
حکومتیاش هست ولی چون نظام مقایسه نداریم عملاً به نام جمهوری اسلامی
تئوریهای غربی حکمفرمایی میکنند. حرف اصلی این است. دوباره برخی نگویند
فلان عالم کتابی نوشـته اسـت. مـیدانـم فـلان عالـم کـتـاب مینویسد و
نظریات را نقد میکند، بنده میگویم غیر از ولیفقیه که دارند این کار را
انجام میدهند چرا ساختار حکومت این کار را نمیکند؟ و در واقع این اصول
قانون اساسی معطل است. این هم داستان الگوی جدید نگهبانی از نظام.
با گفتن خاطرهای عرایضم را در این بخش تمام کنم: یادم میآید نماینده دولت
در کمیسیون فرهنگی آمده بود، ما هم از طرف شورای راهبردی رفته بودیم. یک
گفتگوی جدیای بین ما و نماینده دولت در ارزیابی مفاد فرهنگی برنامه ششم
صورت گرفت. این مباحثه دو قسمت هم داشت، طولانی هم بود، وقتی تمام شد
بالاتفاق همه اعضای کمیسیون فرهنگی به ردّ برنامه ششم حکم دادند، در حالی
که ما فقط تصمیمسازی کردیم و کار دیگری نکردیم؛ این در تاریخ ثبت شد. بعد
وقتی جلوتر آمدیم چندین اتفاق این سنخی رقم خورد برای اولین بار در سال
1394 یک برنامۀ نوشتهشده توسط سازمان برنامه و بودجه در مجلس رد شد. تا
قبل از آن ما چنین سابقهای [در تاریخ نظام برنامهریزی کشور] نداشتیم. در
مجلس بعد هم در سال 1395 یکبار دیگر برنامۀ دولت رد شد آنهم فقط به خاطر
نظام مقایسه. من به دوستان گفتم: ما پاشنهها را ورکشیدیم و در دوسال پانصد
جلسه در نظام گذاشتیم. با هرکسی بگویید صحبت کردیم و گفتیم معایب و
اشکالاتش این است. آن موقع صداوسیما هم پای کار ایستاد بنده با دوستانمان
بیش از صد برنامه تلویزیونی و رادیویی گذاشتم. رفتیم همین نظام مقایسه را
عملیاتی کردیم و این اتفاق مبارک افتاد. میتوان سازمان برنامه و بودجه را
به چالش کشید، میشود این خرمشهرِ تصرفشده توسط تئوریهای غربی را آزاد
کرد. این اتفاق افتاده است، من دارم تئوریزهشدهاش را گزارش میدهم وگرنه
قبل از آن بر اساس همین الگوی نگهبانی از نظام ما خودمان عمل کردهایم.
اتفاق دومی که افتاد راجع به مسأله تراریختهها بود؛ ما وقتی در قم تصمیم
گرفتیم تراریختهها را به چالش بکشیم مبنای مصوبۀ ما نظام مقـایسـه بـود.
گـفتیم چند جلسه میگذاریم و چند برنامه برپا میکنیم و فقط توضیح میدهیم
که تراریختهها چگونه به عدم سلامت و مسأله بیوتروریسم وصل میشود. الان که
دارم با شما صحبت میکنم پس از دو دهه، بالاخره سازمان غذا و دارو پذیرفت
برچسب ننگ بر محصولات تراریخته بزند، در حالی که قبلاً بدون برچسب در بازار
ایران وجود داشت و به مردم نمیگفتند اینها غذای بد است ولی الان
تراریختهها برچسب نـنـگ دارد. چـه اتـفـاقی افـتـاد؟ اتفاقش همین نظام
مقایسه بود. ما در دوجا این را عملیاتی امتحان کردهایم. در مورد سوم و
چهارم هم میشود. من باز پیشنهادم را تکرار میکنم: آستان قدس میتواند
تصمیمسازی کند؛ نظریات دینی را با نظریات حکمرانی لیبرال مقایسه کند.
نگویید این کار یک کاری است در کنار سایر کارهای آستان قدس. این یک نقطه
عطفی در رفتن به سمت ظهور است! اگر ما مرجعیت علمی اهلبیت را بپذیریم و
آن را برای مردم جهان اثبات کنیم همینطور که روایت دارد «مِنهُ یُفِیضُ
العِلمُ الی سائِرِ البِلادِ» کاری که قم قبل از ظهور انجام میدهد ظهور
اتفاق میافتد. مادامی که امام را به عنوان مرجع علمی قبول نداریم ظهور
امام اتفاق نمیافتد. امام فقط یک پدر مهربان و یک شخصیت عاطفی صِرف نیست
در کنار بُعد محبت و مهربانیاش که امام رئوف هم هست عالم آل محمد هم
هستند. این غلبۀ علمیت امام میتواند با فضای نظام مقایسه ایجاد گردد و ما
میتوانیم این کار را انجام دهیم. محضر مبارکتان تصدیع کردم. جلسه خوبی
بود، عذرخواهی میکنم که طولانی شد.