در شرایط کنونی چگونه میتوان به دولت کمک کرد؟! آقای رئیسجمهور میگوید: «امروز معروفی بالاتر از امید دادن به مردم در مسیر استقامت و منکری بیشتر از ایجاد هراس و اضطراب در دل مردم آن هم به طور نابجا و غلط وجود ندارد... اگر ایستادگی کرده و به مردم روحیه بدهیم، هزینه ملت را کاهش دادهایم اما اگر ترس، هراس و ناامیدی ایجاد کنیم، هزینه ملت را بالا بردهایم و چه کاری ضدانقلابیتر از این که ما در صفحه اول روزنامهها، سایتها و خبرگزاریها و رسانههای خود، در دل مردم هراس ایجاد کنیم». در مقابل، عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب گفته است: «دولتی که نزدیک به ۲ ماه بدون سخنگو است و چند وزارتخانه آن با سرپرست اداره میشود، دولتی که در شرایط حساس کنونی سفیرش در کشور مهمی چون چین مشخص نیست، مردم به چه چیزی باید امیدوار باشند؟»
در میانه این دو اظهارنظر اما حق را باید به کدام یک داد؟ به نظر میرسد گشت زدن در تاریخ، بهترین راه برای یافتن پاسخ این سوال باشد. همین آقای عبدی، فروردین ماه ۹۶ در ویژهنامه نوروزی روزنامه دولتی ایران، با نگارش یادداشتی مفصل، در اشاره به برجام مینویسد: «در مجموع اگر این دولت همین یک دستاورد را در کارنامه خودش داشت، باز هم به آن نمره قبولی تعلق میگرفت!» این یعنی طبق منطق مضحک جناب عبدی و دوستانش، حالا هم دیگر هیچ اعتراضی درباره عملکرد دیگر وزارتخانههای دولت، نباید منطقی و پذیرفته باشد، چرا که قبول یا رد دولت، تنها در گرو وزارت امور خارجه بوده است!
از نظر این افراد تا همین دیروز، تمام دولت منحصر در برجام بود و از طرفی، حالا هم که در روزنامههایشان میگویند دولت در مساله بر هم خوردن برجام تقصیری نداشت. پس دیگر جای چه گلایهای میماند؟ عبدی در ادامه همان یادداشت نوشته است: «دومین دستاورد مهم دولت را در جلوگیری از تورم میدانم، البته خارج کردن اقتصاد از رکود ویرانگر دولت پیش نیز گام مهمی بود! و امیدوارم رشد اقتصادی سال گذشته و افزایش اشتغال آن در سالهای آینده نیز ادامه یابد». واقعیت اما این است که اگر با عینک معیوب امثال عبدی به مسائل ملی نگاه نکنیم، نه آنوقت خوشدلانه از انعقاد برجام ذوق میکنیم و نه حالا در ۱۸۰ درجه آنطرفتر(!) اساسا منکر وجود هر گونه امید خواهیم شد. نخستین روزنه برای دیدن امید اما همین است که ما تمام موفقیت و شکست خود را پای وزارت امور خارجه ننویسیم.
باد کردن وزارت امور خارجه و دادن وزنی بیش از واقعیتش به آن، میتواند ما، جناب آقای عبدی، رئیسجمهور و جامعه را ولو به فاصله کوتاهی، دچار همین مواضع پارادوکسیکال کند. تعویض یکباره درس کربلا از مذاکره به مقاومت و ایستادگی نیز از عوارض همین باد کردنهاست! نقاط امید واقعی و غیرواقعی اما در شرایط حاضر چیست؟ اگر از همین گذشته نزدیک درس گرفته باشیم، میدانیم اولا نقاط امید بسیار زیاد است و ثانیا این نقاط امید به هیچوجه در جیب اروپا و دموکراتهای آمریکا نیست.
تحریمها به کنار، ولیکن اقدامات سراسر اشتباه دولت در بازار ارز خوب ما را شوکه کرد! هدایت نقدینگی عظیم موجود در کشور به سمت صنایع کوچک و متوسط- که معمولا کاربر هستند تا سرمایهبر و اشتغال بیشتری ایجاد میکنند - تزریق بخشی از این نقدینگی به حوزه صنایع پاییندستی نفت و گاز، کم کردن خیر عباس آخوندی از سر وزارت راه و هدایت بخشی از نقدینگی کشور به حوزه مسکن، برنامهریزی منسجم برای در اختیار گرفتن بازار کشورهای منطقه در صنایع مختلف و انعقاد پیمانهای پولی دوجانبه با کشورهای متعدد، همه راهکارهای دمدستی و ممکنی هستند که میتواند اقتصاد ما را به فاصله کوتاهی تکان دهد تا بالاخره از آن رکودی که عباس عبدی در یادداشت سال ۹۶ ما را از آن خارج کرده بود، واقعا خارج شویم! تمام این امیدها اما میتواند با منحصر کردن نمره قبولی دولت در عملکرد محمدجواد ظریف، تبدیل به یأس شود. همان کاری که رسانههای اصلاحطلب این روزها بشدت در حال انجام آن هستند!