نجفی درباره شروع کار و حرفهاش میگوید: مداحی رزقی است که از آسمان میآید. برای من این موضوع از پنج سالگی در هیأت پدربزرگمان شروع شد. آن روزها مرا تشویق میکردند که در مراسم آن مداحی معروف «شیر سرخ عربستان» را برایشان بخوانم. 10ساله که شدم مداحی برایم جدیتر شد. مدرسهای که در آن درس میخواندیم مذهبی بود و معلم پرورشیمان این استعداد مرا کشف و تشویقمان کرد. 16ساله که شدم مسیر خودم را انتخاب کردم. مداحی برعکس آنچه همه فکر میکنند آنقدرها هم آسان نیست. زحمتهای زیادی باید کشیده شود تا به پله نخست آن برسیم. تشویق زیاد خانوادهام باعث شد که دلسرد نشوم و این راه به برایم شیرین شد. خانوادهام بهخاطر مداح شدن من حرفهای زیادی از غریبه و آشنا شنیدهاند اما نه تنها هیچگاه مرا منع نکردند بلکه همواره تحت حمایت آنها بودم. تنها خواسته خانوادهام از من این بود که این مسیر را با اصولش جلو بروم و امام حسین علیه السلام را بشناسم.
کلاسهای مداحی خوب یا بد؟
نجفی
در پاسخ به این سؤال که چرا بسیاری از مداحان، کلاسهای مداحی را قبول
ندارند، میگوید: اگرچه مداحی عنایتی خداوند و اهل بیت ؟عهم؟ است اما در هر
صورت میبایست صدای مداح به پختگی لازم برسد برای این موضوع باید تمرینات
کافی داشته باشیم و در سنین مختلف پرهیزهایی را رعایت کنیم.
نجفی
درباره چگونگی جذب مستمعین جوان با تیپهای مختلف میگوید: جوانها و
نوجوانهای زیادی هستند که برای سخنرانی و روضه به هیأتها نمیروند و فقط
برای سینهزنی و حتی گاهی شور آخر مراسم در مراسمها حضور پیدا میکنند.
من معتقدم در همان زمان کوتاه هم میشود افراد مختلف را جذب کرد و به
عبارتی معرفت را به آنها انتقال داد. افراد زیادی را در هیات دیدهام که در
همین مراسمها جذب شده و امام حسینی شدهاند. فردی را میشناسم که به گفته
خودش با شنیدن یک روضه، دلش لرزید و مسیر زندگیاش را تغییر داد. افراد
زیادی به هیات آمدند که روزهای اول طرز فکر و عقاید و حتی لباس پوشیدنشان
خیلی متفاوت بود، اما رفته رفته تغییر را در آنها قابل مشاهده بود،
بچههایی که روزهای اول نماز یومیه را بلد نبودند اهل نماز شب شدند.
تا 4 سال جمعیت هیاتمان فقط 7 نفر بود
هنگام تأسیس هیاتمان فقط سه نفر بودیم. در حسینیه شیهد محمد آتوت در غرب
تهران نخستین مراسم هیات را برگزار کردیم. چند سالی آنجا مراسم هفتگی
برگزار میکردیم. آنوقتها هیات خلوتتر بود حتی به یاد دارم یک شب با یک
نفر از دوستانم آماده برگزاری مراسم شدیم، حتی شام هم آماده کرده بودیم ولی
هیچکس نیامده بود. تا اینکه جلوی در رفتیم و چند نفری را تلفنی به هیات
آوردیم، آن شب 7 نفر شدیم که 2 نفرشان خودمان بودیم. آن مراسم از بهترین
شبهای عمر من بود. حدود چهار سال هیات ما فقط 8 تا 10 نفر جمعیت داشت اما
رفتهرفته به جمعیتمان اضافه شد تا به جایگاه امروز رسیدیم.
شهرداری جلوی پای ما سنگاندازی نکند؛ بن و بودجه نمیخواهیم
نجفی در پاسخ به اینکه آیا از شهرداری به شما بودجهای رسیده یا نه؛
میگوید: ما هرچه خوردهایم از خودی بوده است. شهرداری جلوی پای ما
سنگاندازی نکند؛ بن و بودجهای از آنها نمیخواهیم. ما درخواست زمینی
برای ساخت حسینیه دادهایم اما با آن موافقت نشد. بعضی از نهادها هنگامی
که میخواهند به یک هیأت کمک کنند، دست و دلشان میلرزد. ما هنگامی که با
مسوولان شهرداری صحبت میکنیم میدانیم که میخواهند هر آنچه داریم را هم
از ما بگیرد. هزینههای هیات از کمکهای مردمی تأمین میشود. افراد زیادی
هستند که بهصورت ناشناس به هیات ما کمک میکنند و ما هرگز آنها را
نمیشناسیم.
جای ثابت هیات
ما برای هیأتمان
هنوز جای ثابتی نداریم. از شهرداری هم توقعی نداریم اما متاسفانه در مساجد
هم نتوانستیم هیات را برگزار کنیم... درحالیکه مساجد ما باید پایگاه
باشد. مدتی پیش با یکی از مساجد برای برگزاری هیأت صحبت کردیم. آن مسجد هفت
سالن داشت و ما به آنها گفتیم که تعهد میدهیم کاملاً طبق مقررات شما عمل
کنیم ولی با ما موافقت نکردند.
*صبح نو