کد خبر: ۴۴۶۵۸۳
زمان انتشار: ۱۰:۲۳     ۲۵ شهريور ۱۳۹۷
اواخر هفته گذشته بود که برخی منابع خبری آمریکایی خبر از ملاقات جان کری و جواد ظریف دادند.
به گزارش پایگاه 598، چطور می‌توان در شرایط اقتصادی فعلی هم از دولت حمایت کرد و هم منتقد آن بود؟ دو گروه در حال حاضر باید به این سوال فکر کنند و برای آن جواب داشته باشند؛ یک گروه حامیان ایده و عمل دولت در دو انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر هستند و گروه دیگر منتقدان دولت.

حامیان سابق و لاحق دولت چند وقتی است در پاسخ به این سوال به نقطه بحرانی و به تعبیر خودشان آچمز و به راهبرد تناقض‌گویی و البته فرافکنی رسیده‌اند، از طرفی در رسانه‌ها و پاتوق‌های سیاسی و بیانیه‌ها سعی می‌کنند حساب خود را از دولت جدا کنند و از سوی دیگر در مجلس و جاهای دیگر حرکتی برای اصلاح روند دولت انجام نمی‌دهند، نه سوالی از دولت دارند و نه به اصلاح نقاط ضعف کابینه تمایل نشان می‌دهند؛ خودشان می‌گویند به‌نوعی به انفعال دچار شده‌اند و به بن‌بست رسیده‌اند. بخش دیگری از بدنه حامیان هم با دست‌فرمانی دیگر تند و تیز کردن کنشگری سیاسی را هدف گرفته‌اند و سعی می‌کنند به‌نوعی صورت‌مساله را پاک کنند، روشی که بعید است با توجه به فضای سیاسی- اجتماعی شکل‌گرفته که معلول عملکرد دولت است کارکردی داشته باشد. این تناقض و سردرگمی در پاسخ به معمای خودساخته اصلاح‌طلبان به بدنه هم سرایت کرده و احتمال هر نوع رفتار آنرمال و پوپولار را در این بدنه افزایش داده است.

پاسخ به سوال بالا البته خیلی ساده نیست و اگر بدنه منتقد دولت هم نتواند به این پاسخی بدهد، ممکن است به سرنوشت حامیان دولت دچار شود.

سیاست‌ورزان منتقد دولت اگر نتوانند یک تصویر هوایی دقیق از وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور داشته باشند و مبتنی‌بر آن پلنی برای سیاست‌ورزی خود طراحی کنند که موضوعات کشور را با آن متر کنند، منفعل خواهند شد. نخستین و کلیدی‌ترین مفهوم در طراحی این پلن، تفکیک ایده دولت و جایگاه آن است.

دولت حسن روحانی در سال 92 در شرایطی انتخاب شد که یک ایده برای حل مشکلات کشور ارائه داده بود؛ بستن با کدخدا برای حل مساله. دولت برای پیشبرد این ایده اختیارات و تسهیلات ویژه‌ای را هم در اختیار داشت و بدون هیچ مشکلی دیدگاه خود را تا انتها پیش برد و حتی برخی خطوط‌قرمز اجماعی نظام را هم رد کرد. عملکرد اقتصادی دولت روحانی با آن اختیارات وسیع و البته امکان سیاستگذاری در اقتصاد و با در اختیار داشتن 70 درصد منابع اقتصادی کشور حالا قابل ارزیابی است. در سال پنجم دولت با نگاهی به شرایط بازار و تابلو‌های ارز در میدان فردوسی و قیمت طلا و خودرو، این ارزیابی ملموس‌تر و دم‌دستی‌تر هم می‌شود. از نگاه برخی حامیان و البته منتقدان، عملکرد اقتصادی دولت به نقطه غیرقابل دفاع رسیده است، اما به‌زعم نگارنده تا ارزیابی دقیقی از راه‌حل‌های دولت برای برون‌رفت از این شرایط نداشته باشیم چنین نتیجه‌گیری‌ای ممکن است غیرمنصفانه باشد. اتفاقاتی در چند روز اخیر رخ داده است که کمک بهتری به ما می‌کند تا راه‌حل‌های دولت را ارزیابی کنیم و البته به سوال ابتدایی‌مان هم پاسخ دهیم.

اواخر هفته گذشته بود که برخی منابع خبری آمریکایی خبر از ملاقات جان کری و جواد ظریف دادند؛ دوماه مانده به انتخابات کنگره آمریکا ممکن است انتشار این خبر را بتوان به رقابت دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان ربط داد، اما برخی اخبار از منابع نزدیک به وزارت امور خارجه هم وقوع این ملاقات‌ها را –حضوری یا تلفنی- تایید کرده‌اند و می‌گویند وزیر امور خارجه سابق آمریکا به طرف ایرانی پیشنهاد داده چندماهی ترامپ را تحمل کنند تا دموکرات‌ها بتوانند با ابزار استیضاح یا غیره ترامپ را سرخط بیاورند و مشکلات اقتصادی ایران حل شود و برخی از این اخبار در رسانه‌های ایران چند روزی است جسته و گریخته با شور و شعف نقل می‌شود.
این خبر اگر صحت داشته باشد -که گویی صحت دارد- حداقل دو پیام دارد؛ اول اینکه دولت نه‌تنها برای حل مشکلات کشور هیچ نوآوری‌ای ندارد بلکه همچنان بر همان ایده غلط اولیه پافشاری می‌کند. نگاهی به شرایط اقتصادی دولت بیندازید، دو وزارتخانه مهم اقتصاد و رفاه که بخش عمده‌ سیاستگذاری و اجرا را در اقتصاد کشور برعهده دارند با سرپرست روزگار می‌گذرانند، مدتی است در چین که یکی از مهم‌ترین بازار‌های هدف اقتصادی ما در شرایط تحریم است، سفیر نداریم و در حالی که تیم رسانه‌ای دولت از ضعف مفرط رنج می‌برد و گفت‌وگویی با مردم هم صورت نمی‌گیرد، سخنگو هم ندارد. ممکن است این حجم از بی‌خیالی و رها کردن ماجرا در نگاه اول تا حدودی سوال‌برانگیز باشد اما جواب سوال خیلی سخت نیست؛ حضرات به سیاق همان ماجرای «امضای کری تضمین است»، روی چک بلامحل کری حساب کرده و این‌طور کار را رها کرده‌اند.

نکته دوم اینکه دولت بعد از پنج‌سال به در و دیوار زدن ریشه مساله را نمی‌داند، با غول نقدینگی 1800 هزار میلیارد تومانی که به جان اقتصاد افتاده کاری ندارد و هربار با تصمیمات اشتباهش مانند دلار 4200 تومانی موسوم به جهانگیری آن را چاق و چله می‌کند، چون امیدش همچنان به تئوری مسخره لیبرالیسم علیه امپریالیسم است.

حکایت دولت در ماجرای جان کری مثل فردی است که در خیابان پوست موز دید و بلند فریاد زد «وای بازهم باید زمین بخورم.» در چنین شرایطی چه کمک بالاتری به دولت می‌توان کرد جز نقد تکرار یک اشتباه و اصرار و الحاح بر یک مسیر غلط؟ منتقدان دولت هرچقدر هم بخواهند با دولت مهربان باشند اگر تغییر واقعی در ایده دولت نبینند، آیا می‌توانند با آن همگرا باشند؟

همگرایی یا واگرایی منتقدان دولت بر سر منافع ملی حتما تابعی از فاصله گرفتن دولت حسن روحانی از این ایده است.

منبع: فرهیختگان
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها