گرانی کاغذ و مواد اولیه، همچون سایر حوزهها، حوزه نشر را تحت تاثیر قرار داده و بازار نشر نیز همچون دیگر بازارها، ملتهب است. برخلاف بسیاری حوزههای دیگر که راه چاره مستقیمی برای فائق آمدن بر این مشکلات ندارند، صنعت نشر یک گزینه جایگزین یا Parallel Scope کاملا عالی دارد: نشر دیجیتال.
اما نشر دیجیتال، به جای اینکه به عنوان راه نجات صنعت نشر دیده شود، هم اکنون به بلای جان ناشران تبدیل شده است. چرا؟
هنوز، خیلی از زمانی که هشدارهایی جدی درباره خطرات کتابخوانهای دیجیتال و قراردادهای عجیب و شرایط غیر منصفانه آنها داده میشد، نگذشته است. حالا، به نظر میرسد برخی از کتابخوانهای دیجیتال، برای فشار آوردن به ناشرانی که در برابر امضای قراردادهای نامتعارف نشر دیجیتال کتابهای محصولات آنها مقاومت میکنند، با استفاده یک سری خلاء قانونی، دست به اقدام غیرمعمول و نامتعارفی زدهاند: انتشار کتابهای پرفروش ناشران با ترجمه نامشخص در بستر دیجیتال
به تدریج، هشدارهایی که در سالهای گذشته کارشناسان این حوزه به آن اشاره میکردند، در حال روی نمایاندن است. بر خلاف کشورهای دیگر که قوانین سفت و سختی در حوزه حمایت از حقوق مولفان و مصنفین دارند و البته اجرا هم میشود، در کشور ما از یک طرف چالشهای قانونی و حقوقی مانع از حمایت تامّ و تمام از تولید کننده آثار فکری میشود و از طرف دیگر، روند قضایی وقتگیر و پر هزینه مانع از اجرای همین قوانین ناقص و ناکافی میشود و یک بستر دیجیتال از همین مشکلات و خلاءهای قانونی، میتواند به سادگی استفاده کند و نتیجه تمام تلاشهای یک ناشر را به سادگی و یک شبه نقش بر آب کند.
همان روزهایی که ناشری که با زحمت، یک کتاب را منتشر میکرد و کتابهای تقلبی به بازار راه مییافت، با عدم برخورد مناسب و موثر نهادهای مرتبط (از جمله وزارت ارشاد و زیرمجموعههای مرتبط) و علیالخصوص اتحادیه ناشران و کتابفروشان، باید منتظر چنین روزی و چنین شرایطی و چنین اتفاقاتی میبودیم.
اگر محصول فیزیکی تقلبی را میشد به سادگی ردگیری و پیگیری کرد، ردگیری و اثبات تخلف در این حوزه (دیجیتال) با توجه به خلاءهای قانونی بسیار دشوار است. شاید اگر همان موقع با کپیهای غیرقانونی برخورد جدی از سوی اتحادیه و ارشاد صورت میگرفت، امروز، سرمایهدارانی که به مدد سرمایههایی که هنوز درباره منبع آنها سوالاتی مطرح است و توانستهاند سهام قابل توجه این ابزارهای دیجیتال کتابخوان را به نام خود کنند و وارد این حوزه شدهاند، اجازه چنین کاری را به خود نمیدادند.
به هر حال، حرمت مسجد را باید پردهدار مسجد حفظ کند. در شرایطی که مسئولین مستقیمی که باید با تخلفات برخورد میکردند، از کنار تخلفات به سادگی گذشتند و اگر هم در مواردی برخوردی نشان داده شد، به نوعی رفع تکلیف به نظر میرسید و تقریبا همیشه مقطعی بود و به زعم شخص من، بُعد نمایشی آن پر رنگتر بود تا بُعد اجرایی، باید منتظر میماندیم و میدیدیم که این اتفاق روی میدهد.
دلیل این سستی و کاهلی در برخورد با متخلفان، هر چیزی میتواند باشد. شاید خستگی، شاید عدم درک صحیح از اتفاق روی داده، شاید این موضوع که سهمی از سود کتابهای پرفروش را مسئولینی که باید برخورد میکردند نداشتند، شاید به این دلیل که ناشران پرفروشی که کتابهایشان کپی شده بود را دشمن میپنداشتند (که بد مصیبتیاست، این مصیبت دچار شدن به توهّمِ دشمنپنداریِ هر فردِ موفّقِ دیگری، بجز من) و شاید به هر دلیل دیگری که میدانید و میدانیم، به هر حال، برخورد لازم و کافی با آن پدیده صورت نگرفت تا آنجا که امروز شاهد هستیم این پدیده در صورت جدیدی در فضای دیجیتال در حال تکرار است.
البته، پیگیری موضوع و برخورد با این مشکل، در کشوری که مجوزها نقش مهمی در ادامه فعالیت یک کار و کسب دارد، خیلی دشوار نیست. درست است که مجوز ها از یک سو بلای جان کسب و کارهای اینترنتی هستند اما در سوی دیگر، قدرت کنترل چنین بیاخلاقیهایی را میدهند و کنترل این بیاخلاقیها خیلی هم سخت نیست. کافیاست ارادهاش باشد، راه بسیار است. اگر با این جمله که «اراده» در این کشور هر کاری را در هر زمانی و در هر بازه زمانی میتواند انجام بدهد مخالف هستید، بد نیست یادآوری کنم با اراده میتوان تپه و بیابان را در زمان کوتاه و باورنکردنی تبدیل به پارک کرد (اشاره به پارکی در شمال شرق تهران که میشناسید). «به راه آوردنِ» «ابزار دیجیتالی» که ادامه فعالیتش (در صورت ادامه بیاخلاقیها و عدم توجه به عرفیات و قوانین حوزه نشر) به زدن یا نزدن یک کلید و هفت کلیک از 13 کلیک ممکن بند است، خیلی سخت نیست.
پینوشت : کمیتهای 13 نفره بر اساس شواهد و مستندات و سایر موارد، رای گیری میکنند که آیا یک ابزار دیجیتال شایسته ادامه فعالیت است یا خیر. اطلاعات بیشتر در اینترنت قابل جستجو است.