کد خبر: ۴۴۵۰۱۱
زمان انتشار: ۰۹:۴۳     ۱۸ مرداد ۱۳۹۷

از وقتی اقتصاد، اوضاع بحرانی را تجربه می­کند، هجمه­ها علیه رهبری هم روزبه­روز بیشتر شده، تا آنجا که برخی خواص و حزب­اللهی­ها هم نالان شدند. مدام نامه می­نویسند، نق و غر می­زنند، در جمع­های خصوصی گلایه می­کنند که چرا رهبری اقدامی انجام نمی­دهند و ساکت هستند. خلاصه آن­که سیبل همه­ی اعتراضات را رهبری می­دانند. گویا مملکت از دولت، مجلس، وزیر اقتصاد و صنعت و رئیس بانک مرکزی و بورس و گمرک و... خالی شده و اکنون رهبری باید پاسخگوی تمام مشکلات باشد.

کسی ابهام دارد که، رهبری نمی­داند، یا به گوشش نمی­رسد، یا کانالیزه به اطلاع ایشان می­رسانند. دیگری می­گوید، ایشان جرأت مقابله ندارد. دیگری اشکال می­کند که چرا از اختیارات ولایت فقیه استفاده نمی­کند. دیگری شبهه در این می­کند که تجربه ندارد، یا متخصص کاربلد نیست.

قبل­ترها این سؤالات از سوی جریان­های ضد انقلاب مطرح می­شد و جریان مؤمن چندان توجهی نداشت. اما اکنون صدای بلندگو از خواص جریان مؤمن هم می­آید. آن کسی که تا دیروز برای ولایت فقیه کتاب می­نوشت و تدریس می­کرد، امروز نسبت به ولی فقیه بدگمان و دچار ابهام شده است.

اما آیا واقعاً رهبری خبر ندارد کجا چه خبر است و چه بر سر مردم می­آید؟ یا برنامه­ای ندارند و نظارت نمی­کنند و پیگیر مطالبات مردم نیستند، یا از اختیارات خودشان خبر ندارند؟

اولاً، رهبری می­داند و باید بداند کف خیابان و بازار و فضای مجازی چه خبر است. اگر نداند، صلاحیت نخواهد داشت. کسی چون رهبری، با این سابقه کار اجرائی و مطالعاتی، از اوضاع با خبر است. پس نیازی نیست بر جو رسانه­ای سوار شویم و بگوییم: آیا از سوی دفتر رهبری مطالبه عمومیبهدرستیبهایشانمنتقلشدهاست؟دلسوزانوچشم­هاینگرانو دوستدار انقلاب و رهبری، چگونه می­توانند از این امر مطمئن شوند؟

حضرت آقا بارها گفته اند که اطلاعات ایشان وسیع است و از همه چیز خبر دارند. عده­ای قصد می­کنند مراسمی برای شکرانه سلامتی رهبری برگزار کنند، اما خبرش به ایشان می­رسد. حال چطور ایشان از اوضاع مملکت خبر نداشته باشند؟ لازم نیست به حافظه بلندمدت تان برگردید، بلکه همین دو ماه پیش را مرور کنید که ایشان در دیدار دانشجویان فرمودند از اوضاع خبر دارند.

البتّه این را هم به شما بگویم؛ بنده از مسائل کشور مطّلعم. حالا گاهی گفته می‌شود که فلانی کانالیزهمی‌شود و مانند این­ها؛ نه، اینها نیست؛ بنده، هم گزارش می­خوانم -گزارش رسمی، گزارش غیر رسمی- هم تماس با آدم­ها از طرق مختلف داریم، تماس­های مردمی و دفتر ارتباطات مردمی داریم؛ مطّلعم از مسائل جامعه تا آن حدّی که یک آدمی مثل من می­تواند مطّلع باشد. (07/03/1397)

ثانیاً، رهبری نه تنها اقدام کردند، که قبل از وجود بحران و آسیب، پیش­بینی کرده و هشدار دادند، و برای پیشگیری و درمان، سیاست­های اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند. سال­ها پیش، از اوضاع سیستم اقتصادی بارها گلایه کردند و راهکار مناسب ارائه دادند. در مبارزه با قاچاق، بیانات صریح داشتند و حتی فتوا دادند، اما این­که چرا سیاست­های ابلاغ شده، عملی نمی­شود، دلیل بر ضعف کیفیت و کمیت معظم له نیست، بلکه در دستگاه­های اجرائی است.

ثالثاً، رهبری نظارت دارند. ایشان بودند که در برابر سند 2030 ایستادند. هم ایشان بودند در دیدار اخیر با شورای مجلس، به مسئله FATF پرداختند. جلسه­ای با هیئت دولت در غیر وقت مقرر برگزار کردند و از مسئولان گزارش خواستند و درباره نقدینگی و کنترل بازار أرز و سکه، دستور تشکیل کارگروه ویژه دادند.

رابعا، برخی انتظارات از رهبری، در چارچوب قانون اساسی نیست. نظام، تنها رهبر ندارد، بلکه رئیس جمهور و وزیر و معاون هم دارد که هرکدام بر اساس قانون باید به وظایف خودشان عمل کنند. فرق است میان «مدیریت مستقیم» و «تعیین مدیر». مدیریت مستقیم، هر آنچه اتفاق می­افتد، مسئولش مدیر است، اما در تعیین مدیر، همه­ی آنچه اتفاق می­افتد، بر عهده­ی تعیین کننده نیست. رهبری در این باره می­فرمایند:

در واقع رهبری، یک مدیریت کلان ارزشی است. همین طور که اشاره کردم، گاهی اوقات فشارها، مضیقه‌ها و ضرورتها، مدیریت‌های گوناگون را به بعضی از انعطاف‌های غیر لازم یا غیر جائز وادار میکند؛ رهبری بایستی مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقی بیفتد. این مسئولیتِ بسیار سنگینی است. این مسئولیت، مسئولیت اجرائی نیست؛ دخالت در کارها هم نیست.

مسئولین در بخش­های مختلف، مسئولیت­های مشخصی دارند. در بخش اقتصادی، در بخش سیاسی، در بخش دیپلماسی، نمایندگان مجلس در بخش­های خودشان، مسئولان قوه‌ی قضائیه در بخش خودشان، مسئولیت­های مشخصی دارند. در همه‌ی این­ها رهبری نه م­یتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلاً امکان ندارد. خیلی از تصمیم­های اقتصادی ممکن است گرفته شود، رهبری قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمی­کند؛ مسئولینی دارد، مسئولینش باید عمل کنند. بله، آن­جائی که اتخاذ یک سیاستی منتهی خواهد شد به کج شدن راه انقلاب، رهبری مسئولیت پیدا می­کند. در تصمیم و عملِ رهبری باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقع‌بینی در خدمت آرمان‌گرائی­ها قرار بگیرد. (24/7/1390)

در مسائل اقتصادی هم رهبری وظیفه­اش سیاست­های کلان است، نه این­که دنبال دلال أرز و سکه باشد.

پنجم: آیا با غر زدن و نق زدن، مشکل حل خواهد شد؟ وقتی جنگ شروع می شود، هر کسی در هر سمت و مقامی که هست، باید نقش جدید خود را مشخص کند، نه این­که بر اساس همان چیزی عمل کند که قبل از جنگ برای خود تعیین کرده است و خارج از برنامه هم قدمی برندارد. اگر نخبه­ای تنها به فکر نشر اندیشه خودش باشد، دیگر نباید انتظار رفع مشکلات اقتصادی و مبارزه با فساد را داشته باشد.

در جنگ اقتصادی، وظیفه نخبگان با غیرنخبگان یکسان نیست. یک نخبه، باید به اصلاح بیندیشد و راهکار ارائه کند، نه این­که فقط مشکلات را روزی چند بار زمزمه کند و بعد به این نتیجه برسد که رهبری خبر ندارد. بصیرت، مختص به مسائل سیاسی نیست، بلکه اکسیری است که در همه­ی شئون زندگی وارد می­شود. بصیرت اقتصادی لازم است که منتقد دلسوز بداند اصلاح امور بر عهده کیست و از چه کسی باید مطالبه کند. بصیرت، پیگیری سیاست­های کلان اقتصاد مقاومتی است، نه گلایه از رهبری.

وقتی اوضاع بحرانی شده، چرا ما خودمان اوضاع را بحرانی­تر کنیم؟ چرا جای این که نق و غر بزنیم و فقط مطالبه کنیم، کاری برای مردم نمی­کنیم و ایده های اقتصادی به خرج نمی­دهیم. امروز وظیفه حزب­اللهی­ها، طرح و ایده و اقدام است. وظیفه­ی نویسنده انقلابی فقط اعتراض کردن نیست، بل باید به درمان عملی و تئوری اقدام کند.

قطب­نمای مسائل اقتصادی، مشکل را در عمل نکردن به بیانات رهبری نشان می­دهد، نه ندانستن خود رهبری. چالش اصلی، ندانستن و عدم واکنش نیست، بل نگاه ریش­سفیدانه و توصیه­گرانه به جای نگاه ولایی و حاکمیتی است.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۲
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها