به گزارش پایگاه 598، حسین
راغفر در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی و درباره همسویی برخی سیاستهای
اقتصادی غلط دولت با سیاستهای خصمانه آمریکا و اسرائیل در زمینه تحریم
میگوید:
اساسا مسئله به سیاست گذاری کلان و غلط دولت باز میگردد. در سایه همین
سیاست گذاریها اکنون تخصیص منابع ارزی بیسابقهای در تاریخ کشور صورت
گرفته که نهایتا به برباد رفتن ثروت و تاراج آن منجر شده است. تا همین چند
سال پیش اگر یک شرکت، بنگاه اقتصادی و یا تاجر به دنبال دریافت منابع ارزی
بود باید ماهها صرف این کار میشد. اما امروز یک شبه و یک هفتهای 20
میلیارد دلار، تاکید دارم 20 میلیارد دلار از ثروت این کشور به کسانی داده
شد که حتی اسمی از آنها برده نمیشود. وی میافزاید: افرادی که وجود خارجی
ندارند و یا کسانی که دلار بانک مرکزی را به نام واردات دارو، مواد اولیه و
کالاهای اساسی صرف وارد کردن کالاهای لوکس خود کرده و یا آنها چیزهایی را
که خریده احتکار کردهاند به امید اینکه با قیمتهای چند برابری به فروش
برسانند. هیچ کدام از این مسائل اتفاقی نیست. زمانی که کتاب هنر تحریمها
نوشته ریچارد نفیو را میخوانید میبینید که تمام این مسائل برنامهریزی
شده است که چگونه مسئولین را در مسیری قرار دهیم که با دست خود منابع ارزی و
ثروت کشور را به فنا دهند.
چه
کسی از ابتدا دستور داده که در این شرایط برخی منابع ارزی غیرضروری پرداخت
شود؟ در ثانی چرا این منابع ارزی به این شکل پرفساد توزیع میشود؟ چه کسی
اجازه این سیاست گذاری غلط را در مدت اخیر داده است؟ لذا در پاسخ به سؤال
مهمتان باید گفت که به نظر میرسد نوعی همسویی میان سیاستهای ایالات متحده
و اسرائیل با اقدامات غلط مسئولین وجود دارد.
استاد
دانشگاه الزهرا میافزاید: من پیشتر با همین مقالهای که نوشتم و اکنون
موضوع این مصاحبه شده است، رفتار و سخنان دو روز پیش نتانیاهو را پیشبینی
کردم که با نام فاطمه از مردم میخواهد که به پا خیزند. لذا به صراحت
میگویم که میان سخنان نتانیاهو و سیاستهای برخی مسئولین هماهنگی وهمسویی
وجود دارد. ما امروز به وضوح میبینیم که مسئولین به نام سرفرازی ایران
سیاستهای ضد منافع ملی را پیگیری میکنند.
در
این شرایط سکوت دولت و عدم پاسخ گویی مسئولین هم به شدت آزار دهند شده و
بر شدت التهابات افزوده است. پس باز تکرار میکنم که همسویی میان حداقل
بخشی از نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور با خط کودتاچیان و نیز خط دشمان
خارجی وجود دارد. حال این که این همسویی عوامل داخلی تعمدی و براساس
برنامهریزی است، یعنی این عوامل نفوذی در بدنه مسئولین هستند و یا این که
براساس منافع مالی خود به دنبال گرفتن ماهی از این آب گلآلود هستند، هنوز
مشخص نیست. این وظیفه دستگاه قضایی و امنیتی کشور است. اما به هیچ وجه
نمیتوان منکر این همسویی شد.
این
کارشناس اقتصادی که در انتخابات 96 از روحانی حمایت میکرد، در ادامه
میگوید: اگر بسته ارزی که آقای جهانگیری قولش را داده با همین منوال و با
متد بازار ثانویه باشد از همین الآن خود را برای شکل گیری رانتهای بیشتر
آماده کنید. مضافا اینکه آقای جهانگیری چند روز پیش در نشست خود با تولید
کنندگان صنعت فولاد به این مسئلهاشاره داشت که صنعت فولاد کشور مجاز است
که ارز خود را در بازار ثانویه با قیمت مورد نظر خود عرضه کند. لذا این
موضع دولت نشان از همان نفوذ به شدت پررنگ کانونهای قدرت و ثروت بر
مسئولین دارد. این کانونهای قدرت به راحتی دولت را در دست خود گرفته و
مسئولین را به راحتی کنترل میکنند. در حالی که همین کانونهای قدرت و ثروت
که فولادیها هم بخشی از آن هستند، منابع معدنی و زغال سنگی کشور را
تقریبا به نرخ رایگان به ثمن بخس بردهاند و با هدر دادن آب، برق و دریافت
یارانههای چند ده هزار میلیاردی از دولت انتظار دارند که ارز حاصله از
صنعت فولاد را از آن خود بدانند و به هر قیمتی که مد نظرشان باشد در بازار
ثانویه ارائه دهند.
وی
افزود: دولت در کمال وقاحت اعلام میکند که این صنایع باید ارز خود را به
قیمت مورد نظرشان در بازار ثانویه ارائه کنند. شخص حسن روحانی و به خصوص
اسحاق جهانگیری باید استدلال و منطق خود را برای این مواضع و سخنان بیپایه
مطرح کنند. آیا این موضع جهانگیری به این دلیل نیست که او رئیسصنعت فولاد
کشور است؟ امروز همه میدانند دستهای پشت پرده کیست. همه میدانند به نام
مبارزه با رانت و فساد منبع تولید فساد چه کسانی هستند.
راغفر
در پاسخ این سؤال که «شما میگویید سیاستهای بازار آزاد مدل شبهلیبرالی
با نام سیاستهای تعدیل ساختاری از دولت سازندگی شروع شد و از وامداران آن
به عنوان مشاورین دولتهای پیشین و کنونی، انتقادات تندی داشتید. آیا
واقعا عامل اصلی نابسامانی کنونی در فساد و رانت را باید در این
سیاستگذاری تقریبا سی ساله دید؟»، میگوید:
بله.
ریشه اصلی مشکلات کنونی همین نگرش آقایانی بود که در این سه دهه به دنبال
ایجاد مدل بازار آزاد در کشور بودند. بعد از پایان جنگ تحمیلی جمهوری
اسلامی ایران دچار یک تغییر ایدئولوژی شد. لذا از همان سالهای دولت
سازندگی به جای این که انقلاب در خدمت محرومین باشد، زیر چتر کانونهای
ثروت مصادره شد. جالب اینجا است که بخش عظیمی از این کانونهای ثروت هم از
بدنه همین دولتها بیرون آمدند.