به گزارش پایگاه 598، در داخل نیز گروهی وجود دارند که «سایه جنگ» را میبینند و بدتر از این
عدهای هستند که چنان از توهم این سایه بر فراز آسمان کشور هراسان شدهاند
که از تشخیص اینکه چه کسی بر طبل جنگ کوبیده یا میکوبد عاجزند. گروهی دیگر
اما کارشان به آنجا رسیده که حتی برخورد نظامی با تروریستهای داعش را
یادآوری کرده و نوشتهاند چرا از دیپلماسی استفاده نکردهایم و با داعش به
مذاکره نپرداختیم؟!
ماجرا چیست؟! این «سایه» که آن را به جنگ نسبت
دادهاند سایه چیست؟ چرا در برخی اذهان و یا در صفحات روزنامههایی خاص
دیده شده و یا کسانی صدای طبل این «سایه» را در کانالها و صفحههات
شبکههای مجازی شنیدهاند؟ راستی چرا این «سایه» تنها بر عدهای خاص ظاهر
میشود؟ وجه مشترک این افراد چیست؟
آنچه «فریب» نمیگوید!
از
زمانهای دور مکانیزم فریب در جنگها و تقابلها به کار گرفته میشده است.
این مکانیزم تا آن اندازه کارساز است که میتواند سرنوشت یک نبرد را دگرگون
کند یا اینکه دلاوریهای یک ملت را در مقاومتی جانانه به باد خوشباوری و
تسامح و تساهل دهد. «فریب» میتواند شادی شب پیروزی را به اندوه بامداد
شکست تبدیل کند.
فریب در جنگ، ساز و کاری است که به واسطه آن دادههایی
که از واقعیت باید به ما برسد دستکاری میشود؛ کم و زیاد میشود؛ تقدم و
تاخر آن دگرگون میگردد.
آدرس غلط از خط مقدم نبرد
کار وارونهنمایی
در مورد جبههای که جنگ در آن رخ خواهد داد یکی از مرسومترین شیوههای
فریبکاری بوده که هم اکنون نیز کاربرد دارد. جنگ نظامی جبهه خود را دارد،
خط مقدمش و ادواتش و افسرانش متفاوت است. جنگ اقتصادی هم به همین منوال. خط
مقدمش دیگر در مرزهای کشور نیست و اگر باشد خط مقدمش در گمرکات مرزی است،
در مناطق آزاد اقتصادی و کارخانه و بانک و... است. در خطوط مقدم جنگ
اقتصادی نه تنها اثری از خون و اجساد نیست بلکه ساختمانهای زیبای بانک و
بازار و بورس و... خطوط مقدم این نبرد هستند. همین است که میگویند آمریکا
اتاق جنگ خود را به خزانهداری منتقل کرده است.
به رغم آنچه گفته شد
عدهای (البته با نیات و اهداف متفاوت) دائم در حال کوبیدن بر طبل احتمال
جنگ نظامی هستند. تلاش میکنند تا وهم سایه جنگ را نشان داده و بزرگنمایی
کنند. در نگاه نخست این تلاش فریبکارانه برای دادن آدرس غلط از جبههای که
در آن نبرد واقعی جریان دارد یا خواهد داشت ارائه میدهد. نتیجه این میشود
که این آدرس غلط برای عدم اتخاذ تدابیر دفاعی و به تبع آن پیشروی دشمن
زمان میخرد.
هیچ دلیلی برای گمان جنگ نیست
ابتدای این گزارش به
خبری که شبکه استرالیایی «ای بیسی» آن را عنوان کرده پرداختیم. چند روز
قبل این شبکه مدعی شده بود که مقامهای دولت استرالیا «گمان میکنند»(!) که
ظرف یک ماه آینده آمریکا به ایران حمله خواهد کرد. به راستی آیا آنچه
سهلاندیشان دیدهاند سایه فریبکاری رسانهای از این دست نبوده است؟
به
جز این باید گفت که پس از خبر شبکه استرالیایی«ملکوم ترنبول» نخستوزیر
استرالیا، به این خبرسازی شبکه استرالیایی واکنش نشان داد و این ادعا را که
مقامهای کابینه او بر این باور هستند که آمریکا برای حمله به تاسیسات
هستهای ایران آماده میشود، تنها حدس و گمان رسانهای دانست وگفت: «امروز
خبری در «ای بیسی» دیدم که چنین ادعایی داشت و از مقامهای ارشد
استرالیایی نقل قول کرده بود. این فقط حدس و گمان (این رسانه) است که به
منابع گمنام استناد میکند.»
او تاکید کرد: «هیچ دلیلی وجود ندارد که گمان کنیم دولت ترامپ به ایران حمله میکند.»
نخستوزیر
استرالیا همچنین بر اینکه رویکرد ترامپ به ایران بر همگان روشن است، تصریح
کرد که شبکه خبری «ایبیسی» در خبر مورد نظر هیچ صحبتی با دفتر وی و یا
دفتر وزیران خارجه و دفاع استرالیا نکرده است. این خبر دروغ حتی واکنش وزیر
دفاع آمریکا را هم در پی داشت.
«ماتیس» در پاسخ به سؤالی درباره گزارش
این رسانه استرالیایی گفت: «اصلاً نمیدانم خبرنگاران استرالیا این خبر را
از کجا آوردهاند. اطمینان دارم این اقدام (حمله به ایران) چیزی نیست که
در حال حاضر در دست بررسی باشد. فکر میکنم خیالبافی، بهترین توصیفی است که
میتوانم درباره آن بگویم.»
اهمیت تهدید آمریکا برای مردم
آمریکا
چهل سال است که ایران را تهدید میکند و به قول سردار سلیمانی مگر کاری
مانده که نکرده باشند؟ حالا پس از گذشت چهل سال میبینم که وقتی تهدیدی
برای چند صدمین بار تکرار میشود جوانان ایرانی در صفحات مجازی اربابان
فریب را به سخره میگیرند و شهامت فرزندان ایران زمین را به رخ
تهدیدکنندگان میکشند.
بلومبرگ در خبری اعلام کرد نظرسنجیها نشان
ميدهد تهديدات ترامپ عليه ايران جزو آخرين و بیاهميتترين نگرانیهای
مردم ايران محسوب ميشود.
تاسفبار اما آنجاست که دیده میشود چهرههای
جریان سیاسی خاص از یک توئیت ترامپ چنان وحشت میکنند که دچار توهم شنیدن
صدای طبل جنگ میشوند!
«زهرا احمدیپور»، معاون سابق رئیسجمهور روحانی
و مشاور فعلی استاندار تهران بااشاره تلویحی به صحبتهای اخیر سردار
سلیمانی گفته است: «صدای طبل جنگ را کم کنید تا صدای مردم در نه به جنگ را
بشنوید.»
حرفشان این است که آمریکا به ایران و ایرانی هرچه گفت بگذار
بگوید ما نباید پاسخی به او بدهیم! به راستی این دیپلماسی است یا پذیرش
کاپیتولاسیون ترامپ در ایران؟!
خدمات حزبی و سیاسیِ «فریب»
رسانههای
مدعی اصلاحات در پمپاژ حس ترس و نگرانی در جامعه به خوبی انجام وظیفه
میکنند! این رسانهها حتی از سرزنش و حمله به رئیسجمهور نیز به دلایل
اتخاذ مواضع ضدآمریکایی اخیر ابایی ندارند چه رسد به سرداران کشور! روزنامه
اعتماد در بخشی از گزارش دیروز خود که به جز بخش نخست آن رویکردی علیه
سردار سلیمانی دارد، آورده است: «چندي بعد كه بحث رئيسجمهوري نظامي باز هم
از سوي طيفي اصولگرا در فضاي سياسي مطرح شد باز هم نام سردار سليماني در
سياست داخلي ايران به چشم ميخورد؛ نظامياي كه كارويژه وي حضور برونمرزي
بود و حالا مدتي است كه هرازچندگاهي نامش براي كارويژهاي كاملا داخلي
بر سر زبانها ميافتد.»
در حالی که شعار وحدت سر میدهند، در حالیکه
تنها یک سال از دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی سپری شده و سه سال دیگر
مانده، در حالی که اکنون مسئله جامعه مشکلات اقتصادی و جنگ اقتصادی آمریکا
علیه ایران است، در حالی که در این اواخر سردار سلیمانی در دو مرتبه حمایتی
ویژه از دولت روحانی کرد طرح مسئلهای مانند ریاست جمهوری سردار سلیمانی
به چه منظور صورت میگیرد؟ آن هم درست پس از سخنرانی او علیه ترامپ و در
حمایت از ایران و ایرانی و دولت ایران!
نمونه دیگر آن روزنامه بهار که
چند روز پیش در سرمقاله خود به آقای روحانی تاخت که این شمائید که با دم
شیر بازی میکنید و کشور را در معرض تهدید قرار میدهید!
و یا روزنامه
دست چندم دیگری که نوشت: «بازی با دم شیر» آن هم وقتی در نقطه مقابل ما
دیوانه و جنگجویی چون ترامپ ایستاده است، اصلا توجیه پذیر نیست.
رئیسجمهوری
برای افزایش انزوای هرچه بیشتر ترامپ در پهنه افکار عمومی جهان باید از
مکانیزمهایی چون عقلانیت و تدبیر بهره جوید نه اینکه به سبک ترامپ جنگجو
رجزخوانی نماید!
روحانی بهتر از نظامیها میداند که اگر وارد معرکه جنگ
نظامی یا اقتصادی با آمریکا شویم قطعا بیشتر از آمریکاییها متضرر
میشویم. آقای رئیسجمهور باید مصلحت کشور را در نظر بگیرد و بر مبنای
منافع ملی در عرصه بینالمللی سخن بگوید. نه اینکه شاقول رفتار و گفتار
رئیسجمهور تایید و تمجید نظامیان باشد!»
میدان جنگ اصلی
این اظهارات
و مواضع و فریب مردم با سایه جنگ خیالی در حالی است که مدتهاست جنگ اصلی
در جای دیگری آغاز شده است و آن عرصه، عرصه جنگ اقتصادی است. عدهای به هر
بهانه میخواهند کشور و مردم را از این جنگ اصلی غافل کنند. یک روز با
برجام و بزک و بزرگنمایی آن، مردم و مسئولان را به خواب غفلت فراخواندند و
روز دیگر با کنسرت و رفتن زنان به ورزشگاه و سپنتا و حصر و... امروز هم
گفتن و نوشتن از سایه جنگ همین کارکرد و کاربرد را دارد.
از دلفریب
سایه جنگ دو چیز بیشتر بیرون نمیآید. اول غفلت از جنگ واقعی در میدان
اقتصاد و دوم مهیا کردن بستر برای تحمیل برجامی دیگر با ادعای نجات کشور از
سایه جنگی موهوم.
متولیان تامین امنیت کشور به وظیفه خود آگاهند و با
درایت و مقاومت مثال زدنی از پس این مسئولیت سنگین برآمدهاند. نوبت مدیران
کشور است که در سایه این امنیت کمنظیر در دنیا و بینظیر در منطقه، به
وظایف خود در سایر عرصهها عمل کنند.