علیرضا ولیانسرویس نقد رسانه 598 -علیرضا ولیان/ وقتی برنامه های کودک تلویزیون جمهوری اسلامی را می کاوی، از عمو قناد و عموهای فیتیله ای تا خاله شادونه و خاله بهار و خاله نرگس وپنگول و انگور و چند خاله و عموی دیگر را از نظر می گذرانی، نبود یک راهبرد مشخص یا اهداف عملکردی در این آشفته بازار بیشتر از هر چیز دیگر رخ می نماید. اما نه! بی انصافی است اگر بگوییم راهبرد مشخصی را نمی توان در آنها یافت. حقیقت ماجرا آن است یک راهبرد اساسی و البته مفید (!) به شکل مدون در تمام برنامه ها وجود دارد: راهبرد دست و هورا!مطابق این راهبرد، برای تولید یک برنامه کودک، مواد لازم به شرح زیر است: یک مجری، یک گروه کودک، مجموعه ای از موسیقی (که بیشتر پدر و مادرها را به یاد خوانندگان لس آنجلسی زمان خودشان می اندازد و به نظر برایشان خاطره انگیز است)، عروسکهایی که مشتی حرف زشت را در قالب لودگی تحویل فرزندانمان می دهند و ضمناً استفاده از تکنیک دست و هورا به مقدار لازم تا برنامه را پر کند!.
بر این اساس ما برای آنکه کودکانمان را شاد نگاه داریم، مدام موسیقی های دست چندمی لس آنجلسی برایشان پخش می کنیم؛ موسیقی هایی که قرار است فرزندانمان بر اساس باورهای اسلامی – میهنی شان سالهای بعد گوش دادن به آنها را نه فقط شرعاً و بلکه حتی به لحاظ زیبایی شناختی، نامناسب بدانند. پرسش اینجاست، آیا کودکانی که کودکی خود را با شنیدن اینچنین آثاری از رسانه ملی می گذرانند، در سالهای بعد به پند و خطابه های همین صدا و سیما و تمام دستگاههای عریض و طویل فرهنگی در مذمت موسیقی و بویژه نوع پیش پا افتاده آن گوش فرا خواهند داد؟و آیا هنگامی که عروسکهای برنامه های کودک الفاظ غیر متعارف (حتی برای بزرگسالان) و تعابیر زشت را بر زبان می آورند تا شاید با افتادن به ورطه لودگی، لبخندی هرچند سخیف بر لبان مخاطبان بی گناه بنشانند، می توانیم کودکانمان را برای بکارنبردن واژگان صحیح و شریف فارسی در سالهای بعد مورد مؤاخذه قرار دهیم؟اما به نظر می رسد این بار هم تلویزیون، همه را شگفت زده می کند! پاسخی از جنس پاسخهای رسانه ملی به این دغدغه را هم می توان بویژه در برنامه «گلهای زندگی» شبکه قرآن و معارف سیما یافت. گرچه بردباری بسیار لازم است تا حتی به منظور بررسی شرایط برنامه سازی کودک هم، پای این برنامه فوق العاده جذاب (!) بنشینیم! راه حل آسان معضل پیچیده فوق، از دید دوستان شبکه قرآن و معارف سیما مطابق معمول همیشه، حذف است!گرچه بنای این نوشته پرداختن به مصادیق نیست، گذشتن از وصف این شاهکار برنامه سازی کودک نیز بسیار دشوار می نماید. برنامه ای سنگین، عاری از حداقل زییایی و به شدت اغراق شده که قرار بوده بر مبنای ملاحظات دینی ساخته شود که با افسوس بسیار، در سطح می ماند و خواندن متن حدیث را به همراه پوشاندن دخترکان معصوم با پوششی نازیبا برای اسلامی کردن برنامه کافی می داند. این همه در حالی است که در همان ساعت، شبکه جهانی جام جم برنامه آبرنگ را روی آنتن دارد.
برنامه ای در سر دیگر این طیف و عاری از هر گونه نماد و نشان دینی که یک بزن و بکوب کامل است! و حال پرسش اینجاست که یک کودک معمولی، اگر اجبار پدر و مادر در کار نباشد، کدام برنامه را انتخاب خواهد کرد؟ آ یا اگر کسی نمایش کسل کننده و عاری از زیباییهای بصری گلهای زندگی شبکه قرآن را بر برنامه شاد و جذاب و پر از شور و حرارت شبکه جام جم ترجیح دهد، انتخاب مؤمنانه ای نموده است؟روی دیگر این سخن دردی همیشگی است که در حوزه های گوناگون فرهنگ، ریشه دوانده است. چرا در حوزه های دینی که علی القاعده مهمترین حوزه های راهبردی در برنامه ریزیهای فرهنگی به شمار می آید، توانمند ترین افراد به کار گمارده نمی شوند؟ گویی دوستان صدا و سیما خود نیز اذعان دارند که برنامه هایی از جنس گلهای زندگی قرار نیست خیلی مخاطب داشته باشند.سؤال دیگر آن است که اساسا چه فرقی میان شبکه های تلویزیون از حیث تطابق با ارزشهای دینی باید وجود داشته باشد؟ مگز نه آن است که همه این شبکه ها رسانه های جمهوری اسلامی اند؟ آیا شبکه مؤمن تر یا کافرتر وجود دارد؟ اگر چنین نیست، دلیل اینهمه تفاوت در سبک برنامه سازی میان دو شبکه از یک سازمان رسمی رسانه ای چیست؟اساسا مخاطب برنامه ای چون گلهای زندگی چه کسانی هستند؟ آیا کودکان خانواده های متدین قرار است این برنامه ها را ببینند؟ در این صورت آیا دیدن برنامه های دیگر که با معیارهای تعریف شده در شبکه قرآن و معارف سیما، کافرانه تلقی می شود، بر کودکان خانواده های متدین حرام است؟ چه کسی دوگانگی پدید آمده در ذهن این کودکان را پاسخ خواهد داد؟ راستی صدا و سیما مگر در این خصوص هم وظیفه ای دارد؟!!گویی در میانه اینهمه هیاهوی سیاسی و افتصادی، کسی به فکر کوچولوها نیست! آنها که چند ساعت در روز نگاه معصومشان را به صفحه تلویزیونی می دوزند که قرار است به فرموده حضرت آقا، بنیانهای خانواده را محکم تر سازد و در رویش اندیشه های ایرانی اسلامیمان نقشی بسزا ایفا کنند. قرار است در خط مقدم نبرد فرهنگی، رسانه می بایست فرزندان ما را از محتوای سیلاب فرهنگی رسانه های بیگانه، بی نیاز سازد تا کودکان معصوم ما جای باربی و مک کویین و مرد عنکبوتی و ... قهرمانان وطنی خودمان را همراه رویاهای شبانه خود کنند. راستی اصلا مگر قرار است صدا و سیما این کارها را بکند؟!!مانده این سخن را این زمان بگذار تا وقت دگر....والحمدلله اولا و اخرا