به گزارش پایگاه 598، روزنامه ایران نوشت: هنوز ساعتی از دستگیریاش نگذشته بود که وی در بازجوییها لب به اعتراف گشود و به قتل همسر ایرانیاش اعتراف کرد. وی وقتی در مقابل بازپرس محسن مدیرروستا قرار گرفت جزئیات قتل همسرش را بیان کرد.
ماموران برای اطمینان از ادعاهای این مرد به بررسی قتلهای سال 86 پرداختند و دریافتند اواخر اسفند سال 86 جسد زنی جوان در میان بوته زارهای اطراف بهشت زهرا کشف شده است. وی با دو ضربه چاقو به قتل رسیده بود. در ادامه مشخص شده بود که این زن جوان مهناز نام داشته و ساکن شهرستان آمل بوده و مدتی قبل با مرد افغانی بهنام حفیظ عقد کرده است.
از آنجایی که حفیظ بعد از جنایت ناپدید شده بود، این احتمال مطرح شد که
مرد افغان عامل این جنایت باشد. در تحقیقات صورت گرفته توسط کارآگاهان
اداره دهم آگاهی مشخص شد وی از مرز ایران مخفیانه فرار کرده و به کشورش
بازگشته است. بدین ترتیب صحت اظهارات متهم ثابت شد و وی برای تحقیقات بیشتر
در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
33
سال دارد، دوبار ازدواج کرده و از همسر دوم صاحب فرزندی شده است. خودش
میگفت عذاب وجدان باعث شده راز جنایت ۱۱ ساله را برملا کند.
چه شد که با مهناز ازدواج کردی؟
شاید باورتان نشود،
مثل فیلمها بود. من در آمل در طبقه پایین ساختمانی که مهناز سکونت داشت
زندگی میکردم. به مهناز علاقهمند شده بودم و دلم میخواست با او ازدواج
کنم. اما حرفی نزدم تا اینکه یک روز مهناز خودش به سراغم آمد و گفت چندی
قبل شوهرش فوت کرده و ارثیه ۳۰ میلیونی به او رسیده است. اما شرط دریافت
این ارثیه ازدواج او بود. مهناز از من خواست برای رسیدن به این ارثیه با او
ازدواج ساختگی داشته باشم و بعد از دریافت ارثیه از هم جدا شویم.
و شما هم موافقت کردید؟
بله، ازدواج با او آرزوی من
بود. باهم عقد کردیم اما بعد از مدتی متوجه شدم او شخص دیگری را دوست
دارد. حتی آنقدر دیگران این موضوع را به من گفتند که مجبور شدم سه بار
خانهام را عوض کنم.
چه شد که از آمل به تهران آمدید؟
من از ۱۶ سالگی
نوازنده «قانون» بودم و خوانندگی هم میکردم. در جشنوارههای زیادی شرکت
کرده بودم و وضع مالیام خوب بود. قرار بود برای کارم به تهران بیایم و
مهناز زمانی که فهمید گفت تو برو من بعداً میآیم. به تهران که رسیدم به
مهناز زنگ زدم. به دروغ به او گفتم خانهای در نزدیکی بهشت زهرا پیدا کردم و
میخواهم آن را اجاره کنم از او خواستم به تهران بیاید تا خانه را ببیند
وقتی مهناز با من همراه شد، به اطراف بهشت زهرا که رسیدیم به او گفتم چرا
به من خیانت میکنی؟ مهناز منکر شد و گفت فردی که با او در ارتباط است فقط
به خاطر کارهای املاک و ارثیهاش است. باور نکردم و دو ضربه چاقو به او
زدم.
بعد چکار کردی؟
فرار کردم اما با این فکر که شاید
زنده مانده باشد یک ساعت بعد برگشتم. نبض دستش را که گرفتم دیدم مرده است.
برای همین از کشور فرار کردم.
چه شد دوباره ازدواج کردی؟
چند سالی که گذشت با این بهانه که از همسرم جدا شدهام با دختر عمهام ازدواج کردم.
برای چه به تهران برگشتی؟
خانواده همسرم به ایران آمده بودند و به تشویق همسرم برگشتم.از طرفی فکر میکردم آبها از آسیاب افتاده و کسی دنبال من نیست.
چند وقت است اعتیاد داری؟
مدتی بعد از قتل همسرم
آنقدر عذاب وجدان داشتم که برای فرار از آن به مواد رو آوردم.وقتی هم به
خاطر مواد دستگیر شدم نتوانستم راز ۱۱ساله را بیشتر از این مخفی کنم.