به گزارش پایگاه 598، حسن رحیم پور ازغدی، استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در هفتم
تیرماه سال 93 و همزمان با ایام سالگرد شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یارانش
با حضور در جمع دانشجویان عضو انجمنهای اسلامی دانشجویان ضمن بازخوانی
تاریخی و بخشی از سخنان شهید بهشتی، روایت متفاوتی از منظومه فکری آیت ا...
دکتر بهشتی و گفتمان مد نظر وی بهویژه در مساله ایجاد تشکیلات اسلامی
ارائه داد. «فرهیختگان» به مناسب فرا رسیدن سالگرد واقعه هفتم تیر این
سخنرانی مهم را منتشر میکند.
حسن رحیمپور ازغدی، استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست
شورای عمومی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور در
رابطه با بحث تشکیلات از منظر شهید بهشتی و نیز شخصیت این شهید بزرگوار
گفت: «ایران پر از بهشتی نیست عنوان خوبی برای این نشست است، برای اینکه
عدهای از خواب خرگوشی بیدار شوند و منظوری بالقوه از شخصیت شهید بهشتی را
دریابند.»
رحیمپور ازغدی افزود: «شهید بهشتی با عناوین بسیار بدی کوبیده میشد؛
بیادب، چماقدار افراطی و... از جمله همین توهینهای بیشرمانه خطاب به
ایشان بود. موج شدید توهینها و شایعهها به حدی رسیده بود که کسی جرات
نمیکرد نام او را بر زبان بیاورد، اما ایشان در مقابل این توهینها آنقدر
منطقی و متواضعانه برخورد میکرد که بیشترین نقش در مردمی و اسلامی شدن
قانون اساسی را برعهده داشت.»
بهشتی غربدیدهای بود که غربزده نشده بود
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با تاکید بر شناخت کامل شهید بهشتی از غرب در
کنار غربزده نشدن او گفت: «بهشتی کسی بود که بهعنوان نماینده آیتا...
بروجردی به هامبورگ رفت و مراکز اسلامی را احداث کرد و در همان موقع غرب را
از جنبههای مختلف زیر نظر گرفت. در این میان بسیاری از مخالفان ایشان
نسبت به صاحبنظر بودن او در زمینههای مختلف اعتراض داشتند و معتقد بودند
نمیشود یک نفر در همه رشتهها از جمله اقتصاد، کلام، فقه و... متفکر باشد،
اما همه اینها در حالی بود که هرکس غرق در اسلام باشد، اسلامش دربرگیرنده
همه این موارد میشود. در واقع این جامعیت اسلام است که مسلمانش را به راه
خود میکشاند.»
وی تصریح کرد: «یکی از خصوصیات شهید بهشتی همین جامعیت نظر و ایده او است.
ایشان وقتی میبیند جامعه با مشکلات مختلف دست به گریبان است، مجبور میشود
بنشیند و بررسی کند که قرآن و سنت در اینباره چه میگویند. بهشتی و مطهری
اینطور بودند. این افراد هستند که تیپهای غیرطبیعی دارند و به دنبال اسم
و رسم دکتری و آیتاللهی نیستند.»
او همچنین با اشاره به شخصیت مخلص و مجاهد شهید بهشتی گفت: «از این منظر که
نگاه کنی، میبینی بله؛ «ایران پر از بهشتی نیست». البته هنوز هم هستند
کسانی که مثل بهشتی نظریهپردازی کنند، اما نکته اینجاست که جامعیت او را
ندارند. ناگفته نماند، این عبارت یک جنبه منفی هم دارد، اما نباید آن را در
نظر گرفت و باید به جنبه تحریککنندهاش توجه کرد.
بهشتی معنای واقعی اعتدال بود
وی در ادامه افزود: «انقلاب اسلامی مدیون شهید بهشتی است، چراکه اگر او
نبود، نظام جمهوری اسلامی در مقاطع بسیاری دچار مشکل میشد. بهشتی معنای
واقعی اعتدال بود و اگر کسی به دنبال اعتدال حقیقی است، باید آن را در وجود
بهشتی جستوجو کند. علت این هم که امام پس از شهادت او گفت بهشتی یک ملت
بود، همین است.»
رحیمپور با اشاره به جریانهای موجود در خلال پیروزی انقلاب گفت: «هنگام
تدوین قانون اساسی دو جریان اصلی وجود داشت که دسته اول موافق بندهای آن
بودند و دسته دوم با برخی از قوانین اسلامی مخالفت میکردند. این جریان که
متاسفانه هنوز هم به اشکال مختلف حاشیهسازی میکنند، معتقد بودند برخی
بندهای قانون اساسی باید تغییر پیدا کنند، چراکه وحی منزل نیستند. در
مقابل کسانی قرار داشتند که تاکید میکردند بندهایی چون اصل حاکمیت ولایت
فقیه و عفاف و حجاب و... لایتغیر است و به هیچ عنوان تغییر نخواهند کرد،
چراکه آیههای مستقیم قرآن هستند.»
ازغدی همچنین تصریح کرد: «در واقع اینگونه اقدامات انقلاب علیه انقلاب بود
و کسانی که در این جبهه بودند، ساختارشکنان ضدانقلاب نام میگرفتند. البته
اصلاح برخی موارد و ایجاد شرایط بهبود قانون نهتنها مشکل ایجاد نمیکرد،
بلکه موجب رشد و توسعه قانون اساسی نیز میشد، اما اینکه بخواهند با حذف
برخی بندها نظام را دچار ساختارشکنی کنند، اصل عنادورزی با جمهوری اسلامی
شدت میگرفت.»
وی ادامه داد: «هر یک از نظامهای دنیا دارای چارچوب معین قانونی هستند که
این چارچوب در قالب اصول سختافزاری و اصول نرمافزاری وجود دارد. اصول
سختافزاری اصول تغییرناپذیر و اصول نرمافزاری اصول تغییرپذیر هستند.
بهعنوان مثال، آمریکا هیچگاه اجازه نمیدهد یک حاکمیت مارکسیسم حکومت را
دست بگیرد و کرسی ریاستجمهوری را تصاحب کند، چراکه اساس معین قانونی اجازه
چنین کاری را به آنها نمیدهد.»
شهید منتظری میگفت مدام میترسم منافقین پدر سادهلوحم را دوره کنند
این استاد دانشگاه با اشاره به شخصیت منصف و متدین شهید بهشتی گفت: «شهید
بهشتی شخصیت منحصربهفردی داشت. ایشان در مقابل توهینهای گروههای مختلف و
فحاشیهای آنان کاملا منصفانه و با کمال ادب برخورد میکرد و فحاشیهای
مبتذل ضدانقلاب را با منشی انقلابگونه پاسخ میداد.
اولین کسی که گفت بازرگان و نهضت آزادی لیبرال هستند، شهید منتظری بود و
پدرش را مجبور کردند بیاید در تلویزیون بگوید که پسر من را در زمان شاه
زیاد شکنجه کردهاند و تعادلش را از دست داده و نمیداند چه میگوید و
برایش این حرفها را زدند. اما شهید منتظری خودش گفت که پدر من فردی ساده
است و اگر من چند روز کنارش نباشم، مغزش را شستوشو میدهند.»
ازغدی با اشاره به اینکه چهرههای معاند تنها به دنبال هتاکی بودند و
هیچگاه دنبال نقد استدلالی نبودند، افزود: همان اوایل که آیتا... منتظری
در صف انقلاب بود، به او میگفتند «گربه نره» و به شهید بهشتی صفت روباه
میدادند. یعنی اینها تا این حد مبتذل بودند. به جای اینکه دو صفحه از
حرفهای بهشتی را نقد کنند و بگویند اشکالاتش این است و این نقدها را به
آن داریم، فحاشی میکردند و تهمت میزدند و یک کلمه بحث استدلالی محتوایی
نمیکنند.»
همین بچههای انجمن اسلامی مستقل اولش که انجمن را به راه انداخته بودند،
چقدر فحش خوردند و تهمت شنیدند و اذیت شدند. در این راستا یکی از آرزوهای
بزرگ من این است که پنج صفحه از حرفهایی که زدهام را بخوانند و بگویند
فلانی اینها را گفته و نقدش کنند، تا به حال این کار را نکردهاند، حتی به
چند نفر گفتم چک کنند سایتهای مختلف و رسانهها را ببینند چیزی میگویندیا
نه، اما کاری نکردهاند تا به حال جز فحش، تهمت، تقطیع و شایعه. مثلا من
دوهزار ساعت بحث و صحبت دارم؛ از این دوهزار ساعت بالاخره 10 ساعت اشکال و
چرندیات پیدا میشود (با خنده)، اما نگشتهاند که پیدا کنند و خودم آخر سر
باید بگردم و پیدا کنم. در مورد من تقطیع میکنند، چگونه؟ به این شکل که از
50 تا سخنرانی چند جمله را برمیدارند، بعضی را سر و تهش را میزنند، بعضی
دیگر را از وسطش قسمتی را برمیدارند و به هم میچسبانند. مثل همین
سخنرانیای که اخیرا برای من تقطیع کرده و گفتهاند که من گفتهام مردهشور
هیکل خانمهایی را که بچهدار نمیشوند ببرد. یک آقای مریض و دروغگویی هم
آمده و جوابیه داده است. چندی از دوستان به من گفتند که سایتهایی مثل VOA
BBC، رادیو فردا و... این حرف را زدهاند و بقیه از روی اینها زدهاند،
یعنی گوگل را که سرچ کنید همین حدود 9 یا 10 سایت میآید اول. پس با توجه
به این میتوان گفت وقتی آنها برای من که فرد خاصی نیستم اینطور خرج
میکنند و ضد من کار میکنند، پس برای بهشتی چقدر زیاد هزینه میکردند.»
وی افزود: «نتیجه همه این هتاکیها این بود که نامی از بهشتی نمیتوانستیم بیاوریم. حتی نمیتوانستیم از او حمایت کنیم.»
اصل انقلاب به خاطر این بود که حکومت در فرهنگ دخالت کند
رحیمپور ازغدی قانون اساسی را یکی از محورهای اعتدال خواند و افزود: «چند
جریان در مورد ایجاد قانون اساسی وجود داشت؛ جریانی بود که میگفت قانون و
قانون اساسی چیست؟ دیگر نیازی به قانون اساسی و انتخابات نیست. یک جریان
دیگر، متحجران غربزده بودند که اعتقاد داشتند شریعت نظام فردی است و
بهعنوان قانون اساسی نباید مطرح شود. اسلام حکومت نمیشود. این گروه معتقد
بودند اخلاق باید اسلامی باشد، نه قانون. قانون اساسی صرفا پروتکل
دموکراتیک، لیبرال و لائیک بین شهروندان است. مذهب مسالهای شخصی است؛ یعنی
همان چیزی که قبل از انقلاب بود. هرکسی میخواست محجبه بود هرکسی میخواست
بیحجاب. برای مشروبخورها مشروبفروشی بود، برای اهل نماز مسجد و در واقع
دین یک مساله شخصی بود و بعد از انقلاب هم اتفاقا اولین جاهایی که هدف
مردم قرار گرفت برای خراب کردن و درگیری در آن ایجاد شد، همین
مشروبفروشیها و فاحشهخانهها بودند و بعد هم سینماها به خاطر فیلمهایی
که نشان میدادند. شهید بهشتی میگفت که خط امام این است و اعتدال امام این
است که قانون اساسی وجود داشته باشد نه اینکه قانون اساسی به سبک غربی و
لائیک باشد، بلکه باید جوهره اسلامی داشته باشد. بخش لائیک میگفتند اسلام
را تبدیل به دنیا و قانون نکنید، چراکه مردم بدبین میشوند و اسلام بدنام
میشود و... و این استدلالشان بود، اما ته دلشان اصلا اسلام را قبول
نداشتند. جریان آن طرف هم نمیتوانستند بین قانون و شریعت تفکیک کنند. فکر
میکردند هرنوع قانوننویسی تعریض به شریعت است. فکر میکردند هر نوع
تقنینی، تشریع است و تشریع همان سنت است و نباید شریعت جدید آورد، در
صورتیکه قانون اساسی برنامه اجرایی است نه شریعت. اینها خلاف شرع نیست.
شرع گفته شریعت را تغییر ندهید و بدعت نکنید، نه اینکه تفکری در
برنامههایتان نکنید و تفکر بدعت است. هرچه در نص صریح اسلامی نیست، مگر
بدعت است؟ بلکه بدعت هرچیزی است که خلاف نص اسلامی باشد.
متحجرین میگفتند هواپیما اگر خوب بود در قرآن و احادیث میآمد!
وی افزود: «شبیه این تفکر اغلب در بین وهابیون و نوحنبلیها و اخباریون
شیعه است. مثلا میگویند تا میتوانید احتیاط کنید، سوار هواپیما نشوید،
چراکه اگر خوب بود، در احادیث پیامبر یا قرآن به آن اشارهای میشد. هرچه
که عینا در کتاب و سنت نیامده که بدعت نیست. مثلا وقتی شریعت میگوید اجرای
عدالت اصل اجرای عدالت است، ابزار اجرای این امر با گذشت زمان تغییر پیدا
میکند. اگر کسی گفت انتخابات را به شکلی تعریف میکنم که با انتخابات
بتوانم حلال را حرام و حرام را حلال کنم و شریعت را تغییر داد، این بدعت
است. ولی اجرای عدالت اجتماعی بدعت نیست. البته باید دنبال ابزار
عقلانیتر، اسلامیتر و اخلاقیتر بود که این معنای تمدنسازی است. ابزاری
که منافاتی با احکام اسلامی ندارد و میتوان در جهت پیشبرد ارزشها بهکار
گرفت، ایرادی ندارد.»
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: «پس حکومت اسلامی، حکومت
اخلاقی و مردمی است؛ اصلا تربیت اجتماعی نمیتواند مردمی نباشد، لذا اسلام
میفرماید دو شرط دارد: شرط لازم برای حقانیت شما این است که طبق اسلام
افرادی که واجد صلاحیت باشند، حکومت کنند؛ آدم فاسد، دروغگو، خائن، فساد
مالی، فساد اخلاقی، فساد اعتقادی، فساد سیاسی، مزدور، آدم ضعیفالنفس،
بیشخصیت و آدمهای ترسو اینها حق ندارند حاکم شوند بر جان و مال و آبروی
مردم. ولی اگر صفات خوب را داشته باشد، عالم باتقوا لازم است، اما کافی
نیست؛ باید مردم را راضی کند، باید مردم را توجیه کند، باید مردم قبول
داشته باشند که بر آنها حکومت میکند و پاسخگویشان باشد و تحت نظارت هم
باشد. این اصل اسلامی است؛ اصل لیبرال دموکرات غربی نیست، لیبرال دموکرات
غربی میگوید اصول و شرع را انجام ندهید.»
وی افزود: «یک عده هم فقط رابطه با خدا را میدیدند و میگفتند حق و باطل،
رابطه انسان با خداست و خدا تکلیف را معلوم کرده است و پرسیدن از مردم یعنی
چه؟ مردمی که خیلیهایشان جاهل هستند و تقوا ندارند و در زندگیهای
شخصیشان ماندهاند، خودشان را نمیتوانند اداره کنند، آنوقت اینها نظر
بدهند که چه کسی جامعه را اداره کند؟ اصلا مگر قدرت تشخیص دارند! اینقدر
کلاه سرشان میرود، چهجوری میشود مردمی که تحت تربیت هستند، مربیان
خودشان را بتوانند تشخیص دهند؟ مثل اینکه بگویید آدمهای بیسواد یا شاگرد
اول ابتدایی تشخیص دهند که چه کسی انیشتین باشد یا نباشد! اینها میگفتند
شما رابطه خود و خدا را ببینید، اگر درست است و طبق ضوابط اسلامی است، دیگر
مردم را فراموش کنید، انتخاب و رأیگیری نمیخواهد.»
حتی حق نمیتواند بر مردم به زور حکومت کند
رحیمپور با انتقاد از این طرز تفکر گفت: «اینها توجه به یک مطلب نداشتند و
آن این است که حتی حق نمیتواند بر مردم به زور حکومت کند، زیرا اصلا هدف
حکومت اسلامی تربیت و نجات مردم است و اجرای قانون خشک بدون تربیت مردم
تاثیری ندارد. اجرای قانون موضوعیت ندارد. هدف قانون، هدایت خلق و تربیت
مردم است، لذا چگونه است که امام حسن(ع) حکومت را واگذار میکند، ولی
معاویه را به مشروعیت نمیشمرند و میگویند تو حکومت اسلامی نیستی و امام
حسین(ع) بدون امید به پیروزی میجنگد! برای اینکه در هر دو مقطع اصالت با
حفظ پرچم اسلام و هدایت خلق بود. اگر زمان امام حسن(ع) سر قدرت پافشاری
میکرد و بعد در جنگ قدرت کشته میشد، آن حقیقت به خطر میافتاد و میگفتند
بنیامیه و بنیهاشم سر قدرت جنگیدند و بنیامیه پیروز شد و میشد یکی از
شکستخوردگان تاریخ. اینهمه حکومتها شکست خوردند، در آنجا امام حسن(ع)
میگفت حکومت بما هی حکومت برای ما اصالتی ندارد، حالا که مردم پای من
نمیایستند و هزینه نمیپردازند، من میخواهم نشان دهم که دنبال اسلام و
عدالت هستم، نه دنبال حکومت.
در زمان سیدالشهدا با اینکه مطمئن بودند پیروز نمیشوند، شعار اسلام و
حکومت را دادند، اما خود امام حسین(ع) که میدانست حکومت دستش نمیآید، ولی
میجنگد، زیرا اصالت با حکومت نیست، اصالت با قوانین اسلامی است. آنجا با
قرارداد اصالتها و اعتبارشان حفظ میشد، اینجا با شهادت.»
این نظریهپرداز انقلاب اسلامی در تعیین حکومت دو قید را مطرح میکند و
میگوید: «حرف عدهای این است که قانون اساسی و انتخابات مهم نیست، فقط
مسیر درست و شرعی باشد کافی است. عدهای میگفتند شرع چیست! قانون اصلا
ربطی به آن ندارد، مساله عرفی و لائیک است، مذهب در حد اخلاق شخصی و
خانوادگی. اما خط وسط و اعتدال واقعی این بود که امام آمد و دستور داد به
دولت موقت. این را من به شما بگویم هیچ انقلابی به این سرعت نه قانون اساسی
نوشته و نه بعدش آن را به رای ملت گذاشته است. همین آمریکا هیچوقت قانونش
را به رای مستقیم مردم نگذاشته است، فقط انقلاب اسلامی این کار را کرده
است؛ هم اول و هم بعد از اینکه اصلاحاتی در قانون شد، دو بار! علاوهبر
اینکه نمایندههای ملت آمدند و نوشتند، باز خود قانون را دوباره امام گفتند
به رأی مستقیم مردم هم بگذارید. در دنیا هیچ کشوری اینگونه نبوده است.»
بازرگان به امام گفت قانون اساسی را به رای نگذار
نکته جالبی هم وجود دارد و آن اینکه مهندس بازرگان و گروههایی که خودشان
را لیبرال و مردمگرا میدانستند، به امام میگفتند انتخابات نمیخواهد،
همه دنیا میدانند که مردم شما را قبول دارند، شما یک گروه را تعیین کنید
تا قانون اساسی را بنویسند و شما خودتان تایید کنید و اصلا لازم نیست
نمایندههای ملت بیایند.
ازغدی افزود: «خیلی جالب است آنها که مدعی دموکراسی بودند، ولی امام پای
این قضیه ایستاد و استدلال امام هم این بود که اگر ما این کار را نکنیم،
نسل عوض میشود و بیست، سی سال بعد میگویند اصلا کسی رای نداده و اصلا
انتخاباتی نبوده است. انقلابیون آمدهاند و به زور اسلحه کارشان را
کردهاند و در جواب این هم که میگویند قانون اساسی برای آن نسل است و برای
این نسل نیست، به آنها بگویید که در هیچ کشوری در دنیا، 99درصد، آن یک
درصد هم برای آن است که من نمیدانم و با احتمالات میگویم، هیچکدام از
کشورهای لیبرال دموکرات، حتی یک بار هم قانون اساسیشان را به رأی
نگذاشتهاند، چه برسد به اینکه بگویند نسل عوض شده و هر چند وقت آن را به
رای بگذارند!»
وی ادامه صحبت خود را با نامه امام به دولت بازرگان پی گرفت: «امام نامه
نوشتند به دولت بازرگان تقریبا سه، چهار ماه از انقلاب نگذشته، که لازم است
دولت مبارز ایران هرچه زودتر خودشان سرنوشت آینده مملکت را به دست آورند و
ثمره انقلاب را در همه روابط و نظامات اجتماعی به دست بگیرند و حقوق از
دسترفته خود را بازیابند و عدالت اسلامی را مردم خودشان در همه شئون جامعه
پیگیر باشند، لذا طرح قانون اساسی را با سرعت تکمیل کرده و به تصویب شورای
انقلاب برسانید و بعد در خدمت افکار و آرای عمومی قرار دهید، در حالی که
جریانات لیبرال و مردمگرا چه مذهبی و چه غیرمذهبی قبول نداشتند.» رحیمپور
گفت: «نکته بعدی اینکه آقای بهشتی گفتند من خودم نظرم نبود که بروم در
شورای قانون اساسی، منتها شورای حزب و جامعه مدرسین قم همه گفتند بروید،
چون مدیریت مجلس آسیب میبیند اگر شما نباشید.»
مجلس خبرگان قانون اساسی را بهشتی اداره میکرد
یعنی فردی بود که اگر باشد و نباشد مجلس دو مدل مدیریت میشود، در بین تمام
آن افراد مدعیان و بزرگان همه جریانات بودند، اما آقای بهشتی بهعنوان
نایبرئیس رای آورد. البته رئیس مجلس آقای منتظری بود، اما بعد از چند جلسه
جای خودش را به آقای بهشتی داد و بعد گفتند که نظر امام به تسریع است که
دولتی مطمئن سر کار بیاید و برای طولانیمدت برنامهریزی کند. دولت موقت
مشکلش موقتی بودن است تا قانون اساسی نداشته باشیم، عملا انقلاب تبدیل به
نظام نشده و تثبیت نشده و ایشان میگفت ما بعضی از نظرات و شعارهای خودمان
را در قانون اساسی آوردهایم و خیلی از بندهایش را در مورد مردمسالاری و
ولایت فقیه خود من نوشتم.
در واقع میخواهد بگوید، اینها یکی است؛ دو تا نیست، از این به بعد برای
مبنای حرکت و وحدت، قانون اساسی با موازین شرعی لازم است و شیوه اجرایی
قوانین اسلامی را طرح میکند تا هم از خطر دیکتاتوری و هم هرج و مرج در
امان باشیم و به مردم اعتماد کنیم. مردمی که رهبر و شعارها را درست تشخیص
دادهاند و از سال 42 تا به امروز همان خط را میروند، امروز مردم
میلیونها میلیون پشت سر رهبری هستند.
قانون اساسی یک بیانیه اصلبندی و تنظیم شده انقلاب است، مردم انقلابی در
راهپیماییها شعار میدادند؛ «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» و این نظام
پاسخ به همان فریادهاست، یعنی ما همان شعارها را تبدیل کردهایم به مواد
قانون اساسی؛ شعارها را در قالب نسبتا اصیل اسلامی ریختهایم ولی نه کامل
به خاطر اقتضاهای زمانه و برای آنکه شعارها تحقق پیدا کند.
او یک نمونه دیگر مطرح میکند و آن این است که بنیان فقهی کافی است یا
قواعد حقوقی، عقلایی که البته مغایر با شرع نباشد هم لازم است؟ اینجا هم دو
جریان افراط و تفریط بودند؛ عدهای میگفتند فقه احکام شرعی است و دخالتی
در نظامسازی نباید داشته باشد. اسم کشور را گذاشتهاید جمهوری اسلامی.
زیرا بعضیها میگفتند فقط بگذارید جمهوری! مردم که مسلمان هستند، اسلام را
در قانون نیاورید، یعنی لائیک باشد.
عدهای میگفتند بگویید جمهوری دموکراتیک اسلامی که دموکراتیک غربی تقویت شود.
امام گفتند این یعنی جمهوری اسلامی! چون وقتی میگویید، جمهوری اسلامی،
احترام و اعتقاد به نظر مردم در آن است، قید را برای چه میآورید! مگر
اینکه میخواهید غلظتی بیاورید تا از اسلام فاصلهاش دهید.
لذا امام گفت جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد. شهید بهشتی
در قانون اساسی میگوید فقه اجتهادی جزء و مبنای قانون اساسی است، فقه فقط
مسائل عبادی و شخصی نیست، اما این معنایش این نیست که قانوننویسی و حقوق
عرفی عقلایی خلاف شرع است، لذا اینکه 6 حقوقدان باشند و 6 فقیه که مراقب
باشند مصوبات مجلس هم خلاف حقوق شرع نباشد و هم اینکه خلاف قراردادهای
جزئی قانون اساسی نباشد، لازم است و باید جلوی افراط و تفریط ایستاد و مسیر
اعتدال را پیش برد. موضوع دیگر در باب افراط و تفریط درباره قانونگرایی و
مصلحتاندیشی است که شرع، قانون و مصلحت تکلیفشان چیست؟
شهید بهشتی میگوید که هر سه واقعیت هستند و سه قوه هر تصمیمی که میگیرند
یا مجلس هر قانونی که تصویب میکند، اول از همه اینکه ملت رای دادهاند و
باید اسلامی باشد، پس خلاف اسلام نمیتوانید رای بدهید. فقهای شورای نگهبان
طبق اجتهاد خودشان باید رعایت کنند و دوم اینکه خلاف قانون اساسی هم نباید
باشد این را هم حقوقدانان شورای نگهبان مراقبت کنند تا حالا شرعی و قانونی
هم شده و مورد سوم گاهی چیزی شرعی و قانونی هم است، اما امکان برای اجرایش
نیست و شرایط بحرانی پیش میآید، یعنی یک چیزی به نام مصلحت جامعه مطرح
میشود، مصلحت نظام یعنی مصلحت جامعه نه اینکه مصلحت مسئولان بلکه مصلحت
امت. اینجا اول گفتند مجلس این کار را بکند اما وقتی دیدند مشکل حل
نمیشود، مجمع تشخیص مصلحت را گذاشتیم.
این استاد دانشگاه در ادامه به تعریف ولایت مطلقه پرداخت و افزود: «اگر
اختلاف ایجاد شد که قانون وجود دارد اما در حال حاضر امکان اجرای آن وجود
ندارد. در اینجا موقتا به خاطر مصلحت جامعه مجری قانون، به جای قانون حرف
میزند تا بحران حل شود. این یعنی فوق قانونی که خودش قانونی است. استبداد و
قانونشکنی نیست. این همان ولایت مطلقه، مصلحت نظام و جامعه است که در همه
نظامهای دنیا به نام اختیارات دوره بحران و مدیریت بحران مطرح میشود.»
رحیمپور ازغدی با اشاره به این تفکر لیبرالها که اعتقاد داشتند نظام به
بهشت و جهنم کاری ندارد و دین مساله شخصی است، افزود: «نظر آقای بهشتی این
است که یک بخشی از دین مانند اخلاق شخصی نظر شخصی است. اما بخشی از دین
قوانین است. حقوق اجتماعی و حق دیگران حقالناس است. اگر شخصی در حریم
خصوصی بخواهد خود را جهنمی کند و دولت، نه اینکه وظیفه نداشته باشد، حق
ندارد دخالت کند. اما وقتی کسی در حریم عمومی قانونشکنی میکند و اخلاق
اجتماعی را زیر پا میگذارد، دولت وظیفه دارد دخالت کند. اینجا مساله بهشت و
جهنم این شخص مطرح نیست مساله حقوق اجتماعی و حقالناس مطرح میشود.»
وی افزود: «سوال این نیست که بهشت و جهنم مردم زورکی است یا نه، سوال این
است که حکومت در برابر اخلاق اجتماعی و حقالناس و حقوق عمومی و قوانین
اجتماعی مسئولیت دارد یا ندارد؟ آن سوال را لیبرالها مطرح میکردند چون
اعتقاد داشتند حکومت باید بیطرف باشد و طرفدار دین نباشد. اعتقاد داشتند
حکومت یا بیطرف است یا دیکتاتور. جواب این است که حکوت نه بیطرف است نه
دیکتاتور. دولت قانونی است. زمانی که قانون است باید قانونی عمل کند و زمان
تربیت تربیت را به عهده بگیرد. جایی که حریم خصوصی است دخالت نکند. چه کسی
گفته است که حکومت باید بهزور مردم را به بهشت ببرد؟»
این استاد دانشگاه در ادامه به بررسی ویژگیهای نظام سیاسی اسلامی از
دیدگاه شهید بهشتی پرداخت و افزود: «اولین ویژگی این است که نظام ما یک
نظام مکتبی است، یعنی در برابر مکتب متعهد است. نسبت به احکام، اخلاق و
عبادت بیطرف نیست. البته پذیرشش در حوزه شخصی اجباری نیست. هرکس این مکتب
را پسندید و به آن دل بست بیاید. هرکس نپسندید در حریم خصوصیاش نیاید.
«اعتقاد شخص اختیاری است. اما نظام مکتبی است. دولت، اسلامی باید باشد.»
این پاسخ شهید بهشتی در مجلس خبرگان به افرادی بود که اعتقاد داشتند دولت
نباید نسبت به مسائل اسلامی احساس مسئولیت کند.»
وی افزود: «شهید بهشتی اساس اصول عملی و عقیدتی اسلام را قرآن و سنت
میداند و در این باره میگوید در راس نظام اصول عقیدتی عملی اسلام براساس
کتاب و سنت است. همه چیز باید از این قله سرازیر شود. نه دلتمردان ما، خود
پیامبر(ص) هم حق ندارد هر کاری دلش بخواهد در حکومت انجام دهد. آن چه در
راس است همه، حتی پیامبر حتی امام مرجع تقلید شخص رهبر همه باید مراقب
باشند و سر مویی از آن تخلف نکنند.»
قرآن کریم راجع به خود پیامبر(ص) میفرماید: «اگر محمد(ص) هر چیزی که دلش
میخواست میگفت و هر کاری دلش میخواست انجام میداد و چیزی را به ما نسبت
میداد ما با قدرت از او انتقام میگرفتیم و رگ دستش را قطع میکردیم.
تفکر بهشتی این است که وقتی پیامبرش نمیتواند تخلف کند رئیسجمهور و وزیر و
وکیل جای خود دارد، حتی رهبر و مرجع تقلید هم حق ندارد از خود حرفی بزند.»
این استاد دانشگاه افزود: «دولت نسبت به بهشتی و جهنمی شدن افراد و اخلاق
اجتماعی در بعضی موارد مسئولیت دارد، ولی اینکه کجا و چگونه اعمال نفوذ کند
مهم است.»
رحیم پورازغدی در ادامه به بررسی نظام جدید اجتماعی ایران در تفکرات شهید
بهشتی پرداخت و افزود: «ما نه نظام لائیک را قبول داریم نه دیکتاتوری به
نام مکتب، ولی نظام و دولت نسبت به اخلاق و عدالت بیطرف نیست.»
بهشتی صریح میگفت ما ایدئولوژیک هستیم
شهید بهشتی میگوید نظام جدید اجتماعی ایران نظامی اسلامی است، لائیک نیست.
با کسی هم تعارف نداریم آری این نظام ایدئولوژیک است. مردم به این
ایدئولوژی رای دادهاند. خدا این ایدئولوژی را بر ما نازل کرده است. بله ما
ایدئولوژیک هستیم.
صریح میگوید ما با کسی تعارف نداریم. ما لیبرال نیستیم، ما ایدئولوژیک
هستیم. اما طرفدار دیکتاتوری مذهبی هم نیستیم، چون دیکتاتوری ضد ایدئولوژی
است. ایدئولوژی یعنی ما مکتب و مرام داریم. اصول و ضابطه داریم. دیکتاتوری
یعنی ما ضابطه نداریم هر کاری دلمان بخواهد به اسم مذهب انجام میدهیم.
ما از دیکتاتوری آخوند دفاع نمیکنیم
بهشتی، نظام جمهوری اسلامی را تابع اصول میداند و میگوید ما نه از
دیکتاتوری آخوند و روحانیت دفاع میکنیم نه از دیکتاتوری شخص فقیه؛ نه از
دیکتاتوری صنف روحانیت نه از دیکتاتوری اکثریت و اقلیت دفاع میکنیم. ما با
هر نوع دیکتاتوریای مخالفیم، چون ایدئولوژی یعنی نفی دیکتاتوری.
ایدئولوژی یعنی مکتب، یعنی ما اصول داریم. همه کارهایمان باید تابع اصول
باشد. لیبرال هم نیستیم، چون لیبرالیسم دیکتاتوری نفسانیت است. دیکتاتوری
فردی و اکثرا دیکتاتوری افراد است. فردگرا میگوید هرچه که فرد دلش
میخواهد. جمعگرا میگوید هر چه جمع بخواهد.
نظام جدید نظامی اسلامی است؛ نظامی که مردم انتخاب و گزینش کردهاند. نظامی
است در راستای خدمت به مردم. نظامی به لحاظ فرم جمهوری یعنی تمام مسئولان
با رای مردم انتخاب میشوند؛ یک مرحلهای یا دو مرحلهای. قانونگذاران و
دولتمردان با رای مردم انتخاب میشوند. رهبر و رئیس قوه مجریه انتخاب مردم
است. همه ما باید به دست مردم انتخاب شویم. جمهوری در راستای ارزشهای
لیبرال، مارکسیستی و فاشیستی، مسیحی و لائیک نیست؛ در چارچوب ارزشهای
اسلامی است.
نظام جمهوری اسلامی انساندوست است نه انسانپرست
شهید بهشتی نظام جمهوری اسلامی را ایدئولوژیک میخواند و توضیح میدهد نظام
اجتماعی آینده ما نظامی ایدئولوژیک است نه نظامی فاقد ایدئولوژی. متعهد در
برابر اسلام است. از اصول و احکام و ارزشهای اسلامی و اخلاق یک قدم آن
طرفتر نخواهد رفت. این اصل ثابت نظام است. اما مسئولان نظام چطور انتخاب
میشوند؟ از این جهت نظامی مردمی و اومانیستی است، نه ملی و ناسیونالیستی.
منظور اومانیسم اسلامی است. به این معنا که انساندوست است نه انسانپرست.
اومانیسم غرب انسانپرستی و نفسپرستی است در ذیل خداپرستی. همه این مفاهیم
در نامی که برای این نظام انتخاب کردیم نهفته است.
شهید بهشتی در رابطه با تعبیر جمهوری اسلامی میگوید بعضیها فکر نکنند
جمهوری اسلامی به امام تحمیل شده است یا ما تحتتاثیر جریانات غرب زده این
حرف را زدهایم. کلمه جمهوری اسلامی ابتکار خود من بود. بعضیها فکر
میکنند این ایده لیبرالهاست اما اینطور نیست. ما به امام گفتیم ماهیت
حکومت اسلامی است. شیوه حاکمیت جمهوری است. این روشی است در خدمت اسلام که
هیچمنافتی هم با اسلام ندارد.
رحیمپور ازغدی در ادامه بیعت و انتخابات را در اصل کارکرد یک شکل دانست و
افزود: «قبلا تکتک بیعت میکردند، الان گروهی رای میدهند. بیعت قبیلهای
هم میتوانست در خدمت باطل قرار بگیرد و هم در خدمت حق. بیعت قبیلهای هم
با امام حسین(ع) و هم با یزید شده است.
انتخابات هم همینطور است، از صندوق رای هم جمهوری اسلامی بیرون میآید هم
ضد اسلام، پس بیعت و انتخابات در اصل کارکرد یکی است میتواند اسلامی و
غیراسلامی باشد. بهشتی میگوید این نظام جمهوری است، یعنی خلقی، تودهای،
جمهوری و اسلامی است، یعنی ایدئولوژی، مکتب و اصول داریم و در برابر یک
ایدئولوژی انتخاب و نه تحمیل شده متعهد هستیم. این نظام اسلامی است اما با
انتخاب مردم روی کار آمده است.
شهد بهشتی نام جمهوری اسلامی را ابتکار خود میداند و میگوید شعار جمهوری
اسلامی ابتکار من و همفکران ما بود. ما در حزب جمهوری اسلامی فکر کردیم و
به این نتیجه رسیدیم که در برابر جریانهای لامذهب و لائیک و غربزده و
جریانهایی که انقلاب را قبول ندارند ولی فقط مذهبی هستند متحجرند و زود
انقلاب را بر باد میدهند، ما این خط را باید برویم و امام این تفکر را
قبول کرد.»
مسئولان چندین بار میخواستند نظام را سرنگون کنند اما مردم اجازه ندادند
رحیمپور ازغدی مردم را حامی اصلی نظام جمهوری اسلامی به شمار آورد و ادامه
داد: «اگر جمهوری اسلامی و انتخاباتها نبود تا الان بیش از 10 بار سرنگون
میشدیم. مردم انقلاب و حکومت را نگه داشتند. مسئولان که چندین بار
خواستند نظام سرنگون شود. الان هرچه مصیبت و فتنه ایجاد میشود زیر سر
مسئولان نظام جمهوری اسلامی است. از اول انقلاب هرجا درگیری بوده مسئولان
پشت آن بودهاند؛ اول انقلاب توطئه بنیصدر که رئیسجمهور بود. مساله
بازرگان که نخستوزیر بود و جریان آقای منتظری که قائممقام رهبری بود.
مسئولان خود نظام دنبال سرنگونی هستند. مردم اجازه نمیدهند. 22 بهمن تجدید
میثاق و اعلام میکنند ما هستیم. مردم همواره نظام را سر پا نگه میدارند و
نمیگذارند به سمت تحجر، غربزدگی و آشتی با آمریکا برود. اگر جمهوری
اسلامی و نظام انتخاباتی نبود و مردم پشت نظام نبودند تا الان سرنگون شده
بود. با وجود این همه هجمه توطئهها از خارج و نامردیها از داخل نظام، فقط
مردم نظام را نگه داشتهاند.»
رحیمپور ازغدی به دو اصل مهم قانون اساسی، حاکمیت مطلق بر انسان و ولایت
فقیه اشاره کرد که شهید بهشتی در مورد این دو اصل میگوید دو اصل را خودم
در قانون نوشتم. به همراه آقای باهنر آوردم و به حدی دفاع کردیم که رای
آورد.
اینکه حاکمیت مطلق بر انسان و جهان از آن خداست و او انسان را بر سرنوشت
اجتماعی خود حاکم کرده است. بعضیها اعتقاد دارند این یعنی دموکراسی؛ بله
این یعنی دموکراسی با توجیه دینی. برخی تصور میکردند این اصل، مستقیم با
ولایت فقیه مخالف است. در حالی که ما گفتیم این یک حق خداداد است که کنارش
یک شرط خداداد دارد؛ حاکمیت مطلق با خداست. خدا فرمود شما را بر سرنوشت خود
حاکم کردم. اگر این اصل صددرصد اسلامی مطرح نمیشد هر کسی سرکار میآمد
دیکتاتوری عمل میکرد و میگفت خدا با من حرف زده و به من دستور حکوت داده
است.
رحیمپور ازغدی در پایان به نحوه حکومت در عصر غیبت اشاره کرد و افزود: «در
عصر غیبت شیعه معتقد نیست که کسی مستقیم با خدا، پیامبر و امام زمان
ارتباط دارد. حکومت در زمان پیامبر و امام تعیینی بود اما تحمیلی نبود. لذا
اکثر ائمه ما حکومت نکردند، چون نمیتوانستند و اگر میتوانستند
نمیخواستند تحمیل کنند، ولی تعیینی بود؛ یعنی از طرف خدا تعیین شده بود.»
وی در ادامه به بازخوانی نظر شهید بهشتی در این باره پرداخت. شهید بهشتی
معتقد است: «حکوت در عصر غیبت نه تحمیلی است نه تعیینی یعنی شخص خاصی
بهعنوان حاکم اسلامی از طرف خدا و پیامبر تعیین نشده است. تحمیلی هم نیست،
چون باید ملت بخواهند تا حکومت اسلامی شکل بگیرد.»
هیچ حکومتی بدون دخالت و رضایت مردم محقق نخواهد شد
ازغدی افزود: «وقتی زمان معصوم تحمیلی نیست زمان غیرمعصوم هم تحمیلی نیست.
این به معنای لیبرال دموکراسی بودن نیست. معنیاش این نیست که هرکسی را ملت
خواست سرکار آمد خواه واجد شرایط باشد یا نباشد حکومتش مشروع است. خیر
حکومت باطل است. رضایت مردم کافی نیست. رضایت خدا برای مشروعیت کافی است
اما برای اعمال حاکمیت و بالفعل شدن حق حاکمیت کافی نیست. این مبنای بهشتی
بوده که امام هم قبول داشته است و مبنای قانون اساسی شده است.»
وی خاطرنشان کرد: «حق تعیین سرنوشت با مردم است ولی ویژگیهای حاکم هم مشخص
شده است. وقتی فرد واجدالشرایط را تشخیص دادید وظیفه شما بیعت و اطاعت
است. در عین حال نظارت هم لازم است. بعضیها فکر کردهاند اصل ولایت فقیه
با اصل حق حاکمیت سرنوشت منافات دارد، اشتباه کردهاند. این اصل در طول
ولایت فقیه است، چون اعمال ولایت به وسیله مردم اتفاق میافتد اینجا
جمهوریت معنا پیدا میکند.»
شهید بهشتی در رابطه با این مساله که آیا نظام ما مورد پذیرش مردم است یا
نه، میگوید هیچ حکومتی بدون دخالت و رضایت مردم محقق نخواهد شد حتی اگر
مشروع و برحق باشد و این منافاتی با اصل پنجم ولایت فقیه ندارد. آنجا مقید
کردیم که مقام ولایت و امامت متعلق به فقیه جامعالشرایط است. یعنی ملت
غیرفقیه را نمیتوانند بر خود حاکم کنند، اما اینکه کدام فقیه حاکم باشد
اهمیت دارد و این انتخاب مردم است که از طریق خبرگان فقیهشناس انتخاب
میکنند. در آنجا بر حق مردم در تعیین رهبر صحه گذاشتیم و اصل پنجم ولایت
فقیه هم فارغ از نقش مردم نبود. بحث شوراها مطرح شد و تا دنبالش نباشند
تمامت و شأنیت ندارد.
بهشتی در این باره میگوید کسی نمیتواند تحتعنوان فقیه عادل، باتقوا و
عادل به زمان، شجاع مدیر و مدبر خود را به مردم تحمیل کند. مردم هستند که
باید صفات شرعی و قانونی را تشخیص بدهند. اما از طرف دیگر مردم هم
نمیتوانند به جز فقیه شجاع، عادل و آگاه به زمان، مدیر و مدبر را به رهبری
انتخاب کنند.
زمان تغییر قانون اساسی نظر امام را پرسیدند که قانون گفته رهبری مرجع
تقلید باشد؛ یعنی قبل رهبری رساله داشته باشد. امام فرمودند که من از اول
هم با این شرط موافق نبودم. خبرگان رای دادند. من هم موافقت کردم. من
مرجعیت بالفعل قبل رهبری را لازم نمیدانم. اجتهاد همراه مدیریت کافی است.
ولایت ولیفقیه منتخب مردم را امام مطرح کرد. الان هم یک عده اعتقاد دارند
تنها انتخاب مردم باشد. یک عده هم میگویند فقط فقیه باشد و مردم در انتخاب
آن نقشی نداشته باشند.
منبع:فرهیختگان