سرویس اجتماعی پایگاه 598/ امیرحمزه مهرابی؛ عملکرد تیم ملی فوتبال ایران (حتی نتایج حاصله) در جام جهانی روسیه چنان خیره کننده بود که تحسین همگان را برانگیخت. در اینکه این تیم شایسته تقدیر است و باید به آن ها افتخارکرد، تقریباً اجماع و وحدت نظر وجود دارد. (البته به جز غرب زدگانی که صراحتاً اعلام کردند از پیروزی تیم ملی ناراحت می شوند). اما در خصوص عوامل و دلایل این موفقیت اتفاق نظر وجود ندارد.
عده ای تلاش و از خود گذشتگی و غیرت بازیکنان را، گروهی دانش و تخصص و شایستگی سرمربی را، برخی استفاده از لژیونرها و فراخوانی ایرانیان ساکن خارج را و بعضی عامل شانس و اتفاق را عامل اصلی این پیروزی معرفی می کنند.
ضمن احترام به همه این دیدگاه ها و تحلیل ها به نظر می رسد این پدیده شگرف را باید عمیق تر ریشه ای تر مورد کنکاش قرار داد.
با نگاهی به تحولات تاریخ، با دو رویکرد و نگرش در مواجهه با مشکلات مواجه هستیم.
1-یک نگرش، همه شکست ها و پیروزی ها را ناشی از عِده و عُدّه و عوامل مادی دانسته و با چرتکه ی عدد و رقم آن را ارزیابی می کند و برای پیروزی چشم به بیگانگان دارد.
2- نگرش دوم ضمن اعتقاد به تأثیر عوامل مادی، برای عناصر فرامادی نقش بیشتری قائل است و عامل موفقیت را نصرت الهی و همت و جوشش درون زا می داند.
در اغلب صحنه ها ما شاهد رویارویی این دو نگراش و فرهنگ هستیم.
برا ساس وعده صریح و قاطع خداوند و تجربه تاریخی ، در نهایت پیروزی از آنِ نگرش و فرهنگ دوم است . چنان که در قرآن آمده است: (كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ) «چه بسیار شده که گروهی اندک به یاری خدا بر عده کثیری غالب آمده، و خدا با صابران است.»
تجربه گذشته و سال های اخیر نیز این اصل اثبات کرده است که علی رغم برتری مادی جبهه کفر بر جبهه حق، غلبه با جریان حق گرا بوده است . پیروزی پیامبر اسلام(ص) بر کفار، غلبه نهضت امام خمینی بر نظام شاهنشایی، شکست صدام درجنگ تحمیلی، برتری روحیه انقلابی و مدیریت جهادی بر تفکر لیبرالی در صنایع پیشرفته، پیروزی محور مقاومت بر داعش وشکست قریب الوقوع کشورهای متجاوز در یمن و... نمونه های عبرت آموزی هستند.
اما برخلاف حکم الهی و تجربه تاریخی، متاسفانه در چند سال اخیر، عده ای غربگرا فرهنگ «ما نمی توانیم» و «مرغ همسایه غاز است» را با صدای بلند جارمی زنند. برخی از مسئولین رده یک اعلام کردند ما ایرانیان هنری جز پختن آبگوشت بزباش و ساختن لولهنگ نداریم. دیگری در جمع دانشگاهیان افاضه فرمود که آمریکا می تواند با یکی دکمه تمام سیستم دفاعی ما را نابود کند. در رأس این ها فرد دیگری اعلام کرد تنها راه بقاء ما، جلب نظر کدخداست که آنهم از طریق مذاکره و عدول از برخی اهداف دفاعی و منطقه ای میسر است؟!
در مورد جام جهانی فوتبال نیز پس از قرعه کشی و مشخص شدن رقیبان، مجری برنامه 90 بعنوان نمونه ای از فرهنگ خود کم بینی، در تمام این مدت با الفاظ گوناگون، سعی در القاء وقوع افتضاح و آبروریزی تیم ایران در مقابل قدرت های بزرگ فوتبال داشت.
عده ای با برنامه، در فضای مجازی کلیپ ها، کاریکانورها و نکته طنز آمیز حاوی مطالب ناامید کننده منتشر می کردند. امکانات لازم و حتی تعدادی از بازیکنان مورد نظرسرمربی در اختیارتیم قرار نمی دادند. بازی های تدارکاتی یکی پس از دیگری لغو می شد؛ حتی شرکت کفش نایک در اقدامی بی سابقه اعلام کرد از فروش کفش به بازیکنان ایران خودداری خواهد کرد. در حین بازی، حتی داوران بین المللی برخورد دوگانه و تحقیر آمیزی با بازیکنان ما داشتند. با این همه، جوانان غیور ایرانی توانستند جلو سه قهرمان آمریکا، اروپا و جهان، مردانه بایستند.
اما همین مجری پس از اتمام بازی، علی رغم مشاهده بازی عالی و خیره کنندگان تیم ملی، به همراه دوتن ازبازیکن سابق اعلام کردند این عملکرد ناشی از شانس! و یک اتفاق! بوده است در حالی که گزارشگران و تحلیل گران خارجی و مسئولین فیفا ،حتی مربیان رقیب، پیروزی تیم ایران را ناشی از «خود باوری» ، «اعتماد به نفس» و «نترسیدن از حریف» می دانستند.
به عقیده ما عملکرد جمعی تیم ملی ناشی از یک فرهنگ و رویکرد جدید بود که توسط سرمربی (تربیت نشده در جهان سوم و فرهنگ خود کم بینی) به آنان القاء شد و آن «فرهنگ خود باوری» و اتکا به جوانان و مرعوب نشدن در مقابل قدرت های فوتبال جهانی بود. فرهنگی که توانست بر صدام و داعش (با همه پشتبانان بین المللی و منطقه ای) پیروز شود. این فرهنگ هر جا حاکم شود، نتیجه اش سربلندی و پیروزی است. بدیهی است اگر مسئولین با حمایت مادی و معنوی به این فرهنگ کمک کنند، نتایج حاصله چند برابر خواهد شد.
همچنان که اگر در دفاع مقدس، صنایع پیشرفته، مبارزه با قاچاق، مبارزه با داعش، حمایت از محورمقاومت، توسعه کشاورزی، پیشرفت اقتصادی و... مسئولین به حمایت گسترده تر از فرهنگ خود باوری می پرداختند . نتایج درخشان تر و پیروزی های چشمگیر تری نصیب ملت قدرشناس ایران می شد .
بر این اساس، تجلیل از بازیکنان تیم ملی فوتبال، تجلیل از شخص نیست بلکه تجلیل از یک فرهنگ و رویکرد اصیل است. پاسداشت فرهنگ خود باوری در مقابل فرهنگ خود کم بینی است. تقدیر از رویکرد نترسیدن از قدرت ها ی بزرگ است. تجلیل از فرهنگ «خدا محوری» به جای «کدخدا محوری» است.
البته جوانان شجاع و باورمند این سرزمین، بارها و بارها زمینه های شادی و غرور ملی را فراهم آورده اند که بسیار عمیق تر و وسیعتر و غرورانگیزتر از دنیای فوتبال بوده است؛ ولی چه می توان کرد که دشمنان این کشور و عوامل داخلی آن این موفقیت ها را به کام ملت تلخ کرده اند و نقاط «قوت» را «ضعف» نشان داده اند و «فرصت ها» را «تهدید» جلوه داده اند.
چنان که در همین قضیه فوتبال وقتی توان انکارآن را نداشتند . این پیروزی ها را بی ارزش معرفی کردند . آقای زیباکلام (نماینده تفکر لیبرالی) می گوید : پیروزی فوتبالیستها جای خوشحالی ندارد.
یکی از بازیکنان سلبریتی در تلویزیون جمهوری اسلامی مدعی می شود: این پیروزی شانسی و اتفاقی بوده است. کسی نسیت به آقایان بگوید: عملکرد اتفاقی و شانسی، فقط در یک بازی میتواند اتفاق بیفتد در حالی که درهرسه بازی، هر سه کشور، جلو تیم ایران به زانو در آمدند؟