بگذارید از استارت میلاد محمدی شروع کنم. من یاد
دویدنهای «علی» در «بچههای آسمان» مجید مجیدی افتادم. «بچههای
آسمان» برای ما که بچهپولدار نبودیم، درس خواستن و توانستن، با حداقل
امکانات بود؛ خواستن و توانستنی از جنس «زحمت» و «آبروداری»، از جنس «غیرت
گذاشتن» و همراه با «بغض». اگر نایک تحریم کرده و اگر عدالت فیفا نیست،
عوضش بچههای تیمملی استوکهای «خودباوری» را به پا کردهاند و هواداری
یک ملت را که چه عرض کنم، هواداری همه طرفداران بازی خوب را پشت سر خود
دارند. بگذار فیفا با هر ضرب و زوری که هست، با VAR تلاش کند جلوی
بی«رونالدو» شدن جامجهانی را بگیرد. بچههای تیمملی دوشنبهشب
«بچههای آسمان» بودند. آنجا که فقط به مردم فکر میکردند، و بالابردن
پرچم ایران، همانطور که آقای کیروش گفته بود. مثل علی که فقط به خواهرش
فکر میکرد.
جامجهانی برای ما تمام شد. البته نه آنطور که آقای گزارشگر میخواست در
دقیقه 20 بازی با مراکش تمام شود. بچههای تیمملی تا دقیقه 98 بازی با
پرتغال، تا یک قدمی صعود رفتند و البته تا چند اینچی صعود، اما انگار
همانطور که کیروش گفت: در فوتبال عدالت نیست که اگر بود، این بازی تنها یک
برنده داشت و آن هم ایران بود!
«جامجهانی ما را از دست داد»؛ در حالی که خوشبختهایی که فیفا دوستشان
دارد، دوباره همان 16 تیم و 8 تیم و 4 تیم سنتی جام را تشکیل میدهند و
اصلا چه معنی دارد کسی این نظم را به هم بزند! چه معنی دارد بچههای
تیمملی فوتبال ایران و بچههای زحمت کشیده لیگ ایران، برای نخستینبار
صعود کنند؟!
راستش من این تیمملی را بیشتر از همه تیمهای ملی ایران در ادوار
جامجهانی دوست دارم. چقدر در خواندن سرود ملی با انگیزه، چقدر هماهنگ و
چقدر در اندیشه پیروزی! همین را میخواهیم اصلا! جامجهانیای را میخواهیم
که زیباترین صحنههایش برای ایران را نه حتی لژیونرها که همین بچههای
بیادعای لیگ و تربیتیافتههای لیگ خودمان رقم بزنند. امید ابراهیمی و
دفاعهای جانانهاش در بازی مراکش، وحید امیری و عبور کمنظیرش از سد
پیکه و شاهکار علیرضا بیرانوند که فقط گوشهای از غیرت لرها و ایرانیها را
به نمایش کشید. مرتضی پورعلیگنجی، سیدمجید حسینی و روزبه چشمی که
هجومیترین حملههای مراکش و 2 قهرمان اروپا را مهار کردند. کاروالیو
اصلا کجا بود؟ اینیستا چه کار کرد مثلا؟!
بامداد سهشنبه ثابت کردیم میتوانیم. میشود، میتوانیم. از این به بعد
همه گروههای مرگ برای ما شوخی است. مهم این است که وقتی بخواهیم،
میتوانیم. نه اینکه این روحیه را نداشتیم اما همه این سالها تلاش کردند
این روحیه را از ما بگیرند. یک عمر به طور سیستماتیک از استاد دانشگاه تا
گزارشگر تلویزیون توی سرمان زدند که بازندهاید. حالا بچههای تیم ملی با
مربی خوبشان با این سیستم جنگیدند و البته پیروز شدند. ما پیروز شدیم! ما
با گروه مرگ جنگیدیم. با «خودکشی از ترس مرگ» جنگیدیم و فقط جنگیدیم.
بچهها داخل زمین جنگیدند، بیرانوند، ابراهیمی، پورعلیگنجی، رضاییان،
حاجصفی، امیری، حسینی، عزتاللهی، طارمی، آزمون، جهانبخش، محمدی، قدوس و
انصاریفرد جنگیدند. کیروش روی نیمکت جنگید، سرپا جنگید، با VAR جنگید و
با داور جنگید. در نشست خبری با «فیفا» جنگید و با نظمی که ایران را در
مرحله بعد نمیخواست، جنگید! کیروش اگرچه یک بیگانه بود اما به خیلیها
یادآوری کرد تنها راه پیروزی جنگیدن است: «من از فرهنگی آمدهام که همیشه
به دنبال پیروزی است».