اگر دغدغه داریم که انتظارات رهبری روی زمین ماندهاند، جای تأسف بیشتر دارد که
انتظارات امام اصلا شنیده نشدهاند. امام برای بسیاری از حوزویان، به قاب عکس و
نقل خاطرات تبدیل شده و حرفها و دغدغههایش زینت بخش قفسههای کتابشان. رشد که
نکردیم هیچ، اکنون خطر انقلابیزدایی حوزه را تهدید میکند.
حوزه به ما هو حوزه، هنوز باور نکرده که مسئول انقلاب است و باید در مقابل آن
پاسخگو باشد. انقلابی بودن را در تظاهرات و موضعگیریهای سیاسی عجولانه خلاصه
کردهایم، نه عمل به آنچه امامان انقلاب انتظار دارند.
در شعار دادن و حرف از امام و رهبری خوب عمل میکنیم، اما وقتی باید به راهبردها و
خواستههای امامان انقلاب عمل کنیم، موضع «ریش سفیدی و موعظهگری» به سخنان ایشان
داریم و خواستههای ایشان را نظری در کنار سایر نظرات میانگاریم. آیا قبول ولایت
فقیه در شعار دادن است، یا عمل به آنچه ولی فقیه میخواهد؟ معنای ایمان به ولایت
فقیه، در نظام آموزشی، تبلیغی و مدیریتی حوزه چه نقشی دارد؟ ایمانی که تعهد عملی
نیاورد، به چه کار آید؟
سخت است، ولی باید قبول کنیم که مشکل اصلی حوزه در همین نگاه ریش سفیدی به سخنان
امامان انقلاب است که خودش را در عمل تابع امام و رهبری نمیداند. تکرار نظرات
ایشان، مانند مخدری برای مسئولان حوزوی شده که تکلیف خود را برمی دارند و از
دیگران توقع عمل کردن دارند. فعالیتهای فردی و گروهی را نباید نادیده گرفت، اما
حساب نهاد حوزه از آنها جدا است. نهاد حوزه چنانچه از این مسئولیت خود شانه خالی
کند، در برابر نسل حاضر و آیندگان باید پاسخگو باشد.