به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس- احد شیرزاد: نخستین واکنش رهبر انقلاب به خروج آمریکا از برجام، اگرچه به طور مستقیم به دنبال واکاوی چرایی و چگونگی شکلگیری برجام نیست؛ امّا بررسی یک برش مهمّ از اظهارات رهبر حکیم انقلاب، لایههای دیگری از ماجرای مذاکرات هستهای را روشن میکند و اذهان را به پاسخ برخی سؤالات و ابهامات رهنمون میشود:
«آن وقتی که مسئله هستهای و تحریمها شروع شده بود، بودند کسانی از معاریف این کشور و مسئولان سطح بالا که به بنده مراجعه میکردند و میگفتند «شما چه اصراری دارید که روی این مسئلهی هستهای میایستید؟ چه اصراری دارید؟ خب آمریکاییها بهانهگیری میکنند، بدجنسی میکنند، خباثت میکنند؛ بگذارید کنار، خودمان را راحت کنیم... بنده به آنها میگفتم مسئلهی ایرادگیری آمریکا و تحریمهایی که علیه ما اعمال میکنند و دشمنیای که با ما میکنند، مربوط به انرژی هستهای نیست، این بهانه است؛ این را اگر گذاشتیم کنار، یک بهانهی دیگر پیدا میکنند و همین دشمنی را میکنند. میگفتند «نه آقا اینجوری نیست»؛ حالا ملاحظه کردید که اینجوری است... این ملّت ایستادهاند، اینها نمیتوانند تحمّل کنند؛ دعوا سرِ این است. اینجوری خیال نکنند که «آقا شما چه اصراری دارید که سرِ فلان قضیّه میایستید»! که میآمدند بعضیها به ما میگفتند؛ خدا از سر تقصیراتشان بگذرد.».
در این مورد اشاره به چند نکته حائز اهمیت است:
افزایش ظرفیت جامعه و صراحت رهبری
1- صراحت رهبر انقلاب در معرفی تلویحی کسانی که خواهان دست کشیدن از هستهای بودهاند، در نوع خود کمسابقه و یا حتی بیسابقه است. علّت صراحت کلام رهبر انقلاب را در دو نکته میتوان دید. نخست اینکه پرونده پر سر و صدای برجام به نقطه عطف خود (خروج آمریکا از آن) رسیده است و ظرفیت جامعه برای شنیدن برخی حقایق بالا رفته است. دوم اینکه؛ عبرتگیری از برجام، موضوعی است که نیاز آن بیش از گذشته لمس میشود و جامعه باید بداند که برجام از چه مسیری عبور کرده و مواجهه خواص و مسئولین ردهبالای نظام با آن چگونه بوده است تا در سایر عرصههای مشابه، آمادگی لازم را داشته باشند.
اگر چه آمریکا از برجام خارج شده است، امّا کار با اروپاییها همچنان ادامه دارد و خطری که احساس میشود این است که مثلث اروپایی، نقش خود را آنچنان خوب بازی کند که دولت، چهار سال دوم خود را در انتظار عمل به تعهدات اروپاییها سر کند، بدون اینکه در نهایت نتیجهای حاصل شود. علاوه بر این، باید هر آن منتظر بود تا شرکای ترامپ در اروپا، پروندههای موشکی و نفوذ ایران در منطقه را نیز روی میز بگذارند. از این رو، آمادگی افکار عمومی برای مواجهه صحیح با این عرصهها، اهمیت مضاعفی دارد. لذا بازخوانی روند مذاکرات هستهای از سوی رهبر انقلاب، کارکرد عبرتآموزی پیدا میکند.
فایده دیگر این بازخوانی، عیانکردن ناکارآمدی الگویی است که مذاکرات هستهای از دالان آن عبور کرده تا تبدیل به برجام شده است. اگر این الگو، نسبت به سایر مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی به کار رود و افکار عمومی از آن آگاه نباشد، اصل نظام با خطر مهلکی مواجه میشود.
مذاکره بر اساس کدام باور؟
2- تصریح رهبر انقلاب، نشان میدهد که برخی مقامات بلندپایه کشور، از اساس، نگاه متفاوتی به موضوع هستهای داشتهاند و بدون باور قلبی نسبت به اصل هستهای، وارد گود مذاکرات حساس و نفسگیر هستهای و بازی شطرنج با دشمن مکّار و بدعهد شدهاند. هرچند به تعبیر رهبر انقلاب، آنان عرق ریختند و زحمت کشیدند، امّا طبیعی است که ورود به مذاکرات با چنین باوری، نمیتواند تأمینکنندهی منافع ملّت باشد و نتیجه آن هم حفرههایی است که یکی پس از دیگری خود را نشان میدهند.
اگرچه دوندگیهای مذاکرهکنندگان ایرانی در روند مذاکرات و نشست و برخاستهای فراوان با طرف غربی، حاکی از حساسیت تیم ایرانی به موضوع بود و در افکار عمومی این باور را ایجاد کرده بود که « مو، لای درز مذاکرات نمیرود»، امّا چندماه پس از امضای برجام، درشتتر از مو در مذاکرات پیدا شد و جامعه با خبر تکاندهندهای مواجه شد: «وجود جاسوس در قلب تیم مذاکرهکننده ایرانی»!
تصویر دری نجفآبادی به عنوان جاسوس مذاکرات هستهای در حالی منتشر شد که چند ماه قبل، تصویر اهدای مدال به او توسط رئیسجمهور به ثبت رسیده بود!
افکار عمومی وقتی این تصویر را در کنار تصویری که دولت از خود در اذهان ایجاد کرده بود قرار میداد با ابهامهای فراوانی مواجه میشد و برای این سؤال که «چگونه ممکن است در دولتی که تخصص خود را مذاکره میداند و مهمترین شعار خود را تدبیر قرار داده است، در چنین غائلهی سرنوشتسازی، جاسوس پیدا شود؟
سخنان رهبر انقلاب در جمع فرهنگیان، میتواند سرنخهای رسیدن به پاسخ این سؤال مهمّ را به دست دهد.
شکست خواص در تحمیل به رهبری
3- جریان تحمیلگری خواص به رهبری جامعه، بار دیگر سر برآورد و این بار خود را در پرونده هستهای و برجام نشان داد. نسخه جدید تحمیلگری، دارای شقوق مختلفی بود و خود را در قالبهای گوناگونی نشان داد. تبریکهای گاه و بیگاه پس از هر مرحله توافق، فضاسازی رسانهای و مواضع برخی مسئولین قوای مختلف، سطح نازل این تحمیلگری را ترسیم میکند و سطح عالی آن، چانهزنی با شخص رهبر انقلاب در مورد اصل پرونده هستهای را تشکیل میداد!
برای اثبات این تحمیلگری و درک بهتر ابعاد آن، باید یک نکته را مدنظر قرار داد. رهبر انقلاب در جریان مذاکرات هستهای، ضمن اینکه به کرّات، حساسیت خود نسبت به پرونده هستهای را در جمع مردم اعلام و خطوط قرمز را ترسیم میکردند، در جلسات خصوصی با مسئولین نیز بر آن پای میفشردند. رهبر انقلاب در سخنان اخیرشان بار دیگر به این موضوع اشاره کردند:
«بنده از روز اوّل بارها و بارها گفتم به آمریکا اعتماد نکنید! هم در جلسات خصوصی این را گفتم، هم در جلسات عمومیِ مردمی گفتم؛ در جلسات خصوصی بیشتر هم این را گفتم»
سؤال این است؛ وقتی رهبر انقلاب در دیدارهای عمومی، به طور صریح و مفصل نظرات خود درباره پرونده هستهای را اعلام میکنند و مسئولین را نسبت به لحاظ کردن یکسری خطوط قرمز مورد خطاب قرار میدهند، چه لزومی دارد که در جلسات خصوصی با مسئولین، باز هم آنها را بگویند و بیشتر هم بگویند؟ آیا جز این است که برخی مسئولین، قصد تحمیل نظر خود به ایشان را داشتهاند؟!
نتیجه کشمکش خواصِ تحمیلگر و رهبر انقلاب را باید شکست جریان تحمیلگری دانست؛ چرا که رهبر انقلاب نه تنها از اصل پرونده هستهای و حساسیت نسبت به آن دست نکشیدند، بلکه در بطن پرونده و روند مذاکرات نیز خطوط قرمزی را ترسیم کردند. برخی از این خطوط قرمز، در جریان مذاکرات و بعد از تصویب برجام، هزینه شد تا ظرفیت فکری جامعه افزایش یابد. شاید بتوان راز چشمپوشی رهبر انقلاب از نقض برخی خطوط قرمز و شروط ترسیمی خود (از جمله گرفتن امضاء از رئیسجمهور آمریکا) را در همین موضوع یافت.
آیا برجام، خواسته نظام و رهبری بود؟
4- امّا اظهارات رهبر انقلاب، حقایق مهمّتری را نیز روشن میکند. برای فهم بهتر ماجرا باید کمی به عقب برگردیم. 25 خرداد 95، روزی که کارگزاران نظام به حسینیه امامخمینی(ره) رفتند تا دیدار رمضانی خود را با رهبر انقلاب برگزار کنند، ایشان اظهارات موافقان و مخالفان برجام را به قضاوت نشسته و نکته مهمّی را مورد اشاره قرار دادند:
«خلل و فُرَجی وجود دارد در برجام که این معایب میتوانند خودشان را نشان بدهند و اگر این خللوفُرَج بسته میشد، البتّه معایب کمتر میشد یا منتفی میشد.»
سخنان رهبر انقلاب که به وضوح نشان میداد روند برجام، طبق خواسته ایشان پیش نرفته است، به اینجا ختم نشد. شش ماه بعد (هفتم آذرماه 95)، در روزی که فرماندههان نیروی دریایی ارتش به دیدار رهبر انقلاب رفته بودند، ابعاد دیگری از نارضایتی رهبر انقلاب از برجام رسانهای شد:
«شروع کردن یک تحریم با دوباره شروع کردن آن پس از پایان زمانش، فرقی نمیکند و این دومی نیز تحریم و نقض تعهدات قبلی از سوی طرف مقابل است... وقتی عجله داریم که کار را زودتر تمام کنیم و به جایی برسانیم، از جزئیات غفلت میکنیم و گاهی غفلت از یک امر جزئی، موجب ایجاد رخنه و نقطهی سلبی در آن کار میشود...»
اگر چه پس از تأیید برجام در نهادهای داخل کشور، رهبر انقلاب در نهایت آن را به طور مشروط و با 9 شرط تأیید کردند، امّا این باعث نشد که تلاش برای القای گزاره «برجام خواست رهبری و نظام است» به افکار عمومی متوقف شود. به فاصله کمتر از ده روز از اظهارات رهبر انقلاب در جمع فرماندههان نیروی دریایی ارتش، حسن روحانی در مراسم روز دانشجو سخنانی را بر زبان جاری کرد که به تیره شدن فضا و ابهام، در نسبتِ رهبر انقلاب با مذاکرات کمک میکرد:
«هیچ قدمی در برجام بر نداشتیم مگر آنکه با مقام معظّم رهبری مشورت کردیم و جلسه گذاشتیم که نامههای مکتوب ایشان و دستور من روی نامههای ایشان موجود است که مبنای کار ما اجرای دستورات رهبری بود».
اکنون و یک سال و نیم پس از سخنان روحانی، رهبر انقلاب ابعاد کلانتری از ماجرا را روشن میکنند و با افشای برخی درخواستها از ایشان برای دستکشیدن از هستهای، نشان میدهند که بحث، فراتر از وجود نقص در مذاکرات است و به اصل پرونده هستهای برمیگردد. حال صحت برخی ادعاها مبنی بر اینکه رهبری مو به مو مذاکرات را تأیید کرده است و برجام مطابق خواسته ایشان رقم خورده است، بهتر روشن میشود.
سخنان اخیر رهبر انقلاب، نشان میدهد که در جریان
مذاکرات هستهای نه تنها اراده قویای برای عمل به خواستههای ایشان وجود
نداشته است، بلکه برخی از مسئولین سطح بالا، در تلاش بودهاند تا ایشان را
از پافشاری بر موضوع هستهای منصرف کنند! همچنین اکنون بهتر میتوان صحت
جمله متواتر و معروف «برجام، خواست نظام بوده است» را به قضاوت نشست.