آنچه در صدا و سیما لزوم است وجود داشته باشد این است که می بایست ساختار
ها طوری طراحی می شد که در راس صدا و سیما متفکران و مشاورانی حاضر می شدند
که متخصص می بودند و با دانشگاه ها ارتباط داشتند.
دنیای امروز،
دنیای ارتباطات است. از همین رو، رسانه ها نقشی محوری را در آن عهده دار
هستند. دنیای غرب بسیار می کوشد تا با استفاده از این حربه نو بنیاد،
اندیشه انسان های جوامع مختلف را به تسخیر خود درآورد و از این راه، حکومت
های مخالف خود را سرنگون کند.
این مسئله وظیفه خطیری را متوجه رسانه
های کشورهای اسلامی و من جمله ایران می کند. بحث در این رابطه ما را ملزم
نمود تا به گفتگوی با ابراهیم فیاض بنشینیم. دکتر ابراهیم فیاض، استاد علوم
اجتماعی دانشگاه تهران است. یکی از موضوعاتی که در راستای حوزه تخصصی اوست
و وی بسیار درباره آن می اندیشد و می گوید، صدا و سیما و عملکرد آن است.
آنچه در زیر می آید ماحصل گفتگوی ما با ایشان است.
- آقای دکتر به
عنوان اولین سوال، با توجه به اینکه ما از یک فرهنگ بومی- اسلامی خاص کشور
خود برخوردار هستیم، فکر می کنید ویژگی ها و شاخصه هایی که صدا و سیمای
جمهوری اسلامی می بایست داشته باشد که بتواند رویاروی تهاجم فرهنگی و فرهنگ
بیگانه بایستد، چیست؟
- صدا و سیما یک رسانه است. اگر ما نظام
رسانه ای هر کشوری را در نظر بگیریم، یک مغز دارد که کتاب است، دو تا دست
دارد که سینما و مطبوعات هستند و دو تا پا دارد که رادیو و تلویزیون هستند.
رسانه ها مهمترین کاری که انجام می دهند، پویایی فرهنگی است.
در
واقع تحرک فرهنگی را در فرایندی به نام ارتباطات انجام می دهند. مهمترین
مسئله برای پویایی فرهنگی این است که از گذشته به سوی آینده حرکت کنیم. اگر
ارتباط میان گذشته و آینده قطع شود، تهاجم فرهنگی و یا بحران فرهنگی روی
می دهد.کاری که رسانه های خارجی به دنبال آن هستند، انفصال فرهنگی ماست.
یعنی انفصال میان گذشته و آینده. صدا و سیما می بایست این اتصال را برقرار
نماید. دین یکی از محورهای پیوند دهنده میان گذشته و آینده است. آیا صدا و
سیما توانسته است دین را تشریح کند. به عنوان مثال محرم را و بوسیله آن ما
را به سوی آینده سوق دهد یا خیر.
- با توجه به آنچه گفتید، صدا و سیما تا چه حد توانسته است در چارچوب این شاخصه ها عمل نماید؟
-
متاسفانه صدا و سیمای ما به واسطه مارکسیست زدگی بدنه آن که ناشی از
کارگردان ها و تهیه کنندگان آن است، سال های سال است که سیاه نمایی می کند.
سیاه نمایی در باب سنت و تاریخ و گذشته ما را به شدت تاریک و سیاه نشان می
داد.
بعلاوه وضعیت فعلی ما را هم سیاه ترسیم می نمود و آینده را هم
همین طور سیاه به تصویر می کشید. سریال هایی مثل «گوهر کمال» ، «پس از
باران» و «فکر پلید» فیلم و سریال هایی است که تصویری سیاه را ترسیم می
کنند. بواسطه آنها همیشه گذشته سیاه نشان داده می شد و آینده هم بد به
تصویر شیده می شد.
بر عکس آنها سریالی همچون روزی روزگاری بود، که
مجموعه ای زیبا و مثبت بود. در مقابل سریال های سیاه نمای ایرانی، سریال
های غربی آینده ای خوب و خوشبینانه رانشان می دهند. بر همین اساس طبیعی است
که مردم غربی می شوند. به خصوص به واسطه سریال هایی که اکنون در ماهواره
ها وجود دارد.
- بنابراین با توجه به صحبت هایی که در ابتدا داشتید،
ماهواره ها و شبکه های خارجی تا چه حد توانسته اند روی مردم ما تاثیر
بگذارند و مردم ما را به سوی آنچه هدفشان است سوق دهند؟
- از نظر من
آنان توانسته اند به خواسته خود برسند. زیرا آینده ای روشن را به مردم
نشان داده اند که اگر می خواهید خوش باشید و خوشحال زندگی کنید باید به غرب
بیاید. آنها موفق شده اند، زیرا جوانان ما که درون دانشگاه هستند، می
خواهند به غرب بروند. بعلاوه تقاضاهای زیادی برای مهاجرت از کشور وجود
دارد، آن هم کشورهای غربی، نه کشورهای شرقی.
- از نظر شما صدا و سیمای ما تا چه اندازه لایق پسوند «اسلامی» است؟
-
مشکل عمده ما «اسلام فرهنگی، ارتباطی و رسانه ای» است که وجود ندارد. یعنی
]مراکز[ قم این نوع از اسلام را استخراج ننموده اند که صدا و سیما از آن
استفاده کند. مرکز پژوهش های اسلامی و دانشگاه صدا و سیمای قم هم متاسفانه
موفق به این مسئله نشده اند و هنوز گرفتار کارهای اداری هستند...
- به نظر شما میان نهادهای متولی امر فرهنگ در ایران چه هماهنگی های می بایست وجود داشته باشد و تا چه حد این هماهنگی ها جود دارد؟
-
«نظام رسانه ای»، «نظام ارتباطی» و «نظام فرهنگی» می بایست هر سه با
یکدیگر متحد شوند. رسانه هایی که متحد با اینها هستند می بایست بتوانند هم
ارتباط داشته باشند. مثلا اینکه صدا و سیما با حوزه علمیه قم، سازمان
تبلیغات اسلامی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی و آموزش و پرورش چگونه باید در
ارتباط باشد، می بایست مشخص شود. متاسفانه در حال حاضر میان این ارگان ها
ارتباطی نیست. در واقع به غیر از جلسه هایی که میان شورای عالی انقلاب
فرهنگی و شورای فرهنگی علوم وجود داشت، من ارتباط مستقیمی میان اینها ندیده
ام.
- یکی از مشکلاتی که اکنون در صدا وسیمای ما وجود دارد، بحث
«خود نمایی» است. یعنی به نظر می رسد صدا و سیما تمایل دارد برنامه هایش
شبیه برنامه های ماهواره ای بشود و بدین وسیله مخاطب های آنان را به سوی
خود بکشاند. در نتیجه به سمت خودنمایی پیش می رود.این مسئله به طور ویژه در
«چهره» بازیگران و عواملی که جلوی دوربین هستند نمود می یابد. این نکته
حتی در انتخاب دکور هم به چشم می آید. آیا این مسئله را قبول دارید؟ آیا
این راهکار درست است؟ تا چه حد این راهکار به جذب مخاطب می انجامد؟
-
مردم دست به انتخاب می زنند. برنامه های خوب صدا و سیما را انتخاب می
کنند. برنامه های خوب آنها را هم انتخاب می کنند. برنامه های بد صدا و سیما
را رها می کنند. برنامه های بد آنها را نیز هم رها می کنند. مردم می
خواهند سود ببرند. تا آنجا که صدا و سیما برایشان سودمند است از برنامه
هایش استفاده می کنند و از آنجا که برایشان سودمند نیست به سمت برنامه های
خارجی می روند.
الان هم مردم از صدا و سیمای جمهوری اسلامی کم
استفاده نمی کنند... من شخصا از نظر خبری از عملکرد صدا و سیما ناراضی
هستم. صدا و سیما به درستی نمی تواند تولید خبر بکند. این مسئله بیش از هر
چیز ناشی از آن است که قدرت فهم خبری ندارند.
نکته ای که من بارها
بر آن تاکید داشته ام این است که صدا وسیما از نظر من مغز ندارد. آنچه در
صدا و سیما لزوم است وجود داشته باشد این است که می بایست ساختار ها طوری
طراحی می شد که در راس صدا و سیما متفکران و مشاورانی حاضر می شدند که
متخصص می بودند و با دانشگاه ها ارتباط داشتند. در آن صورت صدا و سیما رشد
می کرد. در حال حاضر کار در دست عده ای کارگردان و تولید کننده است.
- یعنی مسئله ای که شما بر ان تاکید دارید این است که صدا و سیما در حال حاضر نخبه محور نیست؟
- حرف من این است که صدا و سیما در حال حاضر مغز ندارد و تنها بدنه دارد.
- این مسئله مشکلی است که صدا و سیما اخیرا با آن مواجه شده است یا یک معضل قدیمی است؟
-
از ابتدا این مشکل وجود داشته است. هرکس در صدا و سیما روی کار می آید
سلیقه خود را اجرا می کند. مغزی وجود ندارد که کارها بر اساس آن پیش برود.
محسن نیازی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی