متن بیانیه به قرار زیر است:
این روزها شاهدیم که کمبود طبیعی آب در برخی مناطق کشور تبدیل به بحران
اجتماعی شده و مردم در خصوص کاهش حقابه خود معترض هستند. البته مردم معترض
از کمبودهای طبیعی آب مطلعاند ولی نسبت به آنچه ایشان بیعدالتی در توزیع
منابع مینامند، گلایه دارند. بررسیهای کارشناسی هم مؤید این مطلب است که
عواملی همچون طرحهای جدید احداث سد، انتقال آب و همچنین مصارف جدید در
مناطق بالادست، اثرات کمبود بارشها را بر تنش آبی مناطق پائیندست تشدید
کرده است.
دراینبین رسانههای داخلی سیاست تغافل را اتخاذ کردهاند و فرصت را برای بیشتر دیده شدن رسانههای معاند و رجوع ایرانیان به آنها را فراهم ساختهاند، چنانکه تصویری از این اعتراضات و خواستههای آنها در صداوسیما نبوده و خواستههای مستضعفین سر از رسانههای اجنبی درمیآورد. از آنطرف هم با مردم کشاورز و مستضعف که برای معاش و فقر خود معترضاند برخورد امنیتی میشود!
دلایل ناکارآمدی نظام مدیریت آب کشور در چهار سرفصل اساسی زیر میگنجد:
1.توسعه تقلیدی از غرب یکی از مهمترین چالشهای توسعه در کشور بوده که در بخش آب با چشمپوشی از دانش منحصربهفرد بومی و همچنین اصالت دهی به سود بنگاهی بهجای کلنگری در دستگاه تصمیم گیر کشور ظهور و بروز پیداکرده است.
تغییر استراتژی ذخیرهسازی آب از آبخوانهای زیرزمینی به سدهای سطحی (بخوانید تشتکهای تبخیر)، انتقال زیرسطحی توسط کاریز به انتقال سطحی با کانالهای عریض روباز و همچنین تغییر الگوی مصرف از کشاورزی سنتی روستایی به صنایع آببر در فلات مرکزی به بهانه کاذب سودآوری مصادیق این ادعا است.
2.بیاعتمادی به مردم و دولتی کردن امور غیر حاکمیتی علت دیگر وضعیت تأسفبار امروز است که با اصلاحات اراضی و از بین بردن تشکلهای مردمنهاد و تشکیل سازمانهای بزرگ و غیر بهرهور دولتی شروع شد و پس از انقلاب گسترش یافت و همچنین تصمیمگیری در فرایندهای غیر شفاف و پشت دربهای بسته و نشنیدن صدای مردم کار را بهجایی رسانده که امروزه مردم نهتنها خود را همیار دولت نمیدانند بلکه دولت را رقیبی در مصرف آب میشناسند و در برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی مسابقه گذاشتهاند.
3.ساختار غلط تصمیمگیری و مدیریت آب سومین دلیل اساسی ناکارآمدی مدیریت آب کشور است که موجب رجحان نگاه بخشی بر منافع ملی میشود. در این سرفصل میتوان تفکیک تقسیمات کشوری آب مبتنی بر ساختار سیاسی (بهصورت استانی نه مبتنی بر حوضه آبخیز) و همچنین انشقاق مدیریت ذخیرهسازی و توزیع آب از مدیریت تولید و کشاورزی را جزء مصادیق اختلال در ساختار نهادی مدیریت آب برشمرد.
4.بیارادگی مسئولین در حل مسائل و فرار روبهجلو یکی دیگر از چالشهای عمومی مدیریت کشور است که ناشی از پاسخگو نبودن مدیران است و در بخش آب مصادیق آن را در به تعطیلی کشاندن کشاورزی و دامداری بهجای ارتقای بهرهوری تولید، انتقال آب به کلانشهرها بهجای بازیابی و تصفیه فاضلاب و کاهش اتلاف شبکههای انتقال و توزیع میتوان دید.
آنچه در بالا مرقوم شد، خراشهای سطحی در زمان شکلگیری نظام مردمی جمهوری اسلامی بود که پس از بیاعتنایی مسئولان در ۴ دهه گذشته تبدیل به زخمهای عمقی شده که نه قابل پوشاندن است و نه بهسادگی قابل مداواست. جالب اینجاست که همچنان منتظریم تا دست پروردگان و مهرههای نشخوارکننده غربی که ناآشنا با ظرفیتها و مسائل بومی کشور هستند با تقلید از سازمانهای بینالمللی طبیب زخمهایی باشند که با نیشتر همکاران سلف خود به وجود آمدهاند.
جنبش عدالتخواه دانشجویی به مسئولین هشدار میدهد که در بین مردم باشند و چنانچه هرچه سریعتر تمهیدات و سیاستهای خردمندانهی برگرفته از اندیشه عدالتخواهانه اسلام عزیز در حکمرانی آب لحاظ نشود و برخوردهای سخت امنیتی با مردم معترض ادامه پیدا بکند، بحرانهای اجتماعی عمیقتر شده و نهایتاً آنچنان سیلی سختی از مستضعفین خواهند خورد که برق آن، راه برگشت را برای مدتهای مدیدی از ذهن و هوش ایشان پاک خواهد کرد.
به امید ظهور عدالتگستر گیتی
جنبش عدالتخواه دانشجویی