به گزارش پایگاه 598، « خدا هم راضی نیست! » عنوان یادداشت امروز در روزنامه وطن امروز به قلم حسن رضایی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
به
گمانم پس از خوابیدن، حرف زدن آسانترین کار عالم باشد. حرف زدن علاوه
بر اینکه کنتور نمیاندازد، آبونمان ثابتی هم برای گوینده ندارد و خلاصه!
کلاً مفت است. دنیای ما اما دنیای عجیبی است؛ آنقدر عجیب که برخی بتوانند
به همه چنین القا کنند که تنها با حرف زدن میتوان مشکل آب خوردن مردم را
هم حل کرد، آن هم حرف زدن با کسانی که تا تاریخ، تاریخ بوده، کاری جز آهک
ریختن در چشمه روزی ایرانیان و بلکه تمام ملتهای عالم نداشتهاند! کاری
به این ندارم که همین حسن روحانی که دیروز میگفت: «سپاه محبوب مردم ایران و
منطقه است، شایعاتی را که راجع به سپاه مطرح میشود اصلا قبول ندارم؛
میخواهند سپاه را رقیب مردم قرار دهند»، امروز دوباره خود چشمه شایعات
درباره سپاه را با کنایه سیراب میکند! از این اما نمیتوانم بگذرم که پس
از توافق ژنو همین فرمانده عزیز سپاه هم برای حسن روحانی پیام تبریک
فرستاد!
این یعنی اینکه همه باید به معجزات «حرف» و تاثیرات شگرف آن
ایمان بیاوریم! اگر هنوز چنین نکردهاید، الساعه شهادتین را
بگویید اگرنه بروید... یعنی میروید به جهنم! از ما گفتن بود! حرف اما خواه
اسمش دیپلماسی باشد، خواه نامش زبان دنیا را بلد بودن شود، فیالواقع همان
باد هواست! بادی که هر روز به سمتی میوزد و خیلی زود میتواند
اصلیترین دلبستگان خود را هم پشیمان کند. اگرچه هیچگاه باد موافقی از
جانب آمریکاییها به سمت ما نوزیده است؛ آنگونه که شخص حسن روحانی هم حرف
زدن با آمریکا را دیوانگی معرفی کند و روزنامه اصلاحطلب هم سلبریتیهای
پشیمان را قورباغه ببیند! همه اینها در کنار آن تعداد چند هزاری
کارخانههای تعطیل شده از سال 92 به این سو، اوضاع دلار، اشتغال و... نشان
میدهد تکیه بر حرف، کلید درستی برای حل معضلات مردم نبوده است!
کسانی
که دیروز برجام را بزک کردند و آن را در قالب معجزه حرفی(!) به مردم قالب
کردند اما باز هم دست بردار نیستند. رسانههای اصلاحطلب به عنوان
مهمترین بانیان وضع موجود، نه آش برجام را میخورند، نه از سر
سفره آن بلند میشوند! نتیجه آن میشود که همزمان با اینکه محمدعلی ابطحی
میگوید: «در رابطه با حضور جهانگیری در انتخابات آینده تصور من این است
اگر کاندیداتوری جهانگیری قطعی است باید از دولت روحانی جدا شود و فاصله
بگیرد!» فلان روزنامهشان باز هم سلبریتیهای پشیمان از رای به دولت حرف
را به فاعل آن ضربالمثل «شهر که شلوغ شود...» ملقب میکند و برادران
زنجیرهایاش هم برای پختن آش برجام موشکی- منطقهای سبزی پاک میکنند!
آن روزنامه و ابطحی البته تنها ویترین ماجرا هستند و تصمیم درباره این زیست
دوگانه و مردمفریب در زیر عبای شکلاتی دیگری گرفته میشود. همانجا که
حالا نهتنها پاسخگوی غرامت «تکرار» نیست که تنها به دنبال نقد کردن سهم
خود از چرخاندن عصا میچرخد!
تناقضهای واضح موجود در مسیر حسن روحانی
اما به ما میگوید صاحب آن عصای کذایی هم دیگر بعید است بتواند فریبهای
خود را تکرار کند. روحانی بهطور مشخصی مشغول انجام تمام کارهایی است که
پیش از این انجام آن را نکوهش کرده و صدالبته مشغول انجام ندادن تمام
کارهایی است که برای انجام آن به مردم تعهد سپرده است! دلیل چنین رویدادی
هم واضح است. دولت روحانی از ابتدای تولدش در سال 92، بنای خود را بر
حرفدرمانی در تمام حوزهها گذاشت. نتیجه هم آن شد که مردم پس از چندی فکر
کردند جناب رئیسجمهور اساساً از افعال معکوس استفاده کرده است! روحانی گفت
عزت را به پاسپورت ایرانی بازمیگردانم، دیدیم چه شد. گفت ارزش را به
پولمان بازمیگردانم، حالا پای 2 ریالیهای زیر فرش خانهمان هم روی پوست
خربزه است! گفتند رونق اقتصادی ایجاد میشود و بانکهای اروپایی برای کار
با ما صف میکشند، حالا شخص قهرمان دیپلماسیشان هم میگوید: «ما هنوز
نمیتوانیم در انگلستان یک حساب بانکی باز کنیم!»
خلاصه! یادآوری این
مثالها، حساب مثنوی هفتاد من کاغذ است و من نمیخواهم سرتان را درد
بیاورم. جناب رئیسجمهور اما اخیراً حرف مهم و جدیدی خطاب به مدیران ارشد
اجرایی کشور زده است.
روحانی گفته است: «باید باورمان شود که کشور،
ادارهاش و مدیریتش بر عهده و از آن ملت است و ما باید باورمان شود که چیزی
بالاتر از نوکری ملت نداریم. ما بالاتر از این نیست که خادمی برای مردم
باشیم و اگر کسی خودش را بالاتر از خادمی میداند، پس معنایش حکومت اسلامی
نیست و حتی مفهوم مردمسالاری دینی را لمس و حس نکرده است». روحانی پیش از
این و در مهر ماه 91 اما گفته بود: «مردم دلار نمیخواهند، صداقت و برنامه
میخواهند. ما نیاز به نوکر نداریم، نیاز به مدیر داریم».
وی در همان
تاریخ و در بخش دیگری از سخنرانی خود گفته بود: «مردم از اینکه فقط حرف
میشنوند خسته شدهاند. مردم از اینکه یک عده میآیند فقط یک طرفه سخن
میگویند و به مسائل دیگر که مهم هم هست اشاره نمیکنند، خسته شدهاند.
مردم از آنهایی که میآیند آمارهای دقیقی ارائه نمیدهند خسته شدهاند».
واقعاً
چقدر حرفهای خوبی! شما را نمیدانم اما من فکر میکنم چقدر خوب میشد
برخی فقط حرف میزدند و ما به آنها پول هم میدادیم ولی برای تصاحب مسؤولیت
اجرایی اینقدر خودشان را به زحمت نمیانداختند. باور کنید خدا هم راضی
نیست!