اظهارات ترامپ در زمینه شکست سیاستهای امریکا در 17 سال گذشته در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) به رغم تحمیل بیش از 7 تریلیون دلار هزینه بر مردم امریکا و اقدامات باجخواهانه او از حکام خلیج فارس برای جبران این هزینهها به قیمت تداوم حضور امریکا در منطقه، در عین حال بیانگر سوی دیگر تحولات منطقه و آن همان دست برتر نیروهای مقاومت و بهویژه ایران اسلامی در این مواجهه چندبعدی در روند تحولات سالهای اخیر منطقه غرب آسیاست.
تاریخ مورد اشاره ترامپ به روزهای پس از حادثه 11سپتامبر باز میگردد که خود آن حادثه نیز شکست سیاستهای گذشته سران کاخ سفید و حکام منطقه در مقابله با حرکت انقلاب اسلامی از طریق ایجاد جریان موازی تکفیری در برابر حرکت انقلاب اسلامی بود.
اما پس از آن حادثه امریکا طی دولتهای مختلف دموکرات و جمهوری خواه چند استراتژی نظامی و امنیتی را برای جبران شکستهای گذشته در منطقه به اجرا درآورد که هر کدام از آنها خود به شکستی دیگر تبدیل شد.
کاخ سفید با استراتژی دکترین اقدام پیشدستانه در آغاز دهه 80 در پی ایجاد دو دولت نمونه لیبرال دموکراسی در افغانستان و عراق بود، اما عراق به یک جمهوری اسلامی تبدیل و امریکا ناچار به فرار از آن شد و در افغانستان نیز بهرغم حضور 17 ساله هنوز نتوانسته امنیت را برای آن کشور برقرار کند و روز به روز بر بحران این کشور افزوده میشود.
طرح خاورمیانه بزرگ استراتژی دیگر کاخ سفید بود که با دو جنگ 33 روزه و 22 روزه به تحکیم مقاومت در منطقه، حزبالله در لبنان و حماس در فلسطین و شکست هیمنه امریکا و رژیم صهیونیستی انجامید.
جنگ نیابتی سومین استراتژی کاخ سفید بود که با محوریت و هدایت عربستان و برخی دیگر از حکام منطقه جبهه مقاومت را هدف گرفت که مدال فتح این جنگ نیز بر سینه قهرمانان نیروی مقاومت با محوریت سپاه قدس نشست.
اکنون اما مثلث شوم امریکایی، صهیونیستی و سعودی با هدایت ترامپ، با محور قرار دادن ایران به عنوان تهدید منطقه، سناریوی جدیدی را برای جبران شکستهای گذشته آغاز کرده است که وجه بارز آن پذیرش مزدوری امریکا برای حکام مفلوکی است که به دلیل ماهیت غیر مردمی و متحجرانهشان به پایان خط رسیدهاند.
اینکه ترامپ برای حضور در سوریه درخواست 4میلیارد دلار از حکام سعودی میکند این نه نشانه قدرت امریکا که نشانه ذلت ابرقدرتی است که قرار است با ادامه جنایات گذشته در منطقه و با مزدوری اعراب بخشی از اعتبارات از دسترفته گذشته را جبران کند.
اما شاخصههایی که نظام سلطه به عنوان بخشی از اهداف حضور خود در منطقه به آن اشاره کرده، همگی نمادهای اقتدار و عزت ایران است، اینکه اروپا و امریکا در پی مهار قدرت و توان موشکی ایران هستند و اینکه نفوذ و اقتدار ایران در منطقه را برنمیتابند یا اینکه بهرغم برجام، نگران بازسازی قدرت هستهای ایران پس از پایان محدودیتهای این قرارداد به دلیل قابلیتها و توانمندی جوانان متخصص ایران هستند یا اینکه نسبت به توان سایبری ایران اظهار نگرانی میکنند یا به دامن زدن به اغتشاشات امید بستهاند، نه نشان از ضعف، که مظهر اقتدار، استقلال و پایداری مردم بر اصول و آرمانها بهرغم تحمل سختیها و فشارهای بیرونی و بعضاً ناراستیهای داخلی است.
مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح در روز یکشنبه دوران کنونی را دوران عزت جمهوری اسلامی دانسته و تأکید میکنند: علت تهاجمهای بیسابقه کنونی بر ضد نظام اسلامی، قدرت روزافزون این نظام است، زیرا دشمنان از این قدرت فزاینده به شدت احساس خطر کردهاند و حملات خود را افزایش دادهاند. ایشان اما در عین حال تأکید میکنند که بهرغم تمام توطئهها و به کوری چشم دشمنان، قدرت نظام اسلامی روزبهروز افزایش خواهد یافت.
ایشان در بیانات نوروزی خود نیز با اشاره به ظرفیتها و توانمندیهای درونی انقلاب که ناشی از ایمان و باور مردم به ارزشها، منابع و زیرساختهای قوی کشور، نسل جوان و بالنده کشور است با تأکید بر عبور قدرتمندانه نظام از این مراحل یادآور شدند: جوانان عزیز ما این کشور را خواهند ساخت، بهتر از آن چیزی که در ذهن نسل قبلی - که نسل ماست- وجود داشته است، انشاءالله بهتر خواهند ساخت و خواهند توانست پرچم استقلال و عظمت و شرافت این کشور را از آنچه تا امروز بوده است بلندتر کنند اما به رغم اینکه تجربه نشان داده است که تهدیدات و فشارهای بیرونی انقلاب را قویتر کردهاست، نقش چالش سازیهای درونی و ناکارآمدیها و ضعفهای داخلی، دشمنان را به اثرگذاری برنامههایشان امیدوارتر کرده است.
ضعف و سردرگمی و مواضع این روزهای دولتمردان در قبال بازار ارز و تلاش برخی از آنها و فتنهگران برای متهم کردن نیروهای خدوم برای جبران بیکفایتی در این بازار و از سوی دیگر سیاهنمایی احمدینژاد و سینهچاکان فریبخورده او که با زمینهسازی و فرصتسازی، همچون دو روی یک سکه، صلابت و سلامت نظام را هدف گرفتهاند.