گرانیهای چند درصدی در کشور به صدر اخبار بینالمللی رسانههایی مانند
بی.بی.سی راه مییابد و امروز قبل از اینکه مردم اخبار گرانی و مشکلات و
ناآرامی و حتی گاه دعوای خانوادگی را از رسانههای خودی بخوانند به راحتی
آنها را در صدر اخبار رسانههای معاندی که اتفاقا بخش فارسی خود را راه
انداختهاند دریافت میکند. همین یک اتفاق به ظاهر ساده و معمولی در کنار
توسعه روز افزون شبکههای فارسی معاند نظام که رویکرد برنامههای ۲۴ ساعتی و
منعکس کردن مشکلات و ضعفهای داخلی و شنیدن درد دلهای مردم را در دستور
کار قرار داده است میتواند سمی مهلک برای کشور محسوب شود، آن هم برای
کشوری که بزرگترین سرمایه آن مردم هستند.
کافی است تیتر رسانههایی مثل
بی.بی.سی را با رسانههای بینالمللی داخلی مقایسهای داشته کنیم تا
متوجه شویم در حالی که این رسانههای معلومالحال که با هدف نفوذ در افکار و
عقاید مردم، قصد گرفتن بزرگترین سرمایه کشور یعنی مردم را از انقلاب دارند
با پوششی وسیع به کوچکترین اتفاقات منفی واکنش نشان داده و آن را در سطح
وسیعی نمایش میدهند تا اذهان را با سیاهنمایی و بزرگنمایی متاثر کرده و
از حکومت دور کنند؛ رسانههای بینالمللی ایران به جای روشنگری افکار عمومی
جهان و شناختن ذائقه مردم جهان در رابطه تحولات مهم جهانی از جمله نسلکشی
که در فلسطین، یمن، و حتی در کشورهای امریکایی و اروپایی در حال رخ دادن
است، در حال نشر اخباری هستند که متاسفانه به بدترین شکل ممکن این اتفاقات
را پوشش میدهد و حواسشان نیست تیر را کجا نشانه گرفتهاند.
با چنین
وضعیتی اینطور به نظر میرسد که ما در دفاع از خودمان در مقابل کسانی که
وسط پیشانی و قلب ما را هدف گرفتهاند دست و پای دشمن را نشانه رفتهایم و
به این فکر نمیکنیم که حتی اگر تیرمان به هدف بخورد دشمن زنده مانده و
میتواند قلبمان را هدف بگیرد!
برای روشنگری بهتر یکی از رفتارهای
رسانههای بینالمللی داخلی را باز میکنیم، همه چهار خبر برتر یکی از همین
رسانهها به جنایت اسرائیل از کشتار غزه تا بازگرداندن پناهجویان بود در
حالی که این رسانه اگر ذائقه مردم جهان را که بر اثر کار پروپاگاندای
رسانههای معاند به حقوق بشر حساسیت یافته میدانست، میتوانست گزارشی
احساسی و واقعی از آنچه در جهان رخ میدهد را در یکی از این پنجرهها قرار
داده و چند مصاحبه مستند از این فجایع را در کنار آنها بگنجاند. در نهایت
سه پنجره بعدی را به اخبارهای دیگری از جمله مستندات چگونگی کمک افکار
عمومی در کاهش این جنایات بیاورد، مثلا در این زمینه برای کشور فرانسه،
اسپانیا و مردمی که متاثر از این جنایات شدهاند با کمک رایزنهای فرهنگی
مردمی را یافته و با آنها گفتوگو کنند که راهکار ضعیف شدن اسرائیل را
آموزش میدهد (مثلا با نخریدن کالاهایی که سرمایهگذارانش را یهودیان تشکیل
میدهند، یا به سبک ورزشکاران بزرگی که در بندهای قراردادشان بازی نکردن
با صهیونیستها را گنجاندهاند و...) همه اینها میتواند به سادگی هدفی را
که رسانهها برای آن تاسیس شدهاند را بهتر محقق کرده و به نتیجه برساند.
البته رسانههای داخلی باید به این موضوع هم توجه داشته باشند که اصل
بیطرفی خود را حفظ کرده و واقعیت را بدون سانسور گزارش کند و اجازه تفکر
مردم را نگیرند تا آنها خودشان واقعیت را از لابهلای اخبار و گزارشات درست
و واقعی کشف کنند. با این حساب رسانههای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی،
عربی و... که تاسیس شدهاند، میتوانند همان آگاهی بخشی، بیطرفی و اجازه
فکر به مخاطب را که جزو اصول اولیه رسانه مردمی است حفظ کرده و به رسالت
خود درست عمل کنند.