محمد رضا شهبازي: دولت خاتمي را با شعار توسعه سیاسیاش می شناسند؛ شعاری که به تنهایی همه آرمانها و هدفهای آن دولت را در خود جای داده بود و حتي در مجلس ششم زماني كه از يكي از مؤثرترين افراد اين جريان در مورد برنامههاي اقتصادي دولت و مجلس براي رفع مشكلات مردم پرسيده شد، وي صراحتاً اظهار داشت كه اين دولت، "دولت توسعه سياسي" است و در صورت توسعه سياسي، توسعه اقتصادي نيز خود بهخود محقق ميشود.
اما در شرايطي كه يكي از شاخصترين مقياسها براي اندازهگيري توسعه سياسي با تعريف جريانهاي غربگرا، ميزان مشاركت در فعاليتهاي اجتماعي بهويژه انتخاباتها است، مقايسه ميزان مشاركت مردم در انتخاباتهاي سالهاي اخير نشاندهندهي نتايج جالب توجهي است.
کاهش بیش از 18 درصدی مشارکت در دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا (سال 81) در مقايسه با دور اول (سال 77) از 64 درصد به 49 درصد؛ کاهش مشارکت 71 درصدی انتخابات مجلس پنجم به 67 و 51 درصد در انتخاباتهاي مجلس ششم (سال 78) و مجلس هفتم (سال 82) و همچنین کاهش متناوب درصد مشارکت از 79 درصد دوره هفتم ریاست جمهوری (خرداد 76) به 66 و 62 درصد در هشتمین و نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری (که این انتخاباتها در دوره اصلاحات برگزار شد) نشان ميدهد كه دولت مدعي توسعه سیاسی، موفقيت زيادي در توسعه بریدن پای مردم از صحنه مشارکت سیاسی داشته است اما در مقابل، اين آمارها در دولتهاي نهم و دهم كه شعار عدالتمحوري، تمركز زدايي و رفع محروميت داشتند، دوباره افزايش يافت.
اما چرا اینگونه شد؟ چرا دولتی که شعار توسعه سیاسی میداد، حاصلی جز کاهش مشارکت مردم در انتخابات بهدست نیاورد؟ و چرا در دوره ای که همه دم از انسداد سیاسی و بحران میزدند، مشارکت مردم در مقايسه با تمام دوره های قبل افزایش يافت؟
سوال دیگری که می توان مطرح کرد، این است که چرا آرای خاموشی که همیشه جريانهاي فتنهگر از آنها بهطور پيشفرض بهعنوان رأي بالقوه خود ياد ميكردند، به نفع آنها روشن نشد؟ این آرای خاموش چه کسانی هستند و آیا آنگونه که اصلاحطلبان و فتنهگران ادعا میکنند، این آرا در صورت مشارکت در سبد آنها قرار خواهد گرفت؟
پاسخ به این سوال از آن جهت اهمیت پیدا می کند که اصلاحطلبان همیشه از این آرای ادعایی به عنوان اهرم فشاری برای امتيازگيري از نظام در برابر خود استفاده می کردند و با علم کردن آنها در پی باجگيري بودند. آرزویی که حضور گسترده مردم در انتخابات اخیر -بدون اینکه نظام به فتنه گران باج بدهد- برای همیشه بر آن خط بطلان کشید.
در عين حال، نتايج و فرآيند چند انتخابات گذشته نشان داده است که طیفی که از آنها به عنوان آرای خاموش یا قشر خاکستری یاد می شود، برای فعال شدن و حضور در صحنه به فضای امید و تلاش برای آبادانی کشور نگاه میکنند و دعواهای سیاسی يا شعارهای ساختارشکنانه ای که تلاش دارد بازی را به خارج از زمین نظام بکشاند و انرژی و وقت مردم را برای مقابله با ارزشهای دینی و ملی کشور هدر ميدهد، نتیجه ای جز دلزدگی مردم ندارد.
مردم دوست دارند مسئولان را در مسابقه برای خدمت در چهارچوب نظام ببینند، از اینرو، عجیب نیست در دوره ای که شعار توسعه سیاسی پوششی برای فرار از تلاش برای خدمت به مردم شده بود و جريان حاكم تمام توان خود را بر اصطكاك و درگيري با ساير نهادهاي خارج از دولت متمركز كرده بود، مشارکت سیاسی کاهش یابد و در مقابل در دورهاي که عدهاي تلاش زيادي بر بحراننمايي، سياهنمايي، ادعاي بر لبه پرتگاه بودن كشور، انزواي بينالمللي و... دارند، مردم مشتاق تر از همیشه برای تعیین سرنوشت خود به میدان بیایند.
این انتخابات نشان داد که آرای خاموش و قشر خاکستری بیش از هر چیز برای تلاش و جدیت مسئولان در رساندن کشور به اهداف نظام و انقلاب فعال ميشود، همانطور که در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز بخشي از همين طيف که شايد در دورههاي قبل برای شرکت در انتخابات دست دست می کردند، با دیدن تلاش در رفع مشکلاتشان و نگاه ویژه دولت به شهرها و روستاهای فراموش شده، تصميم به مشاركت اجتماعي گرفتند.
با اين حال، به نظر می رسد که باید تعریف جدیدي از آرای خاموش ارائه کرد، بر اين اساس كه بخش قابل توجهي از آرای خاموش و خاكستري نه برای شعارهای ساختارشکنانه افرادی که یکی یکی به دامان غرب پناه می برند، بلکه برای "جدیت و صداقت خدمتگزاران دوستدار انقلاب و ولايت"، "رقابت ميان خوب و خوبتر در كارآمدي و پيگيري منويات ولايت فقيه"، "استكبارستيزي"، "فتنهستيزي" و "تعامل بهجاي تقابل" روشن می شوند و افزایش حضور مردم در پای صندوق های رأی نيز آنچنان که جريان فتنه مدعي آن بود، به باج دادن و کوتاه آمدن نظام در برابر اين طيف وابسته نيست.