آويني فيلم: حميد لولايي و علي صادقي بازهم مقابل
يكديگر قرار گرفته اند تا در نقش پدر و پسر داستاني را روايت كنند.وقتي
اين دو نفر كنار هم قرار مي گيرند، يعني قرار است، سريال يا فيلمي كه در
حال پخش است كمدي باشد.
اما سعيد آقاخاني كه اين دو بازيگر را مقابل هم قرار داده، اين بار هوشمندي
به خرج داده و عنوان خوبي را براي سريالش كه از شبكه 3 سيما پخش مي شود،
انتخاب كرده است؛ «نقطه سر خط»! از اين واژه در دو زمان استفاده مي شود،
يكي وقتي مبحثي تمام شده و « نقطه» مشخص كننده اين پايان است.«سر خط» يعني
اين كه نويسنده به موضوعي جديد وارد مي شود و يا موضوع مورد نظر را از
زاويه جديد بررسي مي كند. اما گاهي از اين واژه از زاويه طنز هم مي توان
نگاه كرد. وقتي موضوعي تكراري مي شود، گوينده به طنز مي گويد: نقطه سر
خط...! و آغاز دوباره ماجرا...
نقطه سر خط دقيقا تكرار همه سريال هايي است كه سعيد آقاخاني در چند سال
گذشته ساخته و يا پيش از آن كارگردانان ديگري مانند رضا عطاران آن را مقابل
دوربين برده اند.اما در آن زمان آن سريال به دليل بِكر بودن موضوع و
ساختار جديد مورد استقبال مردم قرار گرفته اما اكنون همان موضوع آنقدر نخ
نما شده كه ديگر به دل مخاطب نمي نشيند و او را ترغيب نمي كند كه آن را
تماشا كند.
خانه به دوشي ادامه دارد
چند سال پيش، رضا عطاران سريالي به نام «خانه به دوش» براي شبكه 3 سيما
ساخت.در آن سريال حميد لولايي،علي صادقي و مريم اميرجلالي نقشهاي اصلي را
بازي مي كردند.در خانه به دوش، حميد لولايي مردي از طبقه متوسط رو به پايين
جامعه بود كه براي تامين مخارج زندگي به خانواده اش اعلام كرده بود براي
كار به خارج از كشور مي رود، اما مسائلي او را در ايران ماندگار كرده بود و
او پنهاني از خانواده اش در يك كفاشي كار مي كرد.
در سريال چهارخونه هم كه سروش صحت آن را بازهم براي شبكه 3 سيما كارگرداني
كرد، حميد لولايي، كارمندي از طبقه متوسط جامعه بود كه در محل كار و
خانواده اش با هزار جور مسأله روبه رو بود.علي صادقي اما در چهارخونه بازي
نداشت.
سال گذشته اما هم علي صادقي و هم لولايي را در سريال خوش نشين ها در كنار
هم ديديم.در اين سريال حميد لولايي، مرد تاجري بود كه ورشكسته شده بود و
خانواده او بايد با هزار بدبختي زندگي و امور روزانه خود را سپري مي
كردند.در خوش نشين ها مرجانه گلچين نقش همسر حميد لولايي را بازي مي كرد.
حالا در سريال نقطه سرخط، نقش همسر لولايي را مريم سعادت بازي مي كند و
مرجانه گلچين نقش يكي از مسافران آژانسي را كه لولايي در آن كار مي كند، به
عهده دارد.مسافري كه به مرور به يكي از شخصيتهاي كليدي سريال تبديل شده
است.
در چند سريال اخير آقاخاني، مرجانه گلچين كار سوپاپ اطمينان را به عهده
گرفته است.آقاخاني با سپردن يكي از نقشهاي اصلي سريال به او تلاش مي كند تا
مخاطب را پاي اثر نگه دارد اما انگار دنياي اين كارگردان با دنياي واقعي و
دنيايي كه مردم و مخاطبان تلويزيون در آن زندگي مي كنند، فاصله نجومي
دارد.
آقاخاني اگر حتي نقدهاي سريال هايش را در مطبوعات پيگيري كند و يا جمع بندي
آن ها را مطالعه كند، به اين نتيجه خواهد رسيد كه مثلث لولايي، صادقي و
گلچين ديگر جواب نمي دهد و اين سه بازيگر با تكرار رفتارها و گفتارهاي خود
ديگر نمي توانند حتي لبخندي به لب مخاطب بياورند چه برسد به اين كه خواسته
باشند او را به خنده وادار كنند و يا در كنار اين خنداندن پيام جديدي را به
او بدهند.
تكرارهاي درآمدزا
مرجانه گلچين با سريال «بزنگاه» به كارگرداني رضا عطاران نشان داد كه مي
تواند نقش هاي كمدي را هم بازي كند.بزنگاه براي گلچين به يك الگو تبديل شد و
هم اين بازيگر و هم كارگرداناني مانند آقاخاني در كارهاي بعد از بزنگاه از
اين الگو آنقدر استفاده كردند كه نوع بازي گلچين به كارگاه هاي سري دوزي
تبديل شد!
گلچين در سالهاي اخير فقط در يك سريال كمي متفاوت تر از بزنگاه ظاهر شد و
آن هم سريال «شمس العماره» بود كه سامان مقدم آن را كارگرداني كرد.در اين
سريال گلچين مقابل فرهاد آئيش بازي مي كرد و مسلما وقتي بازيگري مقابل كسي
ظاهر مي شود كه سبك و سياق خاص خودش را در آثار كمدي دارد، نبايد مقابل او
كم بياورد و بايد ثابت كند كه قابليت اين را دارد كه مقابل كسي بازي مي كند
كه يكي از استادان كمدي است.
البته سامان مقدم هم كارگرداني نبود كه به سادگي از كنار بازي بازيگران
بگذرد و اجازه بدهد كه آن ها هر طور كه دوست دارند، مقابل دوربين ايفاي نقش
كنند.همه اين ها گلچين را وادار كرد تا نقش خود را بهتر از هميشه بازي كند
اما بعد از شمس العماره گلچين مدام خود، تكرار مي كند وانگار هم كسي نيست
كه از او بخواهد كه اين تكرارها را پايان دهد.
علي صادقي، بازيگر بانمكي است، او تا كنون در برخي از كارها نشان داده كه
استعداد اين را دارد كه متفاوت باشد.براي مثال مي توان به فيلم بعد از ظهر
سگي، اشاره كرد. اما صادقي آنقدر در كليشه هاي تكراري خود، تكراري ظاهر شده
كه بيننده از او «دلزده» مي شود.
جالب اين جاست كه اين تكرارها خود اين بازيگر را «ملول» نكرده است.آدمي طبق
ذاتي كه دارد، اگر هر روز حتي يك غذا را بخورد، بعد از مدتي از اين غذا
دلزده مي شود و آن را رها مي كند، حتي اگر چند روزي گرسنه بماند و يا اين
كه مجبور شود نان خالي بخورد، اما علي صادقي، سالهاست يك جور غذا را در يك
نوع ظرف مي خورد، اما هنوز هم به اصطلاح از اين مرصع پلويي كه مي خورد،
خسته نشده و انگارفقط از نام «پر طمطراق» مرصع پلو لذت مي برد و اين كه
بدون زحمت هميشه در آسودگي زندگي مي كند، راضي است.در اين شرايط چرا بايد
خود را به زحمت بيندازد و خلاقيت به خرج دهد و راه يا راه هاي نو را تجربه
كند؟