سالها در انگلیس ساکن بودهام در آنجا با خیلی از این افرادی که یا از متدینین مسیحی بودند یا از افراد بیدین بودند مواجه میشدیم. که ساعتها با آنها بحث میکردیم و عقیدهمان را میگفتیم. خیلی از این دوستانی را داشتیم که آمدند مسلمان شدند. حتی ازدواج کردند با مسلمانان و با ما رفت و آمد داشتند. خود این در یک مقیاس کوچکی است ولی میتواند اثرگذار باشد. شهید ادواردو آنیلی در یک مقیاس انفرادی بود ولی به دلیل حضوری که در ایتالیا داشت و نقشی که از یک خانواده بزرگ داشت اثرگذاری خیلی بزرگی بود. و الان شما انجمنتان را به نام این شهید قرار دادهاید. این که به عنوان یک مسلمان واقعیتها را هرآنچه که هست نشان بدهید، خودتان هم عامل باشید و بتوانید مبلغ خوبی باشید برای کسی که میخواهد بیاید دین اسلام را یاد بگیرد، این اشتیاق هست.
رهیافتگان : به نظرتان غربی ها چقدر آمادگی پذیرش اسلام را دارند و چطور میتوان روی آنها اثرگذاشت؟
بسیاری از افرادی که در آن حوزهها و جوامع هستند خودشان را به ندانستن میزنند یعنی از کنار یک مساله عبور میکنند وقتی صحبت میکنیم به راحتی میگویند این ربطی به من ندارد از آن عبور بکنیم، چون آن فضا به او اجازه نمیدهد که به مسائل گوناگون بخواهد فکر بکند. ولی یک مقداری که با آنها مباحثه کنیم میبینیم که آنها نیز بیشتر اوقات قلب سالمی دارند ولی محیط اجازه نداده است که به سمت یک راه جدید بیایند.
البته نکته مهمی که میخواهم عرض کنم مخصوصا دوستانی که در خارج از کشور هستند مهمترین تبلیغ رفتار ماها است. به غیر زبان گفتاری باشد اگر ما بتوانیم در واقع با رفتار خودمان یک نفر را جذب بکنیم این بسیار اثرش بیشتر است که شما یک حرفی را بزنید ولی خلاف آن عمل کنید. یک نمونه مهم آن هم بحث نماز و واجبات است که شما در هر شرایط باید واجبات و محرمات را باید رعایت کنید. آنچیزی که اسلام از ما خواسته است واجبات و محرمات است مهمترین بحث این است که در حوزه واجبات و محرمات اگر خودمان در حال تبلیغ هستیم خودمان هم عامل باشیم.
اگر از اسلام درحال صحبت هستیم نمازمان را بخوانیم حتی المقدور سر وقت بخوانیم. مخصوصا در حوزه گفتاری چون آنها معمولا خیلی حساس هستند. بیان خلاف واقع خدای ناکرده نداشته باشیم وعامل به واجبات باشیم خیال نکنید که آنها بدشان میآید دوستانی هم که خارج هستند و بودند میدانند. نمونههای زیادی من دارم که همه جایی که ما رفتیم به واجبات اسلامی عمل کردیم مبلغ بهتری بودیم.
مقایسه بکنیم با آنجایی که فقط رفتیم حرف زدیم. اگر از نماز صحبت میکنیم سر ساعت میروم نمازم را میخوانم اگر از بدی دورغ داریم صحبت میکنم هیچ وقت دورغ نمیگویم اگر خُلف وعده نمیکنم این خودش اثرش بیشتر است به هر حال کار بسیار ارزشمندی را دوستان انجمن شهید ادواردو آنیلی که این جمع را درست کردهاند انجام دادهاند و ان شاءالله این آغازی باشد برای یک راه طولانیتر از این جهت ولی راه همراه با موفقیتهای بیشتر که بتوانید به عنوان مبلغ اسلامی در اقصا نقاط دنیا موفق و موید باشید.
رهیافتگان: خاطرهای در سالهای حضورتان در خارج از کشور اگر دارید خوشحال میشویم بشنویم.
با خیلی از کسانی که مسلمان هستند ولی معتقد نیستند خاطراتی داریم. مثلا از کشورعربی یک خانوادهای بود که ما هنوز هم ارتباط داریم خانواده کویتی بودند که خانم این خانواده کاملا بی حجاب و همسرش هم در سفارت خانهای کار میکرد و حلقه وصل اینها در واقع حضرت امام بود. یعنی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و مطرح شدن عکسهای حضرت امام که خودشان مطرح میکردند بعد ازدواج میکنند آن خانواده یک خانواده خیلی مقیدی بود و هنوز هم هست هرسال مشهد، قم میآید و خودشان هم تعریف میکردند ما یک موقع عکس حضرت امام را دیدیم رفتیم سوال کردیم چی بوده، چه شده است به کجا رسیده و این ماجرا منجر شده بود که اینها خیلی علاقهمند بشوند به جمهوری اسلامی ایران و حضرت امام و بعد ارتباطشان هم الان تا این حد بشود. یا یک آقایی انگلیسی بود به اسم علی که البته بعد از مسلمان شدن اسمش علی شده بود. ایشان مسلمان شد با یک خانم کنیایی ازدواج کرد از این گونه مسائل زیاد است.
رهیافتگان: فعالیتهای تبلیغی شما به عنوان دانشجویان مسلمان و متعهد ایرانی در انگلیس چطور بود؟
با برخی از دوستان به سفرهای بین کشورها هم میرفتیم برخی از دوستان وقت نماز که میشد اگر نماز اول وقت نمیشد حتما باید آدم نمازش را بخواند حالا در یک موقعیتی، حالا آنجا میرویم نه مسجدی هستش نه، مکانی هست. برخی از دوستان توجیه میکردند که الان زشت است در اینها که بخواهیم نماز بخوانیم و خوب نیست و اینها ممکن است مسخره بکنند. ما مخالف بودیم و میگفتیم وقتی که میبینند ما معتقد هستیم و اعتقاداتمان را هم در عمل نشان میدهیم اتفاقا خیلی هم علاقهمند می شوند یک مورد بود که یک اردوی دانشجویی رفته بودیم ظهرشد. من فقط مسلمان بودم البته یکی دونفر دیگر بودند از کشورهای عربی خیلی تو این بحثهای اسلامی نبودند. ظهر رفتم یک اتاقی پیدا کردم قبله را تعیین کردم و ایستادم به نماز خواندن، نمازم که تمام شد دیدم تمام این اساتید و بچههای اردو ایستادند پشت سر ما در این اتاق و دارند ما را تماشا میکنند و وقتی نمازم تمام شد یک کف بلند هم برای من زدند. و من آمدم عذرخواهی کردم که به هر حال من باید میرفتم و نمازم را میخواندم که گفتند خیلی برای ما جالب بود بعضیها میگفتند ما نماز خواندن را ندیده بودیم بعضیها هم همین تاکید را داشتند که همین که ما می بینیم تو مسلمانی هستی که داری اعتقادات را دهم انجام میدهی این برای ما یک اطمینانی ایجاد میکند که شما مسلمان واقعی هستی میخواهم عرض بکنم این گونه مسائل، مسائلی نیست که دوستانمان در خارج از کشور فکر کنند موجب وهن اسلام است. اجرای احکام اسلامی و دفاع از این احکام از جمله مسائلی هست که به نظر من بهترین تبلیغ است برای دین اسلام که زیاد داریم بحثها و مباحثاتی که با این افراد خارجی داشتیم چه در کلاسها و چه جاهای دیگر وعرض میکنم که اصرار بر این مساله خیال نکنید که چون حالا ما مسلمان هستیم و آنجا داریم واجباتمان را انجام میدهیم مورد تهدید قرار میگیریم یا وهن اسلام است.
رهیافتگان: از تبلیغاتی که مسیحیان در انگلیسی روی دانشجویان انجام میدادند چیزی به خاطر دارید؟
در انگلیس که بودیم با اینکه در یک شهری بودیم که مسلمان کم داشت ایرانی هم کم داشت ایرانی هم آن موقع فکر میکنم دوالی سه خانواده بیشتر نبود ولی یک نامهای به منزل ما آمده بود که ما یک گروه تبلیغی هستیم در رابطه با مسیحیت و کتاب فارسی داریم در رابطه با مسیحیت اگر خواستید برایتان بفرستیم. سه تا خانواده ایرانی که زبان فارسی میدانند یک گروه مسیحی میآید پیدایشان میکند وبه آنها می گوید ما کتاب فارسی در رابطه با مسیحیت داریم که میتوانیم برایتان بفرستیم که چقدر اینها اهمیت قائل میشوند
رهیافتگان: از فعالیتهای مسیحیان در داخل ایران قبل از انقلاب نیز خاطرهای دارید؟
بله؛ در اصفهان بیمارستان است به نام عیسی بن مریم که ما وقتی بچه بودیم به آن میگفتن بیمارستان مسیحیها که زیر آن هم کلیساست یا بیمارستان انگلیسیها میگفتند چون همه کادر پزشکی آن از انگلیس میآمد و واقعیتهایی که برای خودمان اتفاق افتاد. مرحوم مادرم که در آن بیمارستان بستری بود میگفت که یکشنبهها میآیند اینها ما را حتما به مکانی که به عنوان کلیسا درست کردهاند در بیمارستان و به سبک آنها باید دعا میکردیم یعنی بیماران را مجبور میکردند که این گونه دعا کنند بعد هم معلوم شد آنجا یک مرکز جاسوسی انگلیسیها بوده است. بعد از انقلاب همه اینها فاش شد مرکز جاسوس پروری بود که جاسوسهای زیادی هم داشتند یک نفر یزدی بود کشیش حسن دهقانی که یک مسلمانی که مسیحی و کشیش شد ولی اسمش همچنان اسلامی بود و این مسولیت ظاهریش تبلیغ مسیحیت بود ولی یکی از جاسوسان اصلی انگلیس بود که در حوزه خاورمیانه کار میکرد و خاطراتش یک بخشی از آن بعد ازانقلاب چاپ شد میخواهم بگویم در همه قالبها اینها کار میکردند و فقط این نبود که فقط تبلیغ مسیحیت باشد حوزههای مختلفی که انگلیس در آمریکای لاتین، افریقا، تصرف کردند درهمه آنها زبان و دین و این مسائل را ترویج کردند که نمونههای روشن آن هست.