کد خبر: ۴۳۶۳۱۶
زمان انتشار: ۱۰:۲۲     ۱۷ دی ۱۳۹۶
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا عنوان کرد؛
نگرش غلط دولت و به طور کل تکنوکرات‌ها به اقتصاد ایران، گذاشتن همه تخم مرغ‌ها در سبد برجام و از همه مهم‌تر، ضعف و ناتوانیِ مدیریتی دولت در برخی عرصه‌ها، علاوه بر تشدید فاصله طبقاتی، موج جدیدی از محرومیت را به کشور بازگردانده است.

سرویس سیاسی پایگاه 598/ حجت الاسلام رضا غلامی؛ همانطور که قابل پیش بینی بود، پرونده اغتشاشات اخیر که باید از آن به توطئه جدید دشمنان انقلاب اسلامی تعبیر کرد، با ورود قاطع و شکوهمند مردم به میدان، بسته شد. در اینکه مبدأ این اغتشاشات اعتراضات طبیعی بود، هنوز تردید وجود دارد. لااقل به جز اعتراض مورخ 96/9/7 مشهد که آن هم از برخی ابعاد شک برانگیز می نماید، تاکنون هیچ اعتراض خودجوش و خالص مردمی نسبت به گرانی ها و غیره بدون مداخله عوامل دشمن به ثبت نرسیده است. قضیه از آنجا شروع شد که به دعوت کانال های خاصی در شبکه پیام رسان تلگرام، سلسله تجمعات کوچکی به اسم اعتراض به گرانی ها و مشکلات اقتصادی، شکل گرفت و بلا فاصله با ورود عوامل مزدبگیر، آموزش دیده و مجهز دشمن، به بستری برای اغتشاش و خرابکاری تبدیل شد. شکل اغتشاشات حاکی از آن است که از ماهها قبل برای آن برنامه ریزی شده و حتی زمان شروع آن معین شده بود. اما سئوال آنجاست که اولاً چرا با دعوت و دروغ پردازی چند کانال بی هویت در شبکه تلگرام این تجمعات کوچک شکل گرفت و ثانیاً چرا اینقدر سریع به صحنه ای برای ورود دشمن در جهت اغتشاش و خرابکاری تبدیل شد؟ در پاسخ به این دو سئوال، ابتدا لازم است به واقعیت ها یا بسترهایی که دشمن بر روی آن سرمایه گذاری کرد اشاره شود.

واقعیت اول، گرفتاری های روزافزون اقتصادی مردم طی سال های گذشته بوده است. هرچند دولت یازدهم و دوازدهم خدمات قابل توجهی نیز در جهت ساماندهی اقتصادی کشور داشته است لکن نگرش غلط آن و به طور کل تکنوکرات ها به اقتصاد ایران، گذاشتن همه تخم مرغ ها در سبد برجام و از همه مهم تر، ضعف و ناتوانیِ مدیریتی دولت در برخی عرصه ها، علاوه بر تشدید فاصله طبقاتی، موج تازه ای از محرومیت را به کشور برگردانده است که علائم آن را باید در افزایش بیکاری، تعطیلی بسیاری از کارخانه ها و کارگاهها، ورشکستگی برخی بانک ها و موسسات مالی و اعتباری، و برگشتن گرانی به کشور جستجو کرد. دولت آقای روحانی می توانست برای عبور از این شرایط با مشورت نخبگان اقتصادی راه حل های گوناگونی را در نظر بگیرد لکن راه حل مورد نظر دولت، با چراغ سبز پنهان مجلس، چیزی نبود جز بالا بردن قیمت سوخت در حد 50 درصد، قطع بخشی از یارانه ها و گرایش مثبت نسبت به گرانی برخی کالاهای اساسی مردم که به طور طبیعی نه تنها گرفتاری های اقتصادی قشر ضعیف و محروم جامعه را کم نمی کند، بلکه فشارهای اقتصادی بر روی دوش آنها را به نحو فزاینده ای سنگین تر می کند.

واقعیت دوم، افزایش فساد مالی در کشور است که هرچند ابعاد آن به مراتب کمتر از آنچیزی است که در ماههای گذشته به مردم القاء شده لکن نه تنها روان مردم ایران را آزار داده بلکه خسارت هایی را به کشور وارد کرده است. ریشه این فساد از زوایای گوناگون قابل بررسی است لکن به نظر می رسد عامل مهم آن، از یک طرف خلأها و ضعف های قانونی و از طرف دیگر، ناکارآمدی و فقدان قاطعیت در دستگاه های نظارتی در هر سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه است که در جای خود باید مورد بحث قرار گیرد. این مفاسد هرچند هیچگاه سیستماتیک  نبوده است اما در شرایطی که هر روز خبری از آن همراه با اغراقگری منتشر و به آن شاخ و برگ داده می شود، قطعاً باید جزو حلقات ناامیدی و تضعیف سرمایه اجتماعی در کشور تلقی شود.


واقعیت سوم، افزایش آسیب های اجتماعی در سال های اخیر از قبیل اعتیاد، طلاق، حاشیه نشینی و فساد اخلاقی است که عملاً بخشی از جامعه بزرگ ما را با التهابات و به هم ریختگی عصبی جدی روبرو کرده است. اینکه چه عاملی زمینه گسترش آسیب های اجتماعی در ایران را بوجود آورده نیازمند بحث مفصل است لکن اجمالاً می توان به هجمه گسترده فرهنگی غرب، عدم سرمایه گذاری های فرهنگی مناسب در کشور ( و رها سازی فرهنگ ) و از همه مهم تر، غیبت عدالت اجتماعی در قسم مهمی از نظام برنامه و بودجه کشور به عنوان عوامل اصلی گسترش آسیب های اجتماعی در کشور اشاره کرد. در این بین، طبیعی است که دولت های گذشته می بایست اقدامات مهم، حساب شده و بزرگی را در دستور کار خود قرار می دادند که ارزیابی های میدانی نمی تواند این اقدامات را به هیچ وجه هوشمندانه و کافی قلمداد کند.

واقعیت چهارم، سیاه نمایی های شدید در کنار بالا بردن سطح توقعات در کشور است که مبدأ امروزی آن را باید در دو انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و 95 پیدا کرد. نامزدهای ریاست جمهوری و در رأس آنها آقای روحانی و همراهان اصلاح طلبش بدون در نظر گرفتن مصالح و منافع عمومی، بی تقوایی سیاسی را به اوج رسانده و ضمن ارائه تصویری فوق سیاه از کشور، وعده هایی دادند که برای خود آنها نیز روشن بود تحقق آنها حتی در چند دوره پی در پی مدیریتی امکان پذیر نیست. اما این سیاه نمایی ها با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری به آخر نرسید و لااقل سه خط سیاه نمایی دیگر با قوت به کار خود ادامه داد : یکم. دشمن و شبکه های ماهواره ای یا کانال های تلگرامی و اینستاگرامی که از هیچ فرصتی برای دروغ سازی و سیاه نمایی برای مردم دریغ نکردند. دوم. رئیس جمهور اسبق آقای احمدی نژاد و یارانش که با انگیزه های گوناگون، موتور سیاه نمایی در کشور را روشن نمودند که تا قبل از اغتشاشات شاهد اوج گیری این سیاه نمایی ها از سوی ایشان بودیم. سوم. برخی روزنامه ها و سایت های منتقد دولت آقای روحانی و حتی در مواردی صدا و سیما که از ارائه تصویری سیاه و ناامیدکننده از کشور کوتاهی نکردند. در کنار این سه خط، نمی توان از ناشی گری های برخی مسئولین دستگاه ها من جمله قوه قضائیه، برخی نمایندگان مجلس و حتی شماری از ائمه جمعه در ارائه تصویری کاریکاتوری از مسائل کشور و بستن روزنه های امید نیز صرف نظر کرد.

واقعیت پنجم، رهاسازی نابخردانه فضای مجازی از سوی دولت، عدم حمایت از سرویس دهندگان داخلی و بی تفاوتی در برابر تبدیل این فضا به یک میدان عظیم در جهت سم پاشی های گسترده و عملیات روانی دشمن که نتیجه این بی تفاوتی ها را باید در شکل گیری اتاق فرماندهی اغتشاشات در دو شبکه پیام رسان تلگرام و اینستاگرام به وضوح مشاهده کرد. جالب اینجاست که حتی دولت آقای روحانی نهایتاً و علی رغم میلش مجبور به فیلترسازی دو شبکه تلگرام و اینستاگرام شد. بدون تردید دولت آقای روحانی برای این رها سازی و عدم اعمال حاکمیت بر روی فضای مجازی دلایلی داشته و دارد که در جای خود محل بررسی است لکن شواهد موجود گویای این حقیقت است که دولت آقای روحانی بیش از اینکه نگران آزادی و رضایت مردم باشد، نگران بی بهره شدن خود و حامیان سیاسی اش از یک رسانه اختصاصی است، چیزی که در سال های اخیر خصوصاً به مناسبت برگزاری انتخابات از آن سود کلانی برده است این در حالی است که دود تبدیل فضای مجازی به جولانگاه عوامل دشمن، بیش از هر کس به چشم دولت آقای روحانی می رود.

به هرحال، این بسترها کافی است تا دشمنان انقلاب اسلامی و در رأس همه امریکا بعد از پشت سرگذاشتن موج جدید بیداری اسلامی در منطقه و در شرایطی که هنوز زخم های عمیقش در قضیه شکست های بزرگ و مفتضحانه در عراق، سوریه، یمن، لبنان و کردستان عراق التیام  نیافته و به تازگی شاهد شکل گیری انتقاضه جدید در فلسطین نیز هست، بر اساس یک برنامه ریزی قبلی وارد عمل شده و به زعم خود گام هایی را برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بردارد.            

البته روشن است که باید دشمنان این انقلاب را جزو احمق ترین ها به حساب آورد چراکه نه تنها برآوردهای صحیحی از جامعه ایرانی و نسبت ریشه دار مردم با نظام جمهوری اسلامی ندارند، بلکه با اشتباهات کودکانه در هر توطئه ای، یک رسوایی جدید را برای خود می خرند که هرچند در کوتاه مدت مشکلاتی را برای مردم ایران درست می کند لکن در بلندمدت این ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی است که به پیروز میدان تبدیل می شود. برای نمونه، بعد از فتنه 88، قدرت جمهوری اسلامی و توفیقات آن در داخل و در منطقه چندبرابر قبل شد و علاوه بر رویش های چشمگیر، هوشیاری ها و تدابیر لازم برای مواجهه مبتکرانه با غرب به نحو اعجاب برانگیزی افزایش یافت. در توطئه اخیر نیز با وجود لطماتی که به مردم وارد شد، بی شک زمینه رشد مجدد جمهوری اسلامی و شکل گیری گام های تازه ای برای به شکست کشاندن دشمن در میدان های جدید مهیا گردید که باید نشانه های آن را از ماه های آینده یکی پس از دیگری به تماشا نشست.

 با همه این ها، تلاش ها برای از بین بردن بسترهای ورود و عملیات دشمن، چیزی نیست که حتی بتوان لحظه ای از آن غفلت کرد. تهیه طرح ضربتی اصلاح اقتصادی با مداخله مجلس و کمک نخبگان اقتصادی، تصمیم کلان و قاطع کل نظام برای مبارزه همه جانبه با فساد، عزم راسخ و سرمایه گذاری برای مقابله ریشه ای با آسیب های اجتماعی از سوی دولت و کاهش آن به صورت تدریجی، جلوگیری از سیاه نمایی ها و حتی تنبیه عوامل سیاه نمایی، و همچنین پایان دادن به مواجهه نامعقول با فضای مجازی، آن چیزی است که باید از همین امروز به آن پرداخت و بستر را برای توطئه های مشابه از بین برد.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها