یرویس سیاسی پایگاه 598؛ انتخابات ریاست جمهوری دهم و فتنه 88 از جمله حوادث مهم بعد از انقلاب اسلامی ایران است که نشان از تحولات معنادار در ساخت اجتماع و قدرت سیاسی دارد. تحلیل این پدیده، نیازمند تبارشناسی، تحلیل در سطح و آینده شناسی است که ما در این مقاله در پی تبارشناسی آن از منظر روانشناسی سیاسی با محویت اگوئیسم برآمدهایم. اگوئیسم که ریشه در ساخت فرهنگی ایران و اشراق مداری آن دارد بر اثر تحولات اجتماعی-سیاسی ایران معاصر که تمایلات مدرنیستی در آن مشاهده میگردد، ظرفیت فعالانهای در خلق منازعات سیاسی دارد. این پدیده در ساحت اجتماع موجب شکل گیری شورش و در ساحت قدرت سیاسی، استبداد را در پی دارد. در این مقاله به بررسی و نقش چنین عامل روانشناختی با رویکرد تحلیلی-توصیفی پرداخته شده است. نتیجه چنین تحلیلی بر این است که نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، بخاطر مکانیزم های تعبیه شده از سوی فقه جواهری توانایی مدیریت شورش و استبداد زدگی قدرت سیاسی را دارد و میتواند جامعه را از کنشهای اگوئیستی برهاند.
مقدمه؛
بی شک انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث بعد از آن را باید جزء مهمترین مسائل سی پنج ساله انقلاب اسلامی از آغاز تاکنون دانست که در کنار درسها و عبرتهای فراوان، تصویر واقعیتر یا به اصطلاح «زیرپوستی» از جامعه ایران را بازتاب داد که میتوان در پرتو شناخت این پدیده، تحلیل خود از واقعیت را تدقیق کرد و از این رهگذر نسبت درستتری با آینده برقرار نمود. لذا روشنگری و تبیین دقیق تحولات و رویدادها عاملی اساسی در کنترل شرایط بحرانی خواهد بود. لذا است که حضرت آیت الله خامنهای در خصوص روشنگری در باب فتنه میفرمایند: فتنه، یعنی حادثهی غبارآلودی که انسان نتواند بفهمد چه کسی دوست و چه کسی دشمن است و چه کسی با غرض وارد میدان شده و از کجا تحریک میشود؟ فتنهها را باید با روشنگری خاموش کرد. هر جا روشنگری باشد، فتنه انگیز دستش کوتاه میشود. هر جا حرف بیهدف، کار بیهدف، تیراندازی بیهدف، تهمت زدن بیهدف وجود داشته باشد، فتنه انگیز خوشحال میگردد؛ - چون صحنه شلوغ میشود. (1)
سؤال اساسی در این مقاله این است که همان گونه که فتنه 88، طبق فرمایشات رهبر فرزانهی انقلاب، بسیار پیچیده و مسبوق به سابقه بود (2) از چه آبشخور درونی و جغرافیایی ایران منتج میگشت و چه عامل درونی در نخبگان سیاسی سبب پدیداری این پدیده سیاسی بعد از سی سال از انقلاب اسلامی گردید؟ و چرا نخبگانی که تا دیروز از کارگزاران انقلاب اسلامی و حتی از انصار آن به شمار میرفتند اقدام به ساختارشکنی و حمله به ساختارهای اساسی قانونی کشور زنند؟
جامعه شناسان سیاسی در تبیین یک پدیده، آن را در سه سطح تحلیل بررسی مینمایند.
ما در این مقاله در پی تبارشناسی و ریشه شناسی فتنه 88 از منظر روانشناسی
سیاسی و اجتماعی برآمدهایم تا نشان دهیم که یکی از عوامل روانشناختی در
شکل گیری این پدیده، مسئلهای به نام اگوئیسم و خود مداری است که ریشه در
فرهنگ سیاسی ایران دارد.
1. مفهوم خود مداری؛
اگوسانتریسم[1] را گرایش به تلقی خود در مرکز عالم و آدم گویند؛ بعبارتی دیگر خود را در مرکزیت و دائر مداری امور پنداشتن را اگوسانتریسم خوانند. در این پندار و نگرش خودخواهانه، انسان خود را محک و میزان تلقی میکند و به نظر او آنچه قابل فهم برای انسان باشد واقعیت و حقیقت دارد و نه چیز دیگر (3) به جنبه شدید و بیمارگونه اگوسانتریسم، اگوئیسم یا خودمداری نامند. خودمداری یا خودپرستی[2]درمقابل دگرخواهی[3]پدیدهای فلسفی، روانشناختی است که به معنای عقیده به خویشتن پرستی و خودخواهی و اینکه اصل حیات در توجه نفس خویشتن است. (4)
این مفهوم با خودشیفتگی یا نارسیسم رابطه تنگاتنگی
دارد و ارتباط هر دو از طریق عشق افراطی به خود و غلوکردن در رابطه با
انگاشتها و قابلیتهای فردی است. فرد خودشیفته و یا خودپرست، دچار یک خود
برتر بینی، عمیق و خیالی است که همین خصیصه روانشناختی، او را از حقایق
موجود در محیطش دور نگه میدارد. وقتی این شاخصههای خودپرستانه به نهایت
افراطی گری خود میرسند، موجب پیدایش جنبشهایی مانند فردگرایی خودخواهانه و
نفی بشردوستی میشود. این افراد از دیگران استفاده ابزاری میکنند و
خواستههای جمعی در ذهنیت آنها اموری عبث تجلی میکند و دائم از جمع گرایی
فرار میکنند.
در میان کسانی که این فلسفه را بیشتر پرورده و توجیه کردهاند میتوان از
ماکیاولی نام برد که آن را مبنا و پایه فلسفه معروف خود موسوم به فلسفه
استبداد جدید قرار داده است و آن را اگوئیسم جهانی[4] مینامد. بر اساس
فرضیه وی، طبیعت انسان در همه جا و همه حال اساساً خود خواه است. (5)
ردپای این اصطلاح را در نوشتههای فلاسفه، جامعه شناسان و روانشناسان
اجتماعیای چون ازسوفیست ها و افلاطون در دوران باستان گرفته تا هابز، جان
لاک، ژان ژاک روسو، نیچه، دورکهایم، فروید، ژان پیاژه و لارنس کولبرگ
میتوان رویت نمود. (6)
جامعه شناسان، اگوئیسم را منشأ نابسامانیهای اجتماعی (به مفهوم عام) توصیف کردند و آن را مولود شرایط نابهنجار[5] و ناموزون و نادرست اقتصادی و اجتماعی و تربیتهای ناسنجیده تصویر نمودند. روانشناسان اجتماعی گفتهاند اگر رشد عواطف در طفولیت متعادل و متوازن نباشد و در خانواده، مدرسه و جامعه وسیع تربیتهای بهنجار[6] و سالم فراهم نیاید، کودک به خود پرستی، خودخواهی و ستیزه گری سوق مییابد و در عین حال آمادهی انجام رفتارهای بزهکارانه میگردد و این مسأله از بروز رفتارهای عاطفی غیر عادی مجرمان بزرگسال، مشهود است. (7)
تفاوت اگوسانتریسم که از مظاهر و نتایج فردگرایی افراطی است با فردگرایی در این است که فرد گرایی در واقع تصمیم، اراده و شناخت فردی واقعیتر از جامعه میباشد و فردگرایی لیبرال ماهیت هستی شناختی و اخلاقی دارد. با این رویکرد مفهوم فرد در وضعیت واقعیتری قرار گرفته و مقدم بر جامعه بشری، نهادها و ساختارهای آن محسوب میشود. به عبارت دیگر فرد واقعیتر از جامعه میباشد. (8) در حالی که در خودمداری، منافع فردی و خصوصی شده فراتر از منافع عمومی خواهد بود. بر این اساس فردگرایی مبتنی بر نشانههایی از قاعده مندی رفتار اجتماعی شهروندان میباشد؛ در حالی که خود مداری انعکاس رفتار جامعهای است که در آن حوزه عمومی درهم شکسته شده باشد.
از مظاهر اگوئیسم، هومانیسم افراطی[7] است که تا حوزههای سیاسی، اقتصادی، ادبی و هنری و فکری امتداد مییابد. در اگوئیسم و اگوسانتریسم، طبیعت، فوق طبیعت و جامعه بر مدار انسان و فرد انسانی میچرخد و انسان قابلترین و مطمئنترین مخلوق جهت شناخت واقعیات و حقایق محسوب میشود و عالم بر گرد و محور او میچرخد. اگزیستانسیالیسم در عصر حاضر، رگه هائی از اگوسانتریسم را با خود به همراه دارد. (9)
بطور کلی خود مداری منجر به ازبین رفتن اراده عمومی شهروندان میشود؛ زیرا
افرادی میتوانند در فضای خودمداری قرار گیرند که از اقتدار ساختاری و
سازمانی بیشتری برخوردار باشند. گروههای خود مدار منافع خاص و شخصی را بر
منافع عام و عمومی ترجیح میدهند. در این شرایط حوزه عمومی زندگی اجتماعی
تضیف میگردد و جامعه در وضعیت ذرهای شدن قرار میگیرد. لذا خودمداری در
جامعهای ظهور مییابد که بنیادهای فلسفی و اجتماعی فرد گرایی رشد نیافته
باشد.
2. عوامل مُعدّه و مُشدّه خودمداری در ایران؛
1-2.فرهنگ جغرافیایی ایران؛بسیاری از نظریه پردازان بر این اعتقاد دارند که ادبیات، فرهنگ و رفتار ایرانی نشانههایی از خودمداری را در درون خود نهادینه کرده است. هر گروه اجتماعی که به قدرت رسد، به گونهای اجتناب ناپذیر از الگوهای رفتار آمرانه بهره مند میشود.
از آنجا که روح ایرانی در اندیشه هگل و منتسکیو، بر مبنای جلوههایی از اشراق و تصوف تبیین میشود (10)، میتوان این فرایند را زمینه بی احساسی و فقدان شور و اشتیاق در روابط و مفاهیم ارتباطی دانست. در چنین شرایط فرهنگی است که تفرد (فردگرایی مفرط) ایجاد میشود. در تصوف یک نوع اگوئیسم پنهان وجود دارد. در تصوف که شعار از أنا الحق داده میشود اگوئیسم پنهان را میتوان درآن دید؛ چرا که در این سخن ابتدا أنا مطرح میشود و بعد الحقّ، و عارف نمیگوید الحقّ أنا. این سخن را در اشعار حافظ که در بدترین دروان تاریخ ایران یعنی تیموریان بود میتوان دید که خودش را میبیند و بقیه را کاملاً طرد میکند و کاملاً به خویش مشغول است:
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن
آباد و گلگشت مصلی را شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش که تا یک دم
بیاسایم ز دنیا و شر و شورش این خودمداری بدین جهت است که فرد، خود را در
یک دایره معنایی میبیند که همیشه خوش است و در بدترینو بهترین شرایط هم که
باشد خوش است و نتیجه اجتماعی ندارد. (11)
در باب ارتباط تصوف با اگوئیسم باید گفت که در هردو آگاهی از طریق بی
واسطگی صورت میپذیرد. انسان خودمدار به نیازها، منافع و مصالح خود آگاهی
بی واسطه دارد. این بی واسطگی دارای دو جنبهی بیرونی و درونی است. جنبه
درونی این بی واسطگی عمدتاً به لحاظ آگاهی شهودی نسبت به نیازها، منافع و
مصالح خود متعین میشود. او نه خود را «سوژه» میشناسد و نه جهان را
«ابژه». و این یعنی که او غرق در جهان بوده و نسبت به خود تنها میتواند به
ادراک شهودی دست یابد. جنبه بیرونی این بی واسطگی در این است که او
نیازها، منافع و مصالح بدون واسطهی حوزه عمومی زندگی آگاه میشود. این بی
واسطگی را میتوان به خود به خودی بودن نیازها، منافع و مصالح شخصی برای
انسان خودمدار تعبیر کرد. در این مورد گفتهی هگل قابل تأمل است: خصلت روحی
شرقی آن است که به شهود نزدیکتر است، زیرا عین یا موضوع خود را بی میانجی
در مییابد. ولی ذهن هنوز در هستی گوهری غرق است و خویشتن را از خلوص و
یگانگی پیشین نرهانده تا به آزادی دست یابد. بدین گونه ذهن هنوز، عین کلی
را از پیش خود نساخته و عین هنوز در ذهن، زایش دوباره نیافته است. شیوه
هستی روحی آن هنوز موضوع تصور نشده، بلکه در حالتی بی میانجی بسر میبرد و
به روش بی میانجی دریافته میشود. (12)
این بی واسطگی درونی و بیرونی زندگی انسانی دارای نتایجی است از جمله این
که فرد همانند «سوژه» از جهان به عنوان «ابژه» جدانشده بلکه مستغرق در جهان
و در خود باقی میماند. هرچند با فروپاشی جامعه سنتی، فردی که در جامعهای
با پیوندهای خونی، خویشاوندی، قومی، ایلی و ... زندگی میکرده به انسانی
تبدیل میشود که به خود به عنوان «من» وقوف مییابد اما از جمله به دلیل بی
واسطگی زندگیاش در همین مرحلهی «من بودگی» باقی میماند. در واقع،
خودمداری همانند مفهوم استغراق در «من بودگی» و یا «انسان در خود» است.
انسان خودمدار تا حد «انسان برای خود» اعتلا نیافته است. انسان خود مدار
فاقد هویت فردی و اجتماعی است. او در صورتی میتواند خود را نه به مثابه
شخصیت خاص، بلکه به عنوان موجود نوعی بشناسد که معتقد به معیارها، ارزشها و
غایاتی باشد که عمل به آنها او را از اسارت در «من بودگی» رهایی بخشد.
اما هر شخص خودمداری، عدم وفاداری عملیاش را به چنین معیارها، ارزشها و
غایاتی را به گونهی خاصی توجیه میکند. به همین خاطر است که زندگی خود
مدار ارزش و اعتبار اجتماعی ندارد. او عضو جماعتی انباشته از انسانهای خود
مدار است که هریک آمادهاند تا از دیگری به عنوان وسیلهای برای تحقق
خودمداریاش استفاده کند. از این رو زندگی جمعی خودمداران با جامعه پذیری
آنان قابل توضیح نیست. (13)
از آنجا که در تصوف رابطه مرادی و مردیدی موجب شکل
گیری تکلیف میشود لذا در جامعهای که هنجارها بر تواناییهای بالقوه فرد
غلبه نمایند در این صورت انسان انسان گرفتار وسواس، حساسیت و خود پسندیهای
مفرط میگردد ولی اگر این هنجارها ضعیف و ناچیز باشد و تواناییهای بالقوه
بر آن چیره گردد، آنوقت بی بندوباری و هرج و مرج طلبی رخ مینماید. یک
جامعه سالم آن است که میان تواناییهای بالقوه فرد و هنجارها تعادل و توازن و
تناسب برقرار نماید تا آدمی به این سو و آن سو نلغزد. (14)
2-2.مدرنیسم؛
با صنعتی شدن جوامع، روابط اجتماعی رو به سستی نهاده و خانواده نمیتواند با هنجارهای قدیم کارکرد داشته باشد. حاکمیت فرد گرایی و تضعیف روحیه جمع گرایی، سست شدن روابط انسانی و تبدیل خانواده گسترده به هستهای در جامعه صنعتی، نهاد خانواده را با مشکلات زیادی روبرو کرده است. تبدیل جامعه سنتی به صنعتی با دستآوردهای تکنولوژیک نوین باعث تسلط و همچنین افزایش قدرت انسان در مقابل محیط شده است؛ ولی از سویی دیگر تضعیف هنجارهای سنتی، ضعف اعتقاد به قداست کانون خانواده را به دنبال داشته و باعث بروز کشمکش و اختلاف شده است. (15) در جامعهای که در انتخاب هنجارها، یگانگی وجود نداشته باشد و الگوهای رفتاری صریح و قاطع تکوین نیابد، زمینه نابسامانی فراهم میشود. لذا جوامع صنعتی در پدیداری گسیختگی همبستگی جمعی و توقیت فردگرایی نقش موثری را ایفا مینمایند.
نیروهای فردگرایی که تأثیرات فاحش آنها بر اقتصاد صنعتی و جامعه چشمگیر است، به طور کلی به خانواده تأثیر میگذارد. اعضاء خانواده، مرد و زن بطور فزایندهای به سمت این تصور پیش میروند که دستمزدهایشان، مال خودشان نا مال خانواده گسترده و حتی هستهای، است و باید آن را هر جور که خودشان صلاح میدانند مصرف و خرج کنند. قابلیت دسترسی فزاینده به کالاهای مصرف جذاب به این رویکرد میدان میدهد. (16)
علاوه بر تبدیل خانواده گسترده به هستهای که موجب
شکل گیری تفردگرایی در جامعه شده است، ظهور پدیدههائی چون اینترنت که حالت
تفردگرایی دارد میتواند به گسیختگیهای فراوانی در بین جوانان منجر شود.
چون شکلگیری این پدیده در سطح خانواده، به سست شدن عناصر احساس وفاداری به
گروه منجر میشود که حتی بر روی نحوه فعالیت و استقلال هم تأثیر گذار است.
(17)
با این توصیف، مدرنیسم با همراهی اشراقیت ایرانی که حکایت از زمینه فرهنگی و
تاریخی آن دارد موجب تقویت فردگرایی آن هم بصورت غیر نظام مند در ایران
میشود. این تفرد گرایی افراطی و غیر نظام مند که از آن به اگوئیسم تعبیر
مینمایند در طبقه جوانان تحصیل کرده بروز و ظهور بیشتری دارد. چرا که این
طبقه بیش از دیگر طبقات متأثر از مدرنیسم قرار گرفته و متأثر از آن گشته
است. دانیل لرنر[8] در بررسی ویژگیهای رفتار اجتماعی در ایران چنین بیان
میدارد: در ایران، روشنفکران جوان بسیار بیش از ظرفیت مصرف و به کارگیری
آنان در داخل تولید شدهاند. این جوانان سرخورده که خوب لباس میپوشند، اما
جایی برای رفتن ندارند، در جست و جوی ایجاد هیجان برمی آیند. این افراد
هستند که هسته مرکزی افراط گرایی در ایران امروز را تشکیل میدهند.
افراطیون سیاسی در ایران بیشتر در گروه مدرن قرار دارند. آنان در بافت
اجتماعی شهری، تحصیل کرده، برخوردار از امکانات و فوق العاده همدل میباشند
(18) گریدی[9] نیز بیان میدارد که جوانان ایرانی به سمت مواضع سیاسی
افراطی تمایل دارند. آنان عموماً از کنشهای افراطی و همچنین الگوهای
مخاطره آمیز حمایت میکنند. علاوه بر آن، نخبگان سیاسی نیز دارای چنین
ویژگی میباشند. این امر بیانگر آن است که علت اصلی افراط گرایی نخبگان
ناشی از خودمداری آنان است. هنگامی که جامعه در وضعیت افراط گرایی و جدال
سیاسی قرار گیرد، میتوان نشانههایی از کنش خودمدارانه نخبگان سیاسی را
ملاحظه کرد. حتی گروههای تحصیل کرده نیز که میبایست به جلوههایی از
تساهل و مصالحه گرایی گرایش داشته باشند، از الگوهای کنش افراطی حمایت
میکنند؛ به گونهای که میتوان این الگو را انعکاس خودمداری نخبگان سیاسی
در ایران است. (19) چنین بافت اجتماعی جامعه است که موجب تهدید حیات سیاسی
میشود. تهدیدی که از سوی مقام معظم رهبری به نخبگان سیاسی متذکر شده و
بیان داشتهاند: آن کسانی که به یک نحوی یک نوع مرجعیتی در افکار مردم
دارند؛ از این سیاسیون و روسای احزاب و کارگردانان جریانات سیاسی، و یک
عدهای از اینها حرف شنوی دارند، اینها باید خیلی مراقب رفتار خودشان
باشند؛ خیلی باید مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها کمی افراطی گری کنند،
دامنه این افراطی گری در بدنه مردم به جاهای بسیار حساس و خطرناکی خواهد
رسید که گاهی خود آنها دیگر نمیتوانند آن را جمع کنند، که ما نمونههایش
را دیدهایم. افراط وقتی در جامعه به وجود آمد، هر حرکت افراطی به افراط
گری دیگران دامن می زند. (20)
3. مختصات اگوئیسم و فتنه 88؛بی تردید بررسی فرهنگ سیاسی ایران بدون توجه به تاریخ تحولات اجتماعی امکان پذیر نمیباشد. در تمامی دورههای تاریخی میتوان نشانه هائی از تعارض بر اساس کنش سیاسی نخبگان و گروههای اجتماعی را ملاحظه نمود. شواهد تاریخی نشان میدهند که نخبگان و همچنین گروههای اجتماعی ایران تمایل کمتری به مصالحه گرایی و انعطاف پذیری داشتهاند. در این شرایط هرگاه منافع فردی و گروهی نخبگان سیاسی نادیده انگاشته شود، جلوههایی از تعارض و رویارویی ایجاد میگردد در نتیجه نخبگان توجه کمتری به منافع بلند مدت و همچنین منافع جمعی دارند. (21) در این شرایط گروههای اجتماعی از هرگونه رفتار قانونی و مصلحت گرایانه به دور میمانند. این امر بیانگر شرایطی است که بر اساس آن، خودمداری جایگزین عمل گرایی گردیده و در نتیجه گروههای اجتماعی از آمادگی کمتری برای مصالحه گرایی برخوردار خواهند شد. این ترجیح منافع جمعی بر منافع ملی را میتوان در هر دو جریان سیاسی عمده که در اواخر دهه 70 به اصولگرایان و اصلاح طلبان شهرت یافتند دید. برگزاری تحصن توسط اصلاح طلبان مجلس شششم در اعتراض به رد صلاحیتهای صورت گرفته توسط شورای نگهبان، پیشنهاد جام زهر به رهبری، درخواست ابطال انتخابات ریاست جمهوری هفتم و دهم از جمله مظاهر اگوئیسم جمعی و فردی در میان جریانات سیاسی ایران هست. مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم بیان میدارد: اون زمانی که آقای خاتمی رأی آورد، یه سری از دوستانی که شما هم میشناسیدشون جمع شدن اومدن پیش من، گفتن باید انتخابات ابطال بشه، من اونجا آن چنان تشری به اونا زدم که از اون وقت تا به حال دلشون دیگه با من صاف نشد. (22)
راهکار اصلاح چنین وضعیتی حرکت نخبگان و جامعه از فضای خود مداری و مسئولیت گریزی به سمت عقلانیت و مسئولیت پذیری است؛ چرا که به هر میزان فرهنگ سیاسی از عقلانیت بیشتری برخوردار باشد، طبیعی است که مسئولیت پذیری گروههای اجتماعی نیز افزایش خواهد یافت. سخنان مقام معظم رهبری در نماز جمعه تاریخی 29 خرداد 88 که بیان داشته بودند: اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند مسوول خونها و خشونتها و هرج و مرج ها، آنهایند...... من به این برادران عرض میکنم، به مسئولیت پیش خدای متعال فکر کنید، پیش خدا مسئولید، از شما سؤال خواهد شد. (23) میتوان در این چارچوب تفسیر کرد. هم اکنون خودمداری به عنوان یکی از نشانههای تهدید امنیت ملی محسوب میشود؛ زیرا به هر میزان که خودمداری افزایش مییابد، جلوههایی از گسترش سیاست زدگی و بروز انتظارات اجتماعی را در پی دارد. در این صورت افزایش انتظارات بین گروههای اجتماعی مسئولیت پذیری آنان را محدود میگرداند و آنان را در وضعیت گریز از مرکز قرار میدهد. در جوامعی که مشارکت سیاسی بیش از تکامل نهادهای سیاسی میباشند و یا اینکه نشانههایی از سیاست زدگی در حوزه اجتماعی ظهور مییابند و در نهایت این که، مصلحت همگانی قربانی فرایندهای احساسی میشود، میتوان جلوههایی از رفتار رادیکال و افراطی را مشاهده نمود. (24) عدهای اعتقاد دارند خود مداری در کوتاه مدت منجر به شورش و در طولانی مدت زمینههای تثبیت حکومت استبدادی را فراهم میکند. (25) علی اکبر ناطق نوری در کتاب خاطرات خویش بیان میدارد در دوران اصلاحات با وجود اینکه اصلاح طلبان دم از حقوق شهروندی و جامعه مدنی میزدند اما عملاً با قرار گرفتن در رأس قدرت دست به قلع و قمع بسیاری از نیروهای مخالف خویش زدند. (26) بطوری که حجاریان بعنوان تئوریسین اصلاح طلبان بعد از انتخابات دوم خرداد بیان داشته بود که هرکس پیام دوم خرداد را درک نکرده است باید از کار برکنار شود. (27)این شرایط نشان میدهد که ساختار فرهنگی ایران، فارغ از نوع شعارهای سیاسی، موجب انعکاس خودمداری در نخبگان سیاسی میگردد و آنان را بر خلاف شعارها و اهداف سیاسی خویش به سمت بازتولید استبداد در ساختار سیاسی میکشاند.
بررسی فرهنگ اگوئیسم، نیازمند شناخت ضابطه هائی است تا بتوان ذیل آنها، به تحلیل و تطبیق تحولات اجتماعی و سیاسی ایران پرداخت. در ذیل به تبیین و تطبیق این ضوابط با شرایط فتنه 88 پرداختهایم:
1-3.شکاف بین نیروهای اجتماعی و نخبگان قدرت؛یکی از دلایل افول قدرت نخبگان در جامعه ایران، شکاف سیاسی بین نیروهای اجتماعی و نخبگان قدرت است. این امر بیانگر جلوه هائی از خودمداری نخبگان سیاسی ایران میباشد. فرهنگ سیاسی اقتدارگرا منجر به ایجاد فاصله بین نخبگان و گروههای اجتماعی میگردد، به این ترتیب پایگاه نهادی مستحکمی برای نخبگان سیاسی ایجاد نمیشود. در چنین شرایطی موجهای سیاسی عامل ظهور گروههای جدید و همچنین افول مجموعههای سنتی نخبگان میشود. (28)فرایندهای اجتماعی در ایران نشان میدهند که موجهای سیاسی در ایران دارای زیر ساختهای محیطی هستند، در نتیجه هرگونه جلوهای از خودمداری بر اساس نشانههایی از ضرورتهای اجتماعی تداوم مییابد. در جوامعی که جلوه هائی از کثرت گرایی وجود دارد نهادهای سیاسی میتوانند زمینههای لازم برای ظهور نخبگان حکومتی و جابجایی آنان را فراهم آورند؛ در حالی که در فضای سیاسی که جلوه هائی از تعارض در فرایندهای سیاسی وجود دارد، صرفاً موجهای اجتماعی عامل اصلی جابجایی قدرت و ظهور نخبگان سیاسی جدید میشوند. (29)
با نگاه به انتخابات ریاست جمهوری دهه 70 و 80 میتوان پی برد که نامزدهای ریاست جمهوری از طریق ایجاد موجهای اجتماعی و جدال نخبگان سیاسی جدید با نخبگان سیاسی سنتی به مقام ریاست جمهوری رسیدند. انتخاباتهائی که همه پیش بینیها حکایت از موفقیت نخبگان سیاسی سنتی میدادند بدلیل غفلت از شکاف بین قدرت اجتماعی و نخبگان سنتی، نتایج انتخابات را بنفع نامزدی پیش میبرد که کمترین سطح شکاف و بیشترین ارتباط را با اجتماع پیدا کرده بود. برخی تحلیل گران و خاطرات رجال سیاسی، علت موفقیت سید محمد خاتمی بر علی اکبر ناطق نوری و احمدی نژاد بر علی اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری را برخاسته از همنوایی آنان با اجتماع قلمداد کردهاند. اوج این تعارض و جدال نخبگان سیاسی جدید و سنتی را میتوان در انتخابات ریاست جمهوری 88 مشاهده کرد؛ بگونه ای که این انتخابات را میتوان شورش علیه اشرافیت سنتی نامید. در این انتخابات رقبای سیاسی دیروز یعنی هاشمی رفسنجانی، خاتمی، موسوی و ناطق نوری در مقابل صف نخبگان سیاسی ظهور یافته در دهه 80 به محوریت دکتراحمدی نژاد، قرار گرفتند.
2-3.اسطوره سازی و اسطوره شکنی؛بسترهای اجتماعی اگوئیسم موجب خلق اسطوره جدید و شکستن اسطوره قدیمی را در پی دارد. در چنین جامعهای اکثر قریب به اتفاق مردم نیازمند قهرمان سازی و پرستش قهرمان هستند. این امر ریشه در امنیت روانی، جبران شکستهای شخصی فرار از مسئولیتهای گروهی دارد، مردم را به پذیرش شرایط خاصی ترغیب میکند. یکی از این شرایط دل سپردن به قهرمانان و نخبگانی است که آینهی تمام نمای آمال و آرزوهای اجتماعی باشند. در واقع مردم آنچه را که طلب میکنند و در سر میپرورانند، در میان نخبگان مخالف می جویندو به همین جهت تحت تأثیر شعارها و تبلیغات آنها قرار میگیرند. به همین دلیل، جامعه ایرانی به همان میزان که درصدد اسطوره سازی در ایجاد نخبگان سیاسی جدید میباشد، از آمادگی لازم برای اسطوره شکنی نیز برخوردار است و الگوی رفتاری آنان عموماً منجر به فریب نخبگان سیاسی میشود. (30) اسطوره یاور خمینی در نامه هاشمی به مقام معظم رهبری و امیرکبیر زمان که در دهه 60 و 70 در قامت هاشمی رفسنجانی ظهور کرده بود در اواخردهه 70 و اواخر دهه 80 توسط جریان اصلاحات و انتقادات احمدی نژاد تبدیل به شعارهائی چون عالی جناب سرخپوش و ... گردیده بود. در مقابل جامعه به اسطوره سازی از موسوی بعنوان تنها نخست وزیر امام و از احمدی نژاد بسان شهید رجایی زمان و معجزه هزاره سوم پرداخت که عکس العمل آن انتساب موسوی به جریانات فراماسونری، داشتن برخوردهای قیم مآبانه با رئیس جمهور وقت در دهه 60 و روزنامهها در دوران نخست وزیریاش و تشبیه احمدی نژاد با بنی صدر بود که از سوی اسطورهشکنان صورت میگرفت. لذا اسطوره سازی و اسطوره شکنی، موجب شکل گیری خودمداری در نخبگان سیاسی و تأیید آنان از جامعه میشود. زمانی که خودمداری وجود داشته باشد، تمامی گروههای اجتماعی نیاز به تأیید پیدا میکنند. (31) امری که منجر به کم رنگ شدن نقاط ضعف ساختار سیاسی گردیده و خودمداری و خود بزرگ بینی نخبگان سیاسی را در پی دارد. را فراهم میسازد. بعبارت دیگر، آنان خود را در وضعیت خیر مطلق انگاشته و از هر الگو و ابزاری برای مقابله با ساختار سیاسی استفاده کرده در نتیجه، زمینه رویارویی جامعه با نخبگان سیاسی را فرهم مینمایند. در انتخابات 88، نامزدهای انتخاباتی خود را مصداق اصلحی میدانستند که مقام معظم رهبری در سخنان پیش از انتخابات 88 به تبیین آنها پرداخته بود. مقام معظم رهبری در پاسخ به نقدآقای دانش جعفری که گفته بودند: صحبتهای شما در کردستان بگونه ای بود که این احساس و تلقی پیش میآمد که مردم، باید به آقای احمدینژاد رأی دهند (32) بیان فرمودند: اتفاقاً آقای موسوی در ملاقاتی که با من داشتند، گفتند که مصداق آن صحبتهای شما من هستم و آقای کروبی هم که آمدند یک موقع پیش من، گفتند که مردم می گویند که مصداق سخنان رهبری آقای کروبی است. پس اگر این طور هست و آن آقایان هم خودشان استنباط کردهاند که مصداق صحبتهای من هستند، چطور شما می گوئید که من مثلاً از کاندیدای دیگری دفاع کردم (33). حتی این تأییدگرایی را میتوان در نامه هاشمی به مقام معظم رهبری مشاهده کرد که خواستار موضع گیری در باب ادعاهای احمدینژاد در مناظره با موسوی مطرح شده بودند.
در چنین شرایطی جامعه با یونیزه شدن روبرو میشود. این یونیزه و دو قطبی شدن جامعه امری است که در سخنان مقام معظم رهبری در نماز جمعه 29 خرداد مورد توجه قرار میگیرد و ایشان به تبیین دو قطبیت هاشمی-احمدی نژاد از سال 1384 میپردازند و بیان میدارند که: البته بین ایشان و آقای رئیس جمهور از همان انتخابات سال 84 تا امروز اختلاف نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه مسائل خارجی اختلاف نظر دارند، هم در زمینه نحوه اجرای عدالت اجتماعی اختلاف نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف نظر دارند. (34) در فضایی که محیط اجتماعی، قطبی، دوگانه، سیاه و سفید و متعارض میشود، طبیعی است که نشانههای همکاری برای برطرف کردن مشکلات از بینمی رود. (35) امری که در آن جریانات سیاسی مخالف احمدی نژاد زمزمه اسقاط دولت نهم طی ظرف زمانی مشخصی را مطرح نمودند؛ بطوری که سعید حجاریان در سخنانی اظهار داشته بود: این دولت بیش از شش ماه دوام نخواهد آورد. (36)
3-3.ترس؛زمانی که خودمداری از عرصه اندیشه به روابط اجتماعی منتقل گردید، طبیعی است که الگوهای رفتاری بسیاری از شهروندان را تحت تأثیر قرار دهد. در این شرایط است که قانون کارکرد خویش را از دست میدهد و در رفتار عمومی کنشِ معطوف به ترس را مشاهده خواهید کرد. چرا که انعکاس روح خودمداری و تابعیت ناشی از ترس میباشد. ترس و شورش هموراه با یکدیگر آمیختگی دارند و در نتیجه میتوان نشانههایی از خود شیفتگی انسان قدرتمند و فرایندهای گریز از مرکز انسان قدرت زده را در طول تاریخ مشاهده نمود. زیرا ترس همچون خود مداری، هیچ گونه ضابطهای ندارد و تابعیت پذیری و ترس جلوههایی روانشناختی دارند. اگر ترس در روح شهروندان جاگیر شود، هرگاه که قدرت پیدا نمایند به انسانهای خود مداری تبدیل میشوند. روی دیگر سکه آن است که استبداد و خودمداری ناشی از ترس میباشد. (37)
جریانات سیاسی و نامزدهای ریاست جمهوری 88، با مطرح کردن بحث تقلب، نامه هاشمی رفسنجانی و پیش بینی از آینده ایران، ایجاد کمیته صیانت از آراء توسط ستاد موسوی و کروبی، سیاه نمائی از دولت نهم و انحطاط کشور در این دوران، سیاه نمائی از دولتهای موسوی و هاشمی و خاتمی، بیان نقاظ ضعف نامزدها و عملکردهای نادرست آنها در دوران مسئولیتشان در تولید و انعکاس ترس بعنوان مظهر خودمداری در جامعه نقش آفرینی میکردند. (38)
بدین ترتیب خودمداری نه تنها در نخبگان سیاسی بلکه جلوه هائی از آن را از طریق ترس میتوان در رفتار سیاسی و اجتماعی افراد مرعوب شده مشاهده نمود؛ چرا که ترس کنش عاطفی و ماهیتی لحظهای و مرحلهای دارد و زمانی که قدرت کاهش پیدا کند، شهروندان مرعوب شده تلاش میکنند تا اراده فردی خود را فراتر از سنتهای گذشته اعمال نمایند. بنابر این ترس و انسان مرعوب آمادگی قابل توجهی برای انجام کنشهای فراقانونی برای انجام کنشهای فراقانونی، شورش و ستیزش اجتماعی برخوردار است. (39)
4-3.تکلیف گرایی در مقابل حق گرایی؛ذهنیت خودمدار، منجر به نادیده گرفتن مقوله «حق» میشود. در جامعه خود مدار، حقوق تحت الشعاع تکلیف قرار میگیرد. کسانی که بنا بر تکلیف عمل میکنند از آمادگی زیادی برای تحریک پذیری برخوردارند. به عبارت دیگر انسان خودمدار، رفتار اجتماعی دیگران را بر اساس جلوههایی از تکلیفگرایی سازماندهی نموده آنان را بر اساس قالبهای روانی و حداکثر سازی احساس تکلیف، در شرایطی قرارمیدهد که به کنش اجتماعی خاص مبادرت ورزند. این امر منجر به ظهور و گسترش موجهای پوپولیسم میگردد. در این ارتباط، میتوان فضایی را ملاحظه کرد که در آن موجهای پوپولیسم به واسطه کنش انسان تکلیف گرا ایجاد میشوند. به هر میزان احساس مسئولیت اجتماعی افراد بیشتر باشد و روابط عاطفی آنان با مراکز قدرت گستردهتر باشد، طبیعی است که فرایندهای تابعبت پذیری افراد از طریق تکلیف گرایی اجتماعی منعکس میگردد. (40)
در انتخبات 88 و فتنه بعد از آن، نخبگان سیاسی متناسب با مخاطبان خویش بدنبال ایجاد احساس تکلیف در بین مردم و استفاده از ادبیات احساسی همچون نگرانی از آینده و سرنوشت ایران و آینده انقلاب اسلامی و ... برآمدند تا از این طریق تکلیف مداری جامعه هدف را بنفع آمال خویش فعال نمایند.
تمامی کسانی که در مورد روانشناسی سیاسی و همچنین جامعه شناسی کنش در ایران مطلب نوشتهاند، بر این امر تأکید دارند که گروههای خود مدار نیازمند وفاداری جمعی میباشند؛ لذا آنان از ادبیات و عبارات احساسی استفاده میکنند. (41) در چنین مواقعی که تکلیف مداری فعال میگردد انجام هر گونه کنش از قبیل اعتراضات خیابانی، شورش و حتی اصرار بر ابطال انتخابات از سوی مکلفان برای تحقق امر تکلیف دور از انتظار نیست؛ چرا که تکلیف مبتنی بر ایجاد هویت جمعی انسانهایی است که بر ضرورت اجراییسازی رسالت خاصی تأکید میکنند. گروههای اجتماعی، تکلیف را درونی میسازند و اجرایی سازی آن را به عنوان وظیفه اجتماعی اجتناب ناپذیر تلقی میکنند. اگر تکلیف به مرحله اجرا نرسد، وجدان نهفته انسانها احساس نا آرامی میکند. (42) انتخابات ریاست جمهوری دهم حکایت از این رسالت سازی و تکلیف مداری افراد داشت که در آن نخبگان سیاسی همچون موسوی، هاشمی رفسنجانی، رضایی، کروبی، احمدی نژاد و .... شخص و جریان حامی خود را منجی مشکلات ایران قلمداد میکردند؛ بگونه ای که گروههای اجتماعی چنان متقاعد شده بودند که غیر از فرد موردنظر، کسی توانایی اصلاح امور و تقویت کارآمدی این نظام را ندارد. همین امر موجب ایجاد تکلیف در جامعه هدف میشد و آنان را تا تحقق هدف پیش می راند. راهپیمایی 25 خرداد 88 و دیگر تجمعات خیابانی حکایت از این تکلیف مداری حامیان داشت بطوری که جز ابطال انتخابات و معرفی موسوی بعنوان رئیس جمهور منتخب پذیرای هیچ منطق و عقلانیتی نبودند.
5-3.اتهام زنی:در چنین شرایطی، نخبگان سیاسی معترض نسبت به فضای ناشی از خودمداری مقامات حکومتی واکنشنشان میدهند؛ به عبارت دیگر، نخبگان سیاسی معترض بجای تبیین فضای اجتماعی و تحلیل علل ناکارآمدیهای محیطی، در صدد به کارگیری واژههای اتهام بر میآیند. در جامعه خودمدار، هر گروه سیاسی و اجتماعی مبادرت به متهم سازی دیگران میکند. دادن لقب بنی صدر زمان به احمدی نژاد، متهم سازی دولت نهم به استفاده از رمالها و فالگیران در اداره کشور و ارائه آمارهای دورغین، اتهام وجود مفسدین در میان حامیان موسوی و کروبی، اتهام فساد به خانواده هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و... از جمله مواردی است که نخبگان بجای تبیین علل ناکارآمدی شرایط موجود یا گذشته بدانها متوسل شده و خودمداری خویش را متجلی ساخته بودند.در چنین شرایطی انسان خودمدار، در مبارزه سیاسی تلاش میکند تا دیگران را با برچسبهای اتهامی مرعوب نماید و حتی پای حوزه فردی و خصوصی وی را به عرصههای رقابت سیاسی باز کند. (43) در این انتخابات نیز شاهد بازشدن حوزههای فردی و خصوصی به عرصههای سیاسی بودیم. مطرح کردن پرونده آموزشی زهرا رهنورد همسر موسوی، چاپ عکس همسر احمدی نژاد در روزنامه اعتماد، نقش خانوادگی نخبگان سیاسی در روند انتخابات و مطرح شدن واژه هزار فامیل که اشاره به نقش خانواده هاشمی و نزدیکان سببی و نسبی وی در این دوران داشت همگی حکایت از سیاسی شدن حوزههای خصوصی در انتخابات 88 دارد.
در چنین شرایطی، آینده سازی از مطلوبیت چندانی برخوردار نیست و گفتمانهای متعددی شکل میگیرند تا فضای اجتماعی را متحول نمایند و از همه مهمتر این که زمینه را برای رویارویی گروههای خودمدار فراهم سازد. این واژهها، ماهیت خودمدارانه گروههای مختلف ایرانی را بازنمایی میکند. بدین ترتیب، نخبگان سیاسی ضمن بهره گیری از کنش حسی-عاطفی، نسبت به فضای موجود واکنش نشان داده و آن را عامل حقارت خود، جامعه و ساختار حکومتی میدانند. به همین دلیل است که برای مقابله با تحقیر به الگوهای واکنشی مبادرت میورزند. (42) در شرایطی که گروههای اجتماعی و همچنین نخبگان سیاسی و در فضای احساسی، هیجانی، واکنشی و شتاب زده قرار داشته باشند، طبیعی است که دچار وضعیت زودرنجی گردیده و نسبت به هر نارسایی محیطی ابراز نگرانی کنند. تخریب نامزدهای ریاست جمهوری در مناظرات، نامه پراکنی های هاشمی رفسنجانی و نزدیکان وی به رهبری و احمدی نژاد به تعبیر مقام معظم رهبری حکایت از احساساتی شدن، زود رنجی نخبگان سیاسی و غلبه جنبههای احاساسی بر جنبههای منطقی داشت. (45)
4. نتیجه گیری؛خود مداری در ساحت اجتماع و قدرت سیاسی همراه با ظهوراتی چون شورش و استبداد را بدنبال دارد. از آنجا که جامعه ایران هم بخاطر ساخت تاریخی و فرهنگی آن و هم بخاطر ساخت مدرنیته در آن قابلیت تبدیل شدن به یک جامعهای ذرهای را دارد لذا زمینه را برای بازیگران خارجی مهیا میسازد تا متناسب با شرایط زمانی و مکانی و استفاده از نخبگان خودمدار، سیستم سیاسی را مختل و ناتوان از مدیریت بحران نماید. امری که انقلاب رنگی را در پی خواهد داشت.
برای مدیریت چنین شرایطی نیازمند ساختار و کارگزاری هستیم که بتواند با انتزاع خویش از خودمداری و اگوئیسم به رهبری شرایط بحرانی بپردازد. ساختار سیاسی کشور که حول محور نظریه ولایت فقیه شکل گرفته است، از طریق کارگزاری بنام ولی فقیه آگاه به زمان و مدیر و مدبر چنین ظرفیتی را در مدیریت بحران شورش و استبداد دارد. کارگزاری که امام حسن عسکری (علیه السلام) اوصافشان فرمودند: فاما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه مخالفاً علی هواه، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام ان یقلدوه یعنی هر کدام از فقهاء که نگهدارنده نفس خود از انحراف و گناه، و نگهبان دین خود و مخالف هوای نفس خود و مطیع فرمان مولایش خداست، بر مردم لازم است که از او تقلید کنند. (46) لذاست که امام خمینی (ره) ولایت فقیه را ضد استبداد و دیکتاتوری بیان فرمودندکه بدنبال جلوگیری تاثیرات اگوئیسم بر ساختار سیاسی است و شکل گیری استبداد است و چنانکه خود استبداد ورزد از ولایت امت خود به خود منعزل و ادامه حکومتش عین طاغوت میباشد: در اسلام قانون حکومت میکند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم تابع قانون بود، قانون الهی ... ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور ... ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است نه طرفدار دیکتاتوری. (47) ما میخواهیم که فقیه باشد که جلوی دیکتاتورها را بگیرد، نگذارد نخست وزیر دیکتاوری کند، نگذارد رئیس مثلاً لشگر دیکتاتوری بکند، ... نه اینکه بخواهیم دیکتاتوری درست کنیم. (48) با همین مادهای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده، این استبداد را جلویش را میگیرند. آنهایی که مخالف با اساس بودند، میگفتند که: «این استبداد میآورد.» ... فقیه مستبد نمیشود، فقیهی که این اوصاف را دارد، عادل است. (49)
همین ساختار سیاسی بیادگار مانده از مجاهدتهای امام
بزرگوار است که باعث میشود تا رهبری، در مقابل خواستههای غیر قانونی
فتنه گران، معترضان انتخابات و منش استبدادگونه کارگزارن ایستادگی نماید تا
جامعه را بر محور عدالت و فضیلت مدیریت نماید و خار چشم دشمن گردد. امری
که در بدایه فتنه به معارضین و نخبگان سیاسی متذکر شدند: این تصور هم غلط
است که بعضی خیال کنند با حرکت خیابانی، یک اهرم فشاری علیه نظام درست
میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار
تحمیلات آنها بروند، نه این هم غلط است... تن دادن به مطالبات غیر قانونی،
زیر فشار، خود این شروع دیکتاتوری است. این اشتباه محاسبه است؛ این اشتباه
غلطی است. (50)
پی نوشت؛
1. خطبههای نماز جمعهی تهران به امامت مقام معظم رهبری، 8/5/1378
2. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت 9 دی، 21/9/1390
3. آراسته خو، محمد؛1381، نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی-اجتماعی، تهران، چاپ سوم، انتشارات چاپخش، ص 205.
4. علی بابایی، غلامرضا؛1365، فرهنگ علوم سیاسی، جلد اول، تهران، شرکت نشر ویس، ص 72.
5. همان
6. مارشال، گوردن؛1388، فرهنگ جامعه شناسی، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران، میزان، ص 333.
7. آراسته خو، محمد؛1381، نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی-اجتماعی، تهران، چاپ سوم، انتشارات چاپخش، صص 203 و 202.
8. بلستر، آنتونی؛1368، ظهور و سقوط لیبرالیسم غربی، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز، ص 19.
9. آراسته خو، محمد؛1381، نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی-اجتماعی، تهران، چاپ سوم، انتشارات چاپخش، ص 206.
10. هگل، ویلهلم فردریش؛1356، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، تهران، انتشارات دانشگاه صنعتی، ص 270.
11. امکان تمسک به عرفان در مواجهه با مسائل فکری و اجتماعی معاصر در گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض
www.ensani.ir/storage/Files/20140611123136-9907-82.pdf
12. هگل، ویلهلم فردریش؛1356، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، تهران، انتشارات دانشگاه صنعتی، ص 270.
13. قاضی مرادی، حسن؛ 1384، در پیرامون خودمداری ایرانیان، تهران، نشر اختران، صص 29 و 30.
14. آراسته خو، محمد؛1381، نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی-اجتماعی، تهران، چاپ سوم، انتشارات چاپخش، ص 204.
15. مظلوم خراسانی، محمد؛1385، بررسی مسائل اجتماعی ایران، فردوسی مشهد، ص 169.
16. واتزر، مالکوم؛1381، جامعه سنتی و جامعه مدرن، ترجمه منصور انصاری، تهران، نقش جهان، ص 238.
17. میر محمدی، داوود؛1383، گفتگوهائی درباره هویت ملی در ایران، تهران، تمدن ایرانی، صص 62 و 63.
18. لرنر، دانیل؛ 1383، گذر از جامعه سنتی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، صص 8-564.
19. مصلی نژاد، عباس؛ 1387، فرهنگ سیاسی ایران، تهران، چاپ دوم، نشر فرهنگ صبا، ص 194 و 195.
20. ––––––––؛1390، تاریخ وقایع انتخابات هشتادو هشت، تهران، چاپ اول، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، ص 952.
21. مصلی نژاد، عباس؛ 1387، فرهنگ سیاسی ایران، تهران، چاپ دوم، نشر فرهنگ صبا، ص 12.
22. در جلسه نمایندگان کاندیداهای ریاستجمهوری 88 با رهبری چه گذشت؟
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=(13910912000926
23. ––––––––؛1390، تاریخ وقایع انتخابات هشتادو هشت، تهران، چاپ اول، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت،، ص 953.
24. مصلی نژاد، عباس؛ 1387، فرهنگ سیاسی ایران، تهران، چاپ دوم، نشر فرهنگ صبا، ص 301.
25. همان، ص 196.
26. میردار، مرتضی؛ 1384، خاطرات حجه الاسلام و المسلمین ناطق نوری، جلد دوم، تهران، چاپ دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 269.
27. دارابی، علی؛ 1389، جریان شناسی سیاسی در ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ص 358.
28. مصلی نژاد، عباس؛ 1387، فرهنگ سیاسی ایران، تهران، چاپ دوم، نشر فرهنگ صبا، ص 145.
29. همان، صص 146 و 147.
30. عبدوس، حامد؛ 1389، قدرت نرم و انقلاب رنگی، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)، ص 79.
31. مصلی نژاد، عباس؛ 1387، فرهنگ سیاسی ایران، تهران، چاپ دوم، نشر فرهنگ صبا، ص 196.
32. ––––––––؛1390، تاریخ وقایع انتخابات هشتادو هشت، تهران، چاپ اول، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت،، ص 969.
33. همان، ص 972.
34. همان، ص 951.
35. مصلی نژاد، عباس؛ 1387، فرهنگ سیاسی ایران، تهران، چاپ دوم، نشر فرهنگ صبا، ص 197.
36. همان، ص 756.
37. مصلی نژاد، عباس؛ 1387، فرهنگ سیاسی ایران، تهران، چاپ دوم، نشر فرهنگ صبا، ص 183.
38. نامه هاشمی رفسنجانی به مقام معظم رهبری: «البته در موقع مناسب
انحرافات و حق کشیهای ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و
تاریخ قرار خواهد گرفت.... احتمالاً عوامل دولت از نظر اینجانب مطلعند که
من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمیدانم»(تاریخ وقایع انتخابات
88، ص 914-13) میر حسین موسوی در مناظره با احمدی نژاد: «متاسفانه آینده
کشور در حال فرو ریختن است و تمدن دارد از بین میرود»(تاریخ وقایع
انتخابات 88، ص 867) مناظره احمدی نژاد با موسوی «آیا این مشکلات در 4 سال
ایجاد شده است؟ پس 24 سال چه؟ انگار یک گلستانی را دوستان و متحدان
جنابعالی به بنده تحویل دادند و بنده این را تبدیل کردم به یک خرابه»(تاریخ
وقایع انتخابات 88، ص 866) «نقدی که من از آن صحبت میکنم تمام دولتهای
گذشته را شامل میشود..... کاستیهای موجود در دولتهای گذشته نیز وجود
داشت اما در دولت فعلی بیشتر از گذشته است. من قبلاً هم گفتهام ادامه مسیر
فعلی ما را به پرتگاه خواهد برد و تأکید بر گذشته نیر منجر به شکست خواهد
شد. بنابر این باید به فکر راه سومی باشیم که این راه سوم همان دولت
ائتلافی است»(تاریخ وقایع انتخابات 88، ص 352).
39. مصلی نژاد، عباس؛ 1387، فرهنگ سیاسی ایران، تهران، چاپ دوم، نشر فرهنگ صبا،، ص 184.
40. همان، ص 189.
41. همان، ص 194.
42. همان، ص 189.
43. همان، ص 197.
44. همان.
45. ––––––––؛1390، تاریخ وقایع انتخابات هشتادو هشت، تهران، چاپ اول، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، ص 949.
46. طبرسی، احمد بن علی؛ 1381، احتجاج طبرسی، جلد 2، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ص 553.
47. موسوی خمینی، روح الله؛ 1378، صحیفهی امام (مجموعه 22 جلدی)، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص 29.
48. همان، ص 38.
49. همان، ص 133.
50. ––––––––؛1390، تاریخ وقایع انتخابات هشتادو هشت، تهران، چاپ اول، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، ص 954.
سید علی لطیفی