اشتیاق فراوانی در رسانههای ایران برای روایت داعش در هیأت یک سازمان امنیتی وجود دارد؛ همآن روایت مشهور که هیلاری کلینتون را قابلهیی میداند که او را از رحم افغانستان، بر زمین عراق به دنیا آورد.
حل این اختلاف البته جایی دیگر را میطلبد که محور صیونی-سعودی داعش خلق کردند یا به آن خط دادند؟ یا ما با کشندهی اسلامگرایی مواجه بودیم که امریکاییها برایش ریل پهن میکردند؟
با این همه همالان آن چه از داعش از بین رفته است تنها دولت سرزمینی آن است و ما هنوز با نهادی مواجه هستیم که ریشههای نظری آن زنده و حتا درندهتر شده است: جریان حازمیها.
با هر تعبیر، داعش تنها بخشی از جبههی مسلحین تکفیری است که ما در عراق و سوریه با آن میجنگیدهییم و اگر در تصور ما همهاش باشد، با پایان داعش خواهناخواه احساس پایان جنگ را خواهیم داشت.
فتنهی شام اما نه با داعش از آلبوکمال شروع شد که حالا در آن جا با آن تمام شود؛ یعنی اسقاط خلافت ابوبکر بغدادی تنها نقطهی عطفی در فتنهی شام است و تا اتمام کار در فوعه و غوطه و قنیطره بسی مانده است.
ما البته سالها است که در رسانههای رسمیمان از سر سادهسازی یا سهلانگاری همهی تکفیریها را داعش خواندهییم و هماین است که با پایان داعش و توهم پایان جنگ اولین ایراد فلسفهی ادامهی حضور مدافعان حرم در سوریه و احیاناً ابهام در مجروحیت و شهادت آنها است.
نه داعش و نه پیوستاری از مسلحین احرارالشام تا جیشالإسلام تا تحریرالشام، سازمانهای امنیتی نیستند که با ضربه به قاعدهشان تمام شوند؛ نهادهای تکفیری پیش از چیزی سازمانهای اندیشه هستند که حتا پس از انهدام نظامی سالها به پاکسازی نظری محتاج هستند.
تاریخ میگوید ورق جنگ در سوریه با فتح حلب برگشت و تصرف آلبوکمال آغاز پایان این جنگ بود؛ با این همه تا پایان فتنهی شام راه درازی مانده است و طی این راه مجاهدت میطلبد...