به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، اگر «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» مهمترین شعار «انقلاب اسلامی» بود، «مرگ بر آمریکا» اما مهمترین شعار «جمهوری اسلامی» است! و اگر هر شعاری، قلبی دارد و بهاری دارد و ریشه در روزی دارد، امروز «سیزدهم آبان» قلب و بهار و ریشه امالشعائر نظام یعنی «مرگ بر آمریکا» است! 13 آبان 43 که امام خمینی به ترکیه تبعید شدند و 13 آبان 57 که شمار قابل توجهی از دانشآموزان غیور ما، خون خود را در راه انقلابی ریختند که چند ماه بعد به پیروزی رسید و 13 آبان 58 که «انقلاب دوم» شد و «لانه جاسوسی شیطان بزرگ» تسخیر شد، طرف اصلی دعوای ملت ایران آمریکا بود، چرا که طرف اصلی دعوای آمریکا، ملت ایران بود!
در 2 حادثه اول، حکایت «16 آذر 1332» آمریکا علیه ملت ایران بود و همراه با رژیم ستمشاهی و در حادثه سوم، نیست که انقلاب به پیروزی رسیده بود، دشمنی آمریکا توأمان، ملت و حکومت را مدنظر داشت! البته در 13 آبان 58 از آنجا که دولت وقت یعنی «دولت موقت» خیلی اساسا متوجه منظور انقلاب اسلامی نبود یا نمیخواست باشد، به همان ساز میرقصید که آمریکا دوست میداشت، لذا همان آمریکا که بد ملت ایران و بد امام راحل عظیمالشأن را میگفت، خیلی با مهندس بازرگان و اعوان و انصار، کاری نداشت که هیچ، حمایتشان هم میکرد! البته بازرگان با همه لیبرال بودنش و با همه اعتمادی که به غرب داشت و با همه حد و حدود بیشماری که برای مبارزه قائل بود، هرگز سیاستمدار ایرانی ایدهآل برای سران کاخ سفید نبود؛ همچنان که مصدق هم نبود!
بله! آقای روحانی، هزاری هم بیاید جلوی دوربین و مستند به توافق دولت خود با آمریکاییها، مدعی لغو بالمره همه تحریمها و عدم تصویب هیچ تحریم جدیدی شود و هزاری هم رئیسجمهور آمریکا را مؤدب و باهوش بخواند، باز سیاستمدار ایرانی ایدهآل برای شیطان بزرگ تصویر نخواهد شد؛ همچنان که آقای ظریف هم تصویر نخواهد شد! پس آمریکا به چه راضی است؟! و به که راضی است؟! و علت این همه عهدشکنی و دشمنی و کینهورزی او با ملت ایران و دولت ایران و حکومت ایران چیست؟! و چرا حتی سیمان درون قلب رآکتور خودکفایی، باز هم از پر کردن شکم یانکیها عاجز است؟! آیا برای آمریکاییها چیزی بهتر از این هم متصور بود که رئیسجمهور ایران در آستانه توافق با او، مدعی خالی بودن خزانه شود؟! و آیا چیزی بهتر از این هم بود که وزیر خارجه ایران در آستانه توافق با او، بردارد بگوید «هیچ توافقی، بدتر از عدم توافق نیست»؟! پس چرا هنوز دشمنی میکند؟! و بلکه دشمنی مضاعف میکند؟! پس چرا ملت ایران را تروریست میخواند؟! و چرا از خشکاندن ریشه ملت ایران، سخن میگوید؟!
قصه این است که آمریکا، دولت ایران را حتی دولت مصدق هم نمیخواهد و دولتمرد ایرانی را حتی دکتر مصدق هم نمیخواهد! صدالبته بله! اعتماد بیجای مصدق به یانکیها، دقیقا همان چیزی بود که آمریکا میخواست اما نه همه آن چیزی که آمریکا میخواست! آنچه آمریکا را راضی کرد، برگرداندن میرپنج دوم بود به تاج و تخت! پس عنصر ایرانی ایدهآل کاخ سفید، محمدرضا پهلوی است! و نظام مطلوبش، رژیم مثلا پهلوی! القصه! درست همان روزهایی که زنجیرهایها بنا داشتند محمدجواد ظریف را «مصدق دوم» فرض کنند، ما مکرر نوشتیم که آمریکایی که حتی به مصدق اول هم رحم نکرد، کجا میخواهد به مصدق دوم رحم کند؟! در برجام؟! آنوقت با این فرجام؟! پس آمریکا دنبال مصدق دوم نیست! دنبال یکی است در مایههای همان شاهک زپرتی که هم خودش و هم پدرش با کودتا سر کار آمدند!
قدرمسلم، کسی که در بدنش فقط یک رگ ملی داشته باشد و فقط یک ذره، به فکر استقلال ملی باشد، هرگز مطلوب یانکیها نیست! من در این نوشته، قضاوتی درباره میزان ملی بودن و استقلالخواهی دکتر مصدق ندارم لیکن فرض است بر آقای ظریف که به جای مصدق دوم شدن یا از این تعبیر خوشحال شدن، از همان مصدق اول، درسها و عبرتهای لازم را بگیرد! و آقای روحانی هم! و دیگران هم! تو در هر سمت و هر لباس و هر مشربی که باشی، اگر جای دوست و دشمن را عوضی بگیری، از خود دشمن ضربه خواهی خورد! این روزها، همان کسانی دارند به آقایان روحانی و ظریف، ضربه میزنند که دیروز به محمد مصدق زدند؛ آمریکاییها! و عجبا! گوش مصدق هم بدهکار حرف حساب منتقد خیرخواه خود نبود! که اگر بود، شاید «28 مرداد 32» آن بلا را سرش نمیآورد! تو اما ببین آمریکا دیگر چقدر مظهر شیطنت و عداوت و خباثت است که 64 سال بعد از آن کودتای شوم و به کمک رسانههای همسو در داخل و خارج، بنا دارد کودتا علیه دولت قانونی مصدق را «کودتای ایرانی» جا بیندازد!
پس معلوم شد آن عذرخواهی چند سال پیششان برای این کودتا هم، دوز و کلکی بیش نبود! و «مرگ بر آمریکا» یعنی مرگ بر همه این دوز و کلکها! و همه این نیرنگها! و همه این عهدشکنیها! که تو آنقدر مستکبر باشی که حتی به مصدق خوشباور به خودت هم رحم نکنی! و به آنکه دنبال صرف توافق با تو میگردد هم رحم نکنی! امید است تاریخ را خوب بخوانند این دیپلماتهای ما! امروز، وقتش است! امروز 13 آبان 96 وقت آن است که بخوانیم و بدانیم دغدغه آمریکا، تعداد سانتریفیوژهای ما نیست! تعداد موشکهای ما هم نیست! حقوق بشر هم نیست!
این است که جمهوری اسلامی بشود نظام سابق! و دولتمرد ما هم بشود میرپنج دوم! آنچه آمریکا را راضی میکند، این است! البته نه راضی به آنکه در باغ سبز را به رویمان باز کند! راضی به آنکه ما نوکر باشیم و او ارباب! راضی به آنکه اگر جنگی شد، چرا ایستادگی؟! و اگر حتی جنگی نشد، چرا ایستادگی؟! بحرین را بده! و نفت را بده! و خاک را بده! و آب را بده! و شرف را بده! و استقلال را بده! و دین را بده! و سیاست خارجه؛ همان که ما میگوییم! و در داخل؛ باز همان! کسانی که هنگام «مرگ بر آمریکا» طعنه میزدند؛ «باید شعار زندگی سر داد»، از قضا با همین شعار زندگی و صلح و صفا و گل و بلبل و لبخند، رفتند گرد میز توافق با دشمن و صدالبته خوردند به پست «مادر تحریمها» تا معلوم شود آمریکا هرگز دنبال مصدق دوم نیست، بلکه هنوز در سودای همان شاهک گوربهگوری است! و همین شاهچههای سعودی! داریم میبینیم! ایدهآل آمریکا، همین بشکههای آلسعودند! و همان بشکههای نفتشان! و الا حتی رجب طیب اردوغان هم مطلوب کاخ سفید نیست! پس «مرگ بر آمریکا» یعنی «مرگ بر بردهداری»!
آنکه اما ذیل این شعار، نفس میکشد؛ دیپلمات هم که نباشد و کت و شلوار هم که تنش نباشد، محصول گفتوگویش با کشور دیگر و قدرت دیگر، میشود این روزهای ولادیمیر پوتین! و توافق یعنی این! و دیپلماسی یعنی این! که اگر چیزی میدهی، چیزی هم بگیری! و بیشتر هم بگیری! امروز، روز قاسم سلیمانی است! روز فرزندان درون گهواره امام! روز دانشآموزان و نوجوانان و جوانان ایام منتهی به انقلاب! روز کسانی که به خمینی با اعماق وجود باور داشتند و از دشمن آمریکایی، از اعماق وجود متنفر بودند! امروز و همین امروز و همین روزهای اخیر ثابت شد «مرگ بر آمریکا» مقصر نبود، بلکه حق ملت ما بود! مقصر، کسانی بودند که توهم زده بودند مشکل آمریکا با ما «مرگ بر آمریکا» است! نه! آمریکا از یک جای دیگر سوخته و از یک جای دیگر دارد میسوزد! از اینکه ایران همان ایران است اما جمهوری اسلامی همان نظام سابق نیست! روزگاری بود که ایران را به ژاندارمی آمریکا میشناختند لکن فیالحال به ژنرال سلیمانی! هیهات! ریشه ملتی که حاجقاسم را دارد، نمیتوان خشک کرد!
*حسین قدیانی